صادق دادمهر
با قبول ادامه مسئولیت وزارت جهاد کشاورزی توسط مهندس محمود حجتی، کوشندهای که به گفته یکی از همکاران طی مقاله ای؛ از هیچ کوششی برای کشاورزان و کشاورزی کشور کم نگذاشت، دامنه گمانه زنی ها در مورد اینکه چه کسی وزیر خواهد شد تا حد بسیاری کاهش یافت، گرچه بخشهای مختلف کشاورزی کشور هنوز علاقه خود را نسبت به این یا آن شخصیت برای سمت وزارت جهاد کشاورزی مستقیم و غیر مستقیم ابراز میدارند و البته این ابراز علاقه ها با پسوند « ای کاش فلانی میشد» بیان میشود!
به هر حال برای مهندس حجتی هم قبول این مسئولیت سنگین و دشوار است ولی به نظر میرسد ایشان ابقاء شود.
ابقاء مهندس حجتی در این سمت الزاما به همین ادامه و ابقاء روشها و پیگیری دیدگا ههای پیشین نخواهد بود. همان طوری که در تمامی بخش های اقتصادی دیگر کشور تغییر و تحول اجتناب ناپذیر است، تغییر در سیاستها و برنامههای وزارت جهاد کشاورزی و به تبع آن، ساختار تشکیلات و مدیریتها در سطوح معاونتها نیز الزامی است، لذا معاونتهای مختلف وزارتخانه به اشکال گوناگون و از جمله با ارائه آمار و ارقام کمّی سعی دارند موفقیت خود را نشان دهند تا مگر بستر ابقاء را فراهم سازند در حالی که ارائه آمار و ارقام کمّی و افزایش تولید، حتی اگر درست و دقیق باشند شاخص های کوچکی برای اثبات موفقیت اداره امور و مدیریت یک معاونت به شمار میروند.
طبیعی است که به نسبت رشد جمعیت و میزان سرمایه گذاری هر سال و هر دوره چهار ساله نسبت به سال گذشته و دوره پیش، رشد کمّی خواهی نخواهی حاصل می شود و در عین حال، ملاک برای ارزش گذاری این آمارهای کمّی میزان بودجۀ اختصاص یافته است. باید دید که بودجه تخصیصی یک معاونت طی 4 سال چند درصد رشد داشته است تا درصد افزایش تولید را با آن سنجید، زیرا تولید متکی به اعتبارات دولتی رابطه مستقیمی با میزان اعتبارات تخصیصی دارد و نمیتوان گفت الزاما حاصل مدیریت خلاق است.
حال پرسش این است: پس با کدام شیوه محاسبه می توان موفقیت یا عدم موفقیت در مدیریت و رضایت یا عدم رضایت بهره برداران را از یک معاونت تولیدی دریافت؟
طبعا شاخص های کیفی، رضایت عمومی بهره وران، وضعیت بازار و نوسان قیمتها، کمبودها یا تولید بیش از نیاز که غالبا بحران آفرین است و همچنین حجم صادرات به نسبت حجم کل تولید سالانه می تواند ملاک یک مدیریت « خوب» یا « بد» در یک معاونت باشد.
با این مقدمه طولانی و توصیف ضرایب کیفی باید دید مثلا در عرصه معاونت امور دام وزارت جهاد کشاورزی به چه موفقیتهایی دست یافتهایم و تا چه میزان تغییر مدیریت یا تغییر روشهای اداره امور الزامی است؟
در معاونت امور دام، در ابتدای فعالیت آن با بحران کمبود نهاده های دام و طیور و افرایش سرسام آور قیمت آنها مواجه بودیم که با همت و همکاری یکی دو شرکت وارد کننده مسئول در بخش خصوصی که دغدغه بحران در صنعت مرغداری را دارند و همراهی شرکتی خلاق، مبتکر، متخصص و وابسته به دولت این بحران در مدت کوتاهی برطرف شد که به همین لحاظ، نهادهها طی 4 سال گذشته با نوسان کمِ قیمت و به میزان کافی عرضه میشوند، در کنار این موضوع، بحث هایی چون زنجیره های تولید با اهدافی که تعریف شد، عرضه مرغ سایز یا اندازه، جلوگیری از نوسان قیمت نهاده هایی چون جوجه یکروزه و نهایتا نوسان قیمت گوشت مرغ و تخم مرغ برای مصرف کننده به گونه ای که تولید کنندگان با زیان انباشته مواجه نشوند به میان آمد.
آیا طی 4 سال گذشته، در این عرصهها موفقیتی حاصل شده است؟
افزایش ضریب تولید، کاهش قیمت تمام شده، رقابتی بودن قیمت فراورده های نهایی همچون شیر، گوشت قرمز، گوشت مرغ و تخم مرغ نسبت به قیمتهای جهانی یا حداقل منطقه، شاخص هایی هستند که با کمک آنها می توان « خوب و موفق» یا « بد و ناموفق» بودن عملکرد مدیریت معاونت امور دام را سنجید و موضوع تغییر یا ابقاء را به میان آورد.
آیا معاونت امور دام در اجرای این طرحهای کیفی و ساختاری در قالب مدیریت اجرایی موفق بوده است؟
نگارش این مطلب در حالی است که با قیمت 2600 تومانی جوجه یک روزه، گوشت مرغ بالای 8 هزار تومانی، تخم مرغ شانهای بالای 13 هزار تومان، گوشت قرمز بالای 45 هزار تومان و نهایتا شیری که روی دست دامداران مانده و از قیمت آن راضی نیستند، مواجه هستیم.
صادرات، به عنوان « دریچه تنظیم بازار»، منظم و حساب شده نیست و برعکس، تصادفی، هرازگاهی و متاثر از شرایط سیاسی و زد و خوردهای منطقه است. در چنین شرایطی میتوان گفت که یک مدیریت خلاق، مقتدر و مشرف بر فرایند تولید از ابتدا تا انتها بر وضعیت تولید و بازار دام و طیور کشور حاکم است؟
فضای عمومی تولید در میان مرغداران و دامداران، عاری از شادابی و توام با یأس و ناامیدی است، آنان به آینده امیدوار نیستند، بحث نوسازی و بازسازی واحدهای مرغداری تقریبا متوقف شده است، سازندگان و وارد کنندگان تجهیزات با رکود و بعضا ورشکستگی مواجه هستند و بعضی از آنان به رغم سابقه طولانی کنار رفته و یا واحد تولیدی خود را کوچک کرده اند، هیچگونه نظارت یا استانداردی در مورد ساختهها و تجهیزات، اعم از هیترها، فنها، آبخوری و دانخوریها در صنعت مرغداری و همین موضوعات ولی کمتر در صنعت دامپروری وجود ندارد.
بازاری آشفته و بی ضابطه بر تولید و عرضه این صنایع حاکم است، زیان این همه عدم نظارت و غیر استاندارد بودن کالاها و تجهیزات را مرغداران پرداخت می کنند و در قیمت تمام شده آنان تاثیر مستقیم دارد، سرکشی و نظارت بر ساخت تجهیزات دام و طیور و صنایع مرتبط خلاصه شده است در افتتاح و بازدید از نمایشگاه بین المللی مربوط که در حد یک نیمروز است! آیا در چنین شرایطی تغییر و تحول امری الزامی نیست؟
طبعا پرسش خواهد شد که چه نوع مدیریتی میتواند جایگزین شود که این معایب و نارسایی ها برطرف گردد؟ باید گفت با شرایط به وجود آمده، مدیریتی با خلاقیت های بازرگانی و درک شرایط بازرگانی منطقه و عرصه بینالملل که از مسیر عرضه و تقاضا، بازار و بازرگانی و قیمت، به سوی تولید و زیرساخت های آن حرکت کند، تولید برای تولید صِرف، سمت و سوی کار را تعیین نکند، موضوعاتی چون زنجیرهها، مرغ سایز و نوسانات شدید قیمتی را ساماندهی کند، ناامیدی را از میان مرغداران و دامداران، نه با حرف، بلکه با برنامه های اجرایی و عملی بردارد و روحیه جوان و جستجوگر داشته باشد. لذا کارشناسان بر این باورند که تغییر مدیریت در معاونت امور دام و طیور کشور الزامی است و باید در دستور کار مهندس حجتی، وزیر آینده دولت دوازدهم قرار گیرد!
نظر شما