مجید حسنی مقدم، عضو هیات علمی سازمان تحقیقات کشاورزی
الگوی کشت و کشاورزی قراردادی، دو مفهوم و دو راهبرد می باشند که هر دو به نظام مندی و برنامه ای شدن بیشتر کشاورزی اشاره دارند، اولی در سطح کلان (ملی و منطقه ای) و دومی در سطح خرد (بنگاه و مزرعه). الگوی کشت (cropping patern) یا الگوی تولید اگر تمامی بخش های کشاورزی را مورد توجه قرار دهیم. در تعریف معمول آن عبارتست از کشت مبتنی بر شرایط محیطی، بهره برداری بهینه از منابع و عوامل تولید متناسب با پتانسیلهای منطقه ای و مزیت اقتصادی، با رعایت اصول تولید محصولات کشاورزی و ملاحظات زیست محیطی، در راستای سیاست های کلان کشور و تامین امنیت غذایی. در معنی و مفهوم عملیاتی نیز می توان گفت نظام مندی و مدیریت پذیر کردن کشاورزی در سه حوزه تا مزرعه، درمزرعه و پس از آن به عنوان یک زنجیره پیوسته، یعنی توجه به کشاورزی و کسب وکارهای کشاورزی به طور توامان، یا به اجمال یعنی اصلاح آرایش کشت و اصلاح سیستم کشت به طور توامان در راستای کارایی و اثربخشی بیشتر و...
یکی از سوالات اساسی که نقش اقتصاد و بازار را پر رنگ می کند، این است که چگونه مدل بهینه در سطح کلان را با سطح خرد (نزد کشاورزان) هماهنگ کنیم. از اینرو با توجه تعریف عملیاتی الگوی کشت و به منظور دستیابی به اجرای مطلوب آن و پاسخ به پرسش فوق. باید به سمت جایگزینی ابزارهای کارآمد و مبتنی بر بازار رفت که یکی از مهمترین آنها کشاورزی قراردادی (contruct farming) می باشد. کشاورزی قراردادی به عنوان قراردادی تعهد آور بین تولیدکننده و پشتیبان در چارچوب فرایندهای مشخص و تعریف شده مزایای متعددی به همراه دارد که برخی از آنها عبارتند از مدیریت ریسک های بخش تولید و بازاریابی، افزایش مهارت های مدیریتی و تولیدی، کاهش عدم قطعیت ناشی از قیمت ها، کاهش دغدغه های تولیدکننده و ارتقای بهره وری در تولید و مزایای متعدد دیگر که از حوصله این مختصر خارج است. به واسطه توجه به فاکتورهای بازاری در کشاورزی قراردادی به عنوان یکی از ابزارهای مهم اجرایی سازی الگوی کشت، شاهد نزدیکی زمانی و تعامل بیشتر عرضه و تقاضا خواهیم بود. ضمن اینکه خواست بازار را به مزرعه می برد، پتانسیل تولید را به بازار نمایان می سازد. استقرار نهادهای بازاری که کشاورزی قراردادی و زنجیره ارزش از مصادیق آن است، علاوه بر ایفای نقش موثر در توسعه متوازن بخش، چرخه تعامل، تغییر، یادگیری و هوشمندی را نیز به شبکه کشاورزی انتقال می دهد و نهایت اینکه استراتژی های تجاری را با استراتژی های تولیدی در کنار هم مورد توجه قرار می دهد. برای بیان جایگاه و اهمیت اجرای الگوی کشت و اهمیت مشارکت دستگاه های مختلف می شود اذعان داشت که حکایت الگوی کشت در سمت تولید و عرضه، همان حکایت تنظیم بازار در سمت تقاضا و بازار است. هر دو برای اجرای مطلوب نیازمند هماهنگی و همکاری مجموعه های موثر و اثرگذار درون و به ویژه برون بخشی را دارند. (البته این بدان معنی نمی باشد که درحال حاضر الگوی کشت نداریم، بلکه نیاز است در نقطه مطلوب قرار گیریم) لازم به تاکید است که در الگوی کشت به دنبال پاسخ به سوالات اساسی چه محصولی تولید شود؟ چقدر تولید شود؟ کجا تولید شود؟ هستیم که برای پاسخ معقول به آن ها در قالب برنامه ای منسجم و اجرایی نیازمند در نظر داشتن عوامل تاثیرگذار بر الگوی کشت شامل سیاست های دولت، فاکتورهای اجتماعی، انگیزه های اقتصادی و جنبه های اکولوژیکی در تدوین و اجرای آن هستیم. دستیابی به اهداف و پاسخ به سوالات اساسی مورد اشاره، به طور قطع در راستای اهداف تنظیم بازار نیز خواهد بود. لذا الگوی کشت و تنظیم بازار را می توان مکمل هم قلمداد نمود.
وقتی درک مناسبی از اهمیت و نحوه عملکرد الگوی کشت و کشاورزی قراردادی در همه حوزه ها و بخش ها وجود داشته باشد، مطمئنا پیگیری آنچه لازم است و باید انجام شود، زمان کمتری می طلبد و نهایتا همراهی و همکاری بیشتری را در پی خواهد داشت. در پایان لازم میدانم به دونکته اشاره کنم، اول اینکه اگر چیزی را طرفیت ببینیم، فرصت را هم درآن خواهیم دید که تدوین و اجرای الگوی کشت از آن جمله است و دوم آنکه هرچیزی که قابل پیش بینی باشد، قابل پیشگیری نیز خواهد بود. تدوین و اجرای الگوی کشت به عنوان برنامه ای فراگیر و منسجم کمک موثری در پیشگیری و جلوگیری از بسیاری از تبذیرها در کنار اسراف ها خواهد بود. قدرت پیش بینی که بروز عینی می یابد، می تواند فرایندی ایجاد نماید تا بتوانیم تهدیدها را به فرصت، نقاط ضعف راکاهش و نقاط قوت را فزونی دهیم.
نظر شما