کشاورزی> ایرانیها از کی چایخور شدند؟ پیتردلاواریه میگوید از زمان صفویه، قهوهخانهها مشتری قهوه را از دست دادند و همهی مردم چای مینوشیدند.
این داستان را بگذارید کنار که کاشف السلطنه یک بوته چای را در عصای خود پنهان کرد و به لاهیجان برد و باغ چای درست کرد، آغاز کار او با 4 هزار گلدان چای شکل گرفت تا به امروز که 900/18 هکتار زمین لاهیجان باغ چای شد.
قهوهخانهداری و قهوهچیگری اگرچه جزو مشاغل پیش پا افتاده میآمد و هرکس میپنداشت میتواند چایی دم کرده و بهدست مردم بدهد، اما مشکل و دانشی است در حد خود بسیار مهم و علمی که از عهده هرکس ساخته نیست.
تولید هنر در قهوهخانهها، امری بدیهی و رایج بود، بازار مشاعره، کندهکاری روی چوب چپق، نقاشیهای معروف به نقاشی قهوهخانه، تأمین دکور و تابلو و سیاهی لشگر برای فیلمهای فارسی، داغ داغ بود و از حاشیههای چای داغخوری در قهوهخانهها حساب میشد!
برخلاف آنچه که در افواه شایع است آقای کاشفالسلطنه یک بوته چای را در عضای خود پنهان نکرده و دور از چشم هندیها آن را با خود به ایران نیاورده و در لاهیجان نخستین چای را دایر نکرده است.
داستان به مراتب جذابتر و پرشورتر از آن است که بتوان به این سادگی خلاصهاش کرد، کل داستان چای و تجارت آن و عادت شدن نزد ایرانیها برای صرف روزانه بین 3 پیاله یا استکان یا لیوان چای فراتر از این روایت خطی و ساده است.
چای در فرهنگ ایران چنان عادت و نهادینه شده که باور اینکه مجلسی بدون پذیرایی با چای برگزار شود غیرممکن است.
نوشتم عادت، کاملاً درست است خانم نسرین فومنی (کارمند بازنشسته) میگوید از زمان کودکی روز را با صرف یک استکان چای آغاز میکردم، در روزگار کار اداری، این یک استکان به یک لیوان متوسط تبدیل شد. حالا هم بهطور عادی روزانه 3 لیوان چای مینوشم.
میرزا اسماعیل آشتیانی (بازرگان) تعریف میکند:
بیزنس (کارو تجارت) را با چای شناختم، دست در دست پدرم، از پله های نوروزخان که پایین میرفتم نرسیده پاساژ دریانیها (تاجران چای) بوی چای شامهام را نوازش میکرد، نه تنها در پاساژ دریانی که در تمام حجرههایش تاجران بزرگ چای نشسته و به خرید و فروش عمده و انبوه چای مشغول بودند بلکه تقریباً تمامی مغازههای مسیر تا سهراه بازار بینالحرمین فروش فلهای چای رواج داشت. جلوی هر مغازهای جعبهباز چای (جعبهای بزرگ و مکعب شکل با تخته سهلایی) مخروطی از چای سیاه دیده میشد.
حاج فتحعلی صبحی (ایران پژوه) میگوید: برای نخستینبار با فرهنگ ایرانی در قهوهخانهای که پاتوق پدرم بود در شهر شیراز آشنا شدم. در این قهوهخانه بزرگ گوش تا گوش آدم نشسته و شاگرد قهوهچی به محض ورود هرکس از قوری بزرگی که روی سماوری بسیاری بزرگ قرار داشت در استکانهای کمرباریک چای میریخت، اگر تعداد تازه آمدهها زیاد بود شوی جالبی اجرا میکرد. به این ترتیب که 7 تا 10 سینی کوچک چای (زیراستکانی) را لای انگشتانش روی هم میچید و وقتی حرکت میکرد به هیجان میآمدم مبادا این استکانها از دستش بریزد.
قهوهخانهها نه در شهرها بلکه در روستاها و در تمام آبادیهای راههای بین شهری محل شناخته شده و مرکز اطلاعات محلی بود. اکثر ملاقاتها و مذاکرات مهم تجاری، خانوادگی و حتی سیاسی در این قهوهخانهها انجام میگرفت.
حسن مقدم نویسنده نمایشنامه معروف (جعفرخان از فرنگ آمده) در یادداشتهای روزانهاش این نکته را یادآور میشود که: در قهوهخانه بزرگ حسنآباد من با نمایش ایرانی آشنا شدم، تأترهایی که یک نفر بازیگر بود، یعنی همان کسی که شاهنامهخوانی میکرد و در نقل داستان در قالب شخصیتهای مختلف میرفت حرکت میکرد، دستهایش را بالا و پایین میآورد، صدایش را تغییر میداد و تمام افرادیکه در قهوهخانه روی تختها نشسته و استکان و نعلبکی دردست داشتند به داستان او گوش جان میسپردند.
صادق هدایت نویسنده جهانی ایرانی برای محسن مقدم، کلکسیونر و باستانشناسی چند چپق کندهکاری شده سوغات آورد و گفت: در قهوهخانه عدهای معتاد چای خوردن و شاهنامه شنیدن چنان به شور میآمدند که روی چوب دسته چپقشان داستانهای شاهنامه را حکاکی میکردند.
نه تنها مردم عادی، کارگران و اهالی کسب و کار، روشنفکران هم تا 50 سال پیش قهوهخانه را بهترین مکان برای پاتوق و دورهمی با دوستان انتخاب میکردند. نصرت رحمانی شاعر معروف برای نگارنده نقل کرده نه تنها در تهران بلکه به هر شهری که سفر میکرده قهوهخانهای را برای استراحت و گذران چند ساعت اوقات فراغت انتخاب میکرده و بسیاری از شعرهای خود را در قهوهخانهها و در حین نوشیدن چای سروده است.
در سفری که هفته اول شهریور به گیلان داشتم از رودسر تا لاهیجان، آنچه در خاطرم ماند تابلوهای چای بوده که سردر اغلب مغازهها به چشم میخورد، چای بهاره، تقریباً همه فروشندگان تابلو زده بودند که چای بهاره دارند (چون چای بهاره مرغوبترین چای ایران است) و در یک بنر بزرگ که روی ساختمانی بلند نصب شده بود این نوشته توجه مرا را جلب کرد:
«چای رفاه، بینانگذار چای سبز – چای سبز برای سلامتی بیشتر»
چای قدیمیترین و پرمصرفترین نوشیدنی گرم ایرانیهاست، لابد شما هم خیلیها را دیدهاید که تا به دفتر یا خانه میرسند اول از همه یک استکان چای میخواهند:
«سرم درد گرفته، چای برسون»
چای یک نوشیدنی عمومی برای تمام طبقات مردم است، یکی از عادات غذایی نهادینه شده ایرانیهاست، آیا کسی رادیدهاید که ادعا کند میتواند یک روز از زندگی خود را بدون چای بگذارند؟
در کوهپیمایی، در قدم زدن ساحل دریا، در ساعات کاری اداری، در داد و ستد و خرید و فروش بازارو در تحریریه روزنامهها و استودیوها، همه و همه به چای احتیاج دارند و چای مینوشند. این نیاز به حدی بالاست که در سفرهای بین شهری آنها که اهل هزینه قهوهخانه نیستند یک فلاسک چای با خود حمل میکنند.
بعضیها عاشق چای هستند و نشستن کنار سماور را دوست دارند، نسل امروز شاید به آن حدی که پدران و مادران به چای عادت داشتند علاقهای نشان ندهند، اما در کدام کافه تریا شما میتوانید کسی را بدون فنجان چای ببنید؟ مرحوم انجوی شیرازی (برنامهساز و فرهنگ مردم) عادت داشت در خانهاش کنار سماور بنشیند و از میهمانانش از هر مقام و موقعیت و هر سن و سالی که باشند با چای پذیرایی کند. او چنان در کنار سماور جاخوش میکرد که عاشقی کنار معشوق قرار میگیرد. او اعتقاد داشت فرهنگ مردم ایران در کنار سماور چای رونق گرفته است. یک آمار نه چندان دقیق و درست میگوید مصرف سالانه چای ایرانیها بین 20 تا 25 هزار تن است و باز آمار میگوید 95 درصد از چای مصرفی ایرانیها واردات است که بخش مهمی از آن بهطور قاچاق وارد کشور میشود.
ایران اگرچه چایکاری مهندسی شده و چای مرغوبی دارد که در لاهیجان و شهرهای مجاور کاشت میشود و مزارع چای چون عطری خوشبو شامه تازه واردهای لاهیجان را نوازش میدهد اما مردم، عموماً میلی به مصرف چای داخلی ندارند، بیشتر چای تولید ایران به ترکیه میرود، افسوس در این است که مردم این کشور همسایه چای واقعی ایرانی را دوست دارند و ذائقه ایرانیها، عموماً، چنان به اسانس چای خارجی عادت کرده که به چند برابر قیمت چای داخلی میخرند و دستکمک در 50 سال اخیر همیشه مشتری دست به نقد این چایها بودهاند.
چرا چای در قهوهخانهها سرو میشود
یک پرسش قدیمی میتواند این باشد چرا جایی که اسمش قهوهخانه است چای میفروشند، البته این سالها بعضی از غذافروشان مدرن روی دکه یا مغازه یا سالن بزرگ و شیکی که به مشتریان خود در فنجانهای رنگ وارنگ چای میدهند تابلوی چایخانه زدهاند، اما بهطور معمول همهی ما عادت کردهایم در جایی که اسمش قهوهخانه است چای بنوشیم.
مستندات تاریخی میگوید پس از ورود اسلام به ایران ابتدا قهوه به عنوان نوشیدنی متداول رایج گردید و به مکانی که قهوه مینوشیدند نام قهوهخانه داده بودند و این تا زمان صفویه که به ساختن اماکن عمومی علاقه وافری داشتند نامی بود آشنا، در واقع در قهوهخانه جز قهوه، نوشیدنی دیگری دست مشتری نمیدادند، اما قدیمیترین سندی که درباره چایخوری ایرانیها داریم در سفرنامه از در جهانگردان معروف بهنامهای «پیتر دولاواله» و «دوک هلشتاین» هلندی و فرانسوی است که خبر میدهد در این دوره ایرانیها هم چایخور شدهاند و واردات چای چین و هند رواج پیدا کرد.
بدون تردید تجار وارد کننده در رواج چایخوری ایرانیها نقش مهمی داشتند. تأثیر مثبت و آرامشبخش چای چنان با روحیه ایرانیها سازگار شد که قهوهخانهها برای جذب مشتری بیشتر در قهوهجوشها چای ریختند و به مرور عادت شد که مردم برای خوردن چای به قهوهخانهها بروند.
چاچینگ در تاریخ قدیمی چای
نه تنها ایرانیها، اروپاییها و حالا آمریکاییها هم چایخور شدهاند. این نوشیدنی گوارا و آرامش بخش داستان جالبی از خلق شدن دارد به این ترتیب که تاریخ میگوید نخستین بوته چای را محققین 3 هزار سال قبل از میلاد مسیح در چین شناختند. گیاه چای در انواع مختلف به حالت وحشی در شمال چین و در هند در ناحیهام بهنام آسام شناخته شد. در روایتی دیگر آمده است در سال 2737 پیش از میلاد نخستین بوته چای توسط «شین فونگ» امپراطور چین کشف شد. زمانی بود که چند برگ چای بر اثر وزش باد در داخل ظرفی از آب جوش افتاد و از آنجا که امپراطور مردی کنجکاو و جستجوگر بوده ترکیب این برگ و آب جوش را نوشید و خوشش آمد، پس به پیگیری ماجرا پرداخت و این نوشیدنی جدید کشف و شناخته شد.
شخصی بهنام «چاچینگ» که از وجود چنین نوشیدنی ترکیبی آگاه شد در سال 618 بعد از میلاد آن را با خود به ژاپن برد و در اختیار دوستان و آشنایان خود گذاشت. استقبال از آن به حدی زیاد بود که او از نوشیدنی کسب و کاری درست کرد و نام نوشیدنی بهنام خود او سر زبان مردم افتاد و بهزودی خلاصه شده آن چای به دیگر نقاط جهان رفت. اصل ماجرا این بود که آدمها با نوشیدن این نوشابه احساس آرامش کرده بودند، مخصوصاً پس از انجام کارهای سخت نوشیدن چای گواراتر شد.
داستان کاشت چای و کاشف السلطنه
لاهیجان پس از رشت یکی از مشهورترین شهرهای ایران است، شهری که جاذبههای گردشگری آن در رقابت با بسیاری از شهرهای مشهور ایتالیا چیزی کم ندارد. در یکی از روزهای بارانی اوایل شهریور از زن و شوهر جوانی که برای خرید چای آمده بودند پرسیدم میدانید شهر شما چرا مشهور است؟ هر دو لبخند زنان گفتند بهخاطر باغهای چای. گفتم البته این یک فاکتور است اما تمیزی و پاکیزگی شهر شما و رفتار محترمانهای که با غریبهها دارید از کجا آمده است؟ زن با لبخند و تواضع گفت خوشحالم که شما چنین نظری دارید. سؤوال بعدی من درباره انتخاب چای لاهیجان است:
تهرانیها اصرار دارند چای احمد و محمود و گلستان و... این چیزها بخرند اما شما چای لاهیجان میخرید – چرا؟
مرد گفت: چای لاهیجان چای بیغش است، چای سالم است هیچ افزودنی ندارد، فقط دمکردنش حوصله میخواهد، باید قوری را تمیز شست، آب کاملاً جوش باشد، در زمان دم کشیدن شتاب را کنار گذاشت، با تفاله خشک چای لاهیجان هم میشود دوباره چای درست کرد، حیف که کاشفالسلطنه زود مرد و بخشی از آرزوهای او درباره جهانیکردن چای لاهیجان برآورده نشد.
گفتم: پس شما کاشفالسلطنه را میشناسید؟
گفت: کیست که نشناسد، نه تنها مردم لاهیجان و گیلان بلکه تمام چایکاران دنیا او را میشناسند و از کاری که انجام داده تحسین میکنند.
پدر چای ایران دوره چایکاری دید
همین آقا و خانم (خانم و آقای شمس که یکی رییس شعبه بانک و دیگری رییس مدرسه هستند) درباره آنچه که کاشفالسلطنه انجام داده به من یادآور شدند:
شما که میخواهید درباره چای در یک مجله تخصصی گزارش بنویسید درباره مرحوم کاشفالسلطنه به همان روایت ساده حمل بوته چای با جاسازی در عصا اکتفا نکنید، کار او فراتز از این داستان ساده است.
حرف او درست بود در مراجعه به ویکیپدیا (دانشنامه آزاد) شرح حال مفصلی آمده خلاصهای از آن را برای شما نقل میکنم:
محمدمیررزا کاشفالسلطنه تولد 1244 شهر تربت حیدریه، دیپلمات، اصلاحگر، نویسنده، مشروطهخواه در دوره قاجاریه و پهلوی اول زیسته است. از او بهعنوان پدر چای ایران یاد میشود. در سال 1313 قمری (1274 شمسی) به سمت ژنرال کنسول ایران مأمور خدمت در هند شد. پس از مدتی اقامت در بمبئی به محل تابستانی هیأتهای نمایندگی سیاسی در منطقه «سمیلا» در دامنه هیمالیا اقامت گزید. در این محل بود که مشاهده کشت و صنعت چای توجه او را جلب کرد و از خود پرسید چرا در ایران ما باغ چای نداریم؟ برای پاسخ به این سؤوال به نواحی چای خیز هند سفر کرد و وارد دوره تحصیلی چای شد و به اخذ گواهینامه نائل آمد. او میدانست برای به ثمر رسیدن آنچه فکرش را مشغول کرده باید دست بهکاری علمی بزند.
با 4 هزار گلدان چای به ایران آمد
کاشفالسلطنه از همان آغاز کار متوجه شد صنعت چای در هند در انحصار چند کمپانی انگلیسی است و مدیران آن که از راه صادرات سود میبردند قانونی وضع کردند که آموختن این صنعت به مردم دیگر کشورهای شرقی مجاز نباشد. بههمین دلیل کاشفالسلطنه هویت خود را پنهان ساخت و بهعنوان تاجر فرانسوی در مؤسسه انگلیسیها به تحصیل پرداخت، حتی در مزرعهای به کشت چای مشغول شد و باغداری چای را تجربه کرد. او تردیدی نداشت که شمال ایران بهخاطر شرایط آب و هوایی و خاکی که دارد مناسب باغداری چای است. برای اینکه توجه انگلیسیها را از هدفی که دارد دور کند گونهای از کاج هیمالیا را به ایران آورد و کاشت آن را رواج داد که امروزه بهعنوان کاج کاشفی شناخته میشود.
او پس از چند سال کار عملی و مطالعه سرانجام دور از چشم کمپانیهای انگلیسی مقداری تخم چای را به همراه 4 هزار گلدان چای، قهوه، تخم کنف، دارچین، فلفل، میخک، هل، انبه، گنه گنه، کافور، ریشه زردچوبه، زنجبیل و.... تهیه کرد و در سال 1285 شمسی با تحمل مشکلات بسیار آن را به ایران آورد و وارد گیلان شد. مردم گیلان در ابتدا رغبتی به برنامه او نشان ندادند اما ناامید نشد و با کوشش بیشتری کاشتن، چیدن، خشک کردن چای را به مردم لاهیجان که بهترین جغرافیای باغداری چای را داشت آموزش داد. او ثابت کرد بیشتر شهرهای گیلان مخصوصاً لاهیجان استعداد باغداری چای را دارد.
این نوشیدنی منحصر بهفرد جهان
قبل از کاشفالسلطنه، شخصی بهنام حاج محمد گیلانی تاجر ایرانی تلاش ناموفقی در کشت چای انجام داده بود، از آنجا که او هدفش تجارت بود بیشتر در زمینه مصرف آن کارکرد. ابتدا از طریق چین به اروپا بردو بعد به ایران آورد. اما کاشفالسلطنه با آگاهی از اینکه چای یک نوشیدنی منحصر به فرد است که جهان را تغییر داده و آداب و عادات خاصی با خود همراه آورده از آن ضربالمثل معروف پیروی کرد که بهجای ماهی خوردن ماهیگیری را باید آموخت. او از معدود ایرانیهایی است که در امر کشاورزی و حمایت از منافع ملی راهی سخت را پیمود، نخستین باغ چای او در لاهیجان در حدود یک هکتار وسعت داشت. بهزودی بر تعداد باغها افزوده شد و در سال 1338 سازمان تازه تأسیس چای اعلام کرد که باغهای چای کشور بالغ بر 900/18 هکتار شده و مجموع محصول به حدود 7 هزار تن رسیده و در هر هکتار حدود 500 کیلو چای خشک بهدست آمده است.
با کاری که کاشفالسلطنه بنیان گذاشت ایران از حالت وارد کننده صرف چای درآمد صادرکننده هم شد. در حال حاضر بزرگترین خریدار چای ایران ترکیه است که سالانه حدود 3 هزار تن چای سیاه از ایران خریداری میکند. جالب اینکه (البته با تأسف) چای ایرانی صادر میشود و با تغییر ترکیبات و افزودن اسانس و تبلیغات وسیع و گسترده بهعنوان چای خارجی وارد ایران میشود.
قهوهخانههای پاتوق شده
یادآور شدیم در دوره صفویه (حدود 500 سال پیش) قهوهخانههای بسیاری در شهرهای بزرگ کشور مثل اصفهان دایر بود، چای بهزودی در این مکانها عرضه شد بدون تغییر نام محل عرضه.
ایرانیهای قهوهخور چایخور شدند، این نوشیدنی داغ بهخاطر خواص دارویی مخصوصاً حالت آرامش دهندهاش مصرف عمومی پیدا کرد و قهوهخانهها شلوغ و محلی برای وقت گذرانی، تفریح، استراحت و دیدارهای دورهمی درآمد، در واقع بخشی از فرهنگ زندگی را شکل داد. مردمی که برای نوشیدن چای به قهوهخانهها میرفتند چند هدف دیگر را دنبال میکردند که یکی از آنها شاهنامهخوانی و داستانسرایی بود. در اواخر دهه 40 قهوهخانهای در کوچه شهرستانی میدان فوزیه (میدان امام حسین امروز) به چنان شهرتی رسیده بود که اعیان و اشراف و روشنفکران هم به آنجا میرفتند تا ضمن نوشیدن چای تماشاچی هنرنمایی نقالان باشند.
در حوالی دهه 20 قهوهخانهها محل مذاکره، بخش خبر و پاتوق کاریابان و صنوف مختلف شد، در همین دهه است که قهوهخانه قنبر به شهرت میرسد. جایی که هرکس میتوانست مشکل اقتصادی و فرهنگی خود را در دیدار با این و آن حل کند. قهوهخانهای در خیابان سعدی پاتوق نقاشهای ساختمانی بود و قهوهخانهای در میدان مولوی پاتوق بارفروشان و واردکنندگان محصولات کشاورزی و در خیابان استانبول پاتوق هنرمندان.
قهوهخانهداری و قهوهچی گری
جعفر شهری در کتاب (تهران در قرن سیزدهم) تصویری از شکل و شمایل این مکان پرتردد میدهد که کم و بیش متفاوت با قهوهخانههای امروزی است.
«یکی از اماکن تفریحی و وقت گذرانی مردم تهران، قهوهخانه بود، در هر خیابان و محلهای یکی دو قهوهخانه بزرگ و چند قهوهخانه کوچک وجود داشت که پیش از آفتاب گشوده شده و بعد از همه دکاکین بسته میشدند. قهوهخانههای بزرگ شامل یک سر پوشیده زمستانی و یک باغچه وسیع و پرگل و درخت برای فصول بهار و تابستان بود که مشتریان در آن پذیرایی میشدند. قهوهخانهداری و قهوهچیگری اگرچه جزء مشاعل پیشپا افتاده میآمد و هرکس میپنداشت میتواند چایی دم کرده بهدست مردم بدهد، اما شغل و دانشی بود در حد خود بسیار مهم و علمیکه از عهده هرکسی ساخته نبود. قهوهچی، یعنی خود صاحب قهوهخانه باید از مردم پرهیبت و آبرودار محل باشد تا بتواند با حرمت متین مراجعان را وادار به رعایت نظم و نسق و پرداخت حق و حساب بکند، از اینرو تنها، قهوهخانه در اختیار پیر ورزشکاران و کهنه داش مشدیها و لوطی باشیها و نایبها و «دهباشیها» و «پنجاهباشی»های قشون و امثال آن قرار میگرفت، چه در غیر اینها کسی قادر به اداره آن نمیبود، گذشت و خلق خوش و مردمداری و احترام به عموم از صفات و واجبات قهوهخانهدار بود.»
نقش چای در زندگی زناشویی
این روزها خواستگاری و فراهم کردن مقدمات ازدواج صد جور شکل و شمایل عوض کرده، اما در گذشتههای نه چندان دور گروه خواستگار وقتی به خانه دختر میآمدند همه منتظر سینی چای بودند که عروس آینده به دست میگرفت و جلوی تکتک میهمانان میگرفت.
انجوی شیرازی پژوهشگر فرهنگ عامه گفته است: نقش سینی چای، استکان چای و قندان در خواستگاریها یک نقش اساسی بود، در ارزیابی شایستگی دختر، فامیل خواستگار به تمیزی سینی و استکان چای دقیق میشدند. چای خوشرنگ و استکان تمیز حکایت از پاکیزگی دختر داشت و طعم چای دم کرده هنر خانهداری دختر را نشان میداد، چای نوشابه محبوب همهی مردم است، این نوشیدنی ساده و همهپسند که روزگاری در قهوهخانههای سنگلج استکانی یک شاهی (یک بیستم ریال) قیمت داشت و امروز در کافه تریاها فنجانی 10 هزار ریال شده است اگرچه در ظاهر کاری ساده بهنظر میآید اما چایخورهای متفکر و اندیشمند در سنجش شخصیت چای دم کن دهها نکته نهفته میدیدند. گاه یک سینی چای سرنوشت یک زندگی دردست تشکیل را رقم میزد، اما ای بسا، سینی چای دست دختر او را قبول یا رد میکرد. مادرها قبل از شروع مراسم خواستگاری، تمام نکات لازم را در آوردن چای به دخترشان یادآور میشدند و پس از صرف یک استکان چای بود که مذاکرات جدی میشد.
یک استکان چای باهم بخوریم
چای داغ یک مکمل غذایی تمام مردم است، از عادات غذایی ایرانیهاست، صبحانه بدون چای معنی ندارد، بعد از صرف ناهار هم هرکس مایل است یک استکان یا فنجان چای بنوشد و شبها هم بعضی مردم عادت دارند پس از صرف شام یک استکان چای بنوشند.
این نوشیدنی محبوب همگان علاوه بر اینکه تجارت عمدهای دارد و کشوری مثل هند از محل صادرات آن میلیاردها دلار عایدی دارد نقشی مهم در به نتیجه رسیدن مذاکرات سیاسی و قراردادهای اقتصادی بینالمللی ایفا میکند، کمپانیهای انگلیسی که نقش مهمی در رونق تجارت چای هند داشته و دارند به دربارشان برای مراسم خاص چایخوری شهرت دادهاند. میهمانی چای ملکه انگلیسی تا بدان حد اهمیت دارد که سیاستمداران و اقتصاددانان، این میهمانی را زمینهساز اهداف بزرگ کردهاند. ژاپنیها هم برای چایخوری آداب ویژه دارند. ناصرالدینشاه از استکان چای خوری برای افزایش شهرت و محبوبیت خود استفاده کرده بود، او دوست داشت در ظرف غذا و مخصوصاً استکان چای مردم حضور داشته باشد، برای همین دستور داده بود نقاشی باشیها روی قوری با استکان چای تصویر او را با همان هیبتی که دوست داشته نقاشی کند. بهزودی این شیوه تبلیغ در ظروف دیگر مثل تنگ دوغ و قلیان و بشقابهای پلو و خورشت ثبت شده، حالا این ظروف قدیمی قیمتی شدهاند و مخصوصاً قوریهای مصور به شمایل شاه را خانوادههای اعیان و اشراف در ویترین عتیقه خود به نمایش گذاشتهاند.
حضور هر روزه در قهوهخانه
چای وسیله و بهانهای شده بود برای حضور هر روزه در قهوهخانه محل، همین حالا هم اندک قهوهخانههای سنتی که در محلههای قدیمی تهران دایر و مشغول به کارند، افرادی حضور هر روزه دارند. این حضور هر روزه، این روزها کار آسانی نیست، گسترده شدن شهرها و فزونی مسائل و مشکلات روزمره زندگی عملاً مانع حضور هر روزه شده است ولی در گذشتههای نه چندان دور این حضور هر روزه حتی در شهرهای کوچک و دهات امری بدیهی بود، کشاورز از سر باغ و زمین میآمد، کارگر از کارخانه و... با چایخوری رفع خستگی میکردند و با حضور در قهوهخانه تفریح، قهوهخانههای مشهور مرشد و نقال هم داشتند. در ماه مبارک رمضان نمایش «تُرنا» بازی که سبب سرگرمی همگان میشد. جمعیت قهوهخانه را بیشتر میکرد اما از همهی اینها مهمتر در اجتماع قهوهخانه، مردم از حال و روز یکدیگر باخبر میشدند و حوادث روز تجزیه و تحلیل میشد. بعد از شهریور 20، در قهوهخانهها روزنامهخوانی صورت میگرفت، یک آدم باسواد روزنامه بهدست، اخبار روز را با صدای بلند میخواند. در واقع قهوهچی و قهوهخانهدار انواع ترفندها را به کار میبرد تا مشتری بیشتری جذب کند و ساعات بیشتری او را در قهوهخانه نگه دارد و چای بیشتری بفروشد، اوایل که تلویزیون آمد، قهوهخانهدارهای باهوش بلافاصله تلویزیون خریدند و چای خورها را به تماشای برنامههای تلویزیونین تحریک میکردند. رابط تمام این فعل و انفعالها یک استکان چای بود که اگرچه می شد در خانه هم خورد اما در قهوهخانه کیف دیگری داشت.
مشاعره و نقاشی قهوهخانهای
در بخشی از این گزارش اشارهای داشتیم به حاشیههای نوشیدنی چای در قهوهخانهها و در میهمانیها و مخصوصاً در مراسم خواستگاری، اما یکی دیگر از خواص نوشیدن چای تولید هنر است، مکتب نقاشی قهوهخانهای که امروزه در موزهها جاخوش کردهاند از حاشیههای چای خوری است. در حوالی سالهای 40 یک قهوهچی با ذوق بهنام اکبر دراز (لقبی که از قد بلندش میآمد) در قهوهخانه بزرگی در خیابان سیروس، روبهروی میدان سید اسماعیل قهوهخانه درازی داشت که در بالکن آن چند نقاش معروف به قهوهخانهای از 9 صبح میآمدند و تابلو درست میکردند. در بخش دیگری از قهوهخانه در قسمتی که پنجره رو به خیابان داشت شاعران مکتب قدیم مشاعره میکردند. این قهوهخانه مرکز پذیرایی از توریستهایی بود (که آن سالها به وفور به ایران میآمدند) که عاشق هنر مردم کوچه و خیابان بودند. اغلب آنها از این تابلوها که چیزی حدود 100 تومان (15 دلار آن روزها) میخریدند و یا از صحنه مشاعره شاعران ریش و سبیلدار عکس میگرفتند، قهوهخانه اکبر دراز بهراستی مرکز تولید هنر بود، تهیه کنندهها و کارگردانهای سینمای فارسی به این قهوهخانه میآمدند و به اکبر سفارش تعدادی سیاهی لشگر میدادند. گاه اکبر و تابلوهایش هم در فیلمها شرکت داده میشدند. اگر در فیلم فارسیهای قدیم دقت کنید علاوه بر لوکیشن قهوهخانه خود اکبر، تابلوهایش هم دیده میشود. یکی دیگر از کارهای مهم این قهوهخانه سرویسدهی به دلالهای چای بود. محموله جدیدی وارد بازار میشد و دلالها برای آگاهی از کیفیت چای نمونهای برای اکبردراز میآوردند، تا دم کند و نظرش را بگوید.
حواشیهای چای و چایخوری بیش از اینهاست که در این گزارش نوشتهایم.
این داستان را بگذارید کنار که کاشف السلطنه یک بوته چای را در عصای خود پنهان کرد و به لاهیجان برد و باغ چای درست کرد، آغاز کار او با 4 هزار گلدان چای شکل گرفت تا به امروز که 900/18 هکتار زمین لاهیجان باغ چای شد.
قهوهخانهداری و قهوهچیگری اگرچه جزو مشاغل پیش پا افتاده میآمد و هرکس میپنداشت میتواند چایی دم کرده و بهدست مردم بدهد، اما مشکل و دانشی است در حد خود بسیار مهم و علمی که از عهده هرکس ساخته نیست.
تولید هنر در قهوهخانهها، امری بدیهی و رایج بود، بازار مشاعره، کندهکاری روی چوب چپق، نقاشیهای معروف به نقاشی قهوهخانه، تأمین دکور و تابلو و سیاهی لشگر برای فیلمهای فارسی، داغ داغ بود و از حاشیههای چای داغخوری در قهوهخانهها حساب میشد!
برخلاف آنچه که در افواه شایع است آقای کاشفالسلطنه یک بوته چای را در عضای خود پنهان نکرده و دور از چشم هندیها آن را با خود به ایران نیاورده و در لاهیجان نخستین چای را دایر نکرده است.
داستان به مراتب جذابتر و پرشورتر از آن است که بتوان به این سادگی خلاصهاش کرد، کل داستان چای و تجارت آن و عادت شدن نزد ایرانیها برای صرف روزانه بین 3 پیاله یا استکان یا لیوان چای فراتر از این روایت خطی و ساده است.
چای در فرهنگ ایران چنان عادت و نهادینه شده که باور اینکه مجلسی بدون پذیرایی با چای برگزار شود غیرممکن است.
نوشتم عادت، کاملاً درست است خانم نسرین فومنی (کارمند بازنشسته) میگوید از زمان کودکی روز را با صرف یک استکان چای آغاز میکردم، در روزگار کار اداری، این یک استکان به یک لیوان متوسط تبدیل شد. حالا هم بهطور عادی روزانه 3 لیوان چای مینوشم.
میرزا اسماعیل آشتیانی (بازرگان) تعریف میکند:
بیزنس (کارو تجارت) را با چای شناختم، دست در دست پدرم، از پله های نوروزخان که پایین میرفتم نرسیده پاساژ دریانیها (تاجران چای) بوی چای شامهام را نوازش میکرد، نه تنها در پاساژ دریانی که در تمام حجرههایش تاجران بزرگ چای نشسته و به خرید و فروش عمده و انبوه چای مشغول بودند بلکه تقریباً تمامی مغازههای مسیر تا سهراه بازار بینالحرمین فروش فلهای چای رواج داشت. جلوی هر مغازهای جعبهباز چای (جعبهای بزرگ و مکعب شکل با تخته سهلایی) مخروطی از چای سیاه دیده میشد.
حاج فتحعلی صبحی (ایران پژوه) میگوید: برای نخستینبار با فرهنگ ایرانی در قهوهخانهای که پاتوق پدرم بود در شهر شیراز آشنا شدم. در این قهوهخانه بزرگ گوش تا گوش آدم نشسته و شاگرد قهوهچی به محض ورود هرکس از قوری بزرگی که روی سماوری بسیاری بزرگ قرار داشت در استکانهای کمرباریک چای میریخت، اگر تعداد تازه آمدهها زیاد بود شوی جالبی اجرا میکرد. به این ترتیب که 7 تا 10 سینی کوچک چای (زیراستکانی) را لای انگشتانش روی هم میچید و وقتی حرکت میکرد به هیجان میآمدم مبادا این استکانها از دستش بریزد.
قهوهخانهها نه در شهرها بلکه در روستاها و در تمام آبادیهای راههای بین شهری محل شناخته شده و مرکز اطلاعات محلی بود. اکثر ملاقاتها و مذاکرات مهم تجاری، خانوادگی و حتی سیاسی در این قهوهخانهها انجام میگرفت.
حسن مقدم نویسنده نمایشنامه معروف (جعفرخان از فرنگ آمده) در یادداشتهای روزانهاش این نکته را یادآور میشود که: در قهوهخانه بزرگ حسنآباد من با نمایش ایرانی آشنا شدم، تأترهایی که یک نفر بازیگر بود، یعنی همان کسی که شاهنامهخوانی میکرد و در نقل داستان در قالب شخصیتهای مختلف میرفت حرکت میکرد، دستهایش را بالا و پایین میآورد، صدایش را تغییر میداد و تمام افرادیکه در قهوهخانه روی تختها نشسته و استکان و نعلبکی دردست داشتند به داستان او گوش جان میسپردند.
صادق هدایت نویسنده جهانی ایرانی برای محسن مقدم، کلکسیونر و باستانشناسی چند چپق کندهکاری شده سوغات آورد و گفت: در قهوهخانه عدهای معتاد چای خوردن و شاهنامه شنیدن چنان به شور میآمدند که روی چوب دسته چپقشان داستانهای شاهنامه را حکاکی میکردند.
نه تنها مردم عادی، کارگران و اهالی کسب و کار، روشنفکران هم تا 50 سال پیش قهوهخانه را بهترین مکان برای پاتوق و دورهمی با دوستان انتخاب میکردند. نصرت رحمانی شاعر معروف برای نگارنده نقل کرده نه تنها در تهران بلکه به هر شهری که سفر میکرده قهوهخانهای را برای استراحت و گذران چند ساعت اوقات فراغت انتخاب میکرده و بسیاری از شعرهای خود را در قهوهخانهها و در حین نوشیدن چای سروده است.
در سفری که هفته اول شهریور به گیلان داشتم از رودسر تا لاهیجان، آنچه در خاطرم ماند تابلوهای چای بوده که سردر اغلب مغازهها به چشم میخورد، چای بهاره، تقریباً همه فروشندگان تابلو زده بودند که چای بهاره دارند (چون چای بهاره مرغوبترین چای ایران است) و در یک بنر بزرگ که روی ساختمانی بلند نصب شده بود این نوشته توجه مرا را جلب کرد:
«چای رفاه، بینانگذار چای سبز – چای سبز برای سلامتی بیشتر»
چای قدیمیترین و پرمصرفترین نوشیدنی گرم ایرانیهاست، لابد شما هم خیلیها را دیدهاید که تا به دفتر یا خانه میرسند اول از همه یک استکان چای میخواهند:
«سرم درد گرفته، چای برسون»
چای یک نوشیدنی عمومی برای تمام طبقات مردم است، یکی از عادات غذایی نهادینه شده ایرانیهاست، آیا کسی رادیدهاید که ادعا کند میتواند یک روز از زندگی خود را بدون چای بگذارند؟
در کوهپیمایی، در قدم زدن ساحل دریا، در ساعات کاری اداری، در داد و ستد و خرید و فروش بازارو در تحریریه روزنامهها و استودیوها، همه و همه به چای احتیاج دارند و چای مینوشند. این نیاز به حدی بالاست که در سفرهای بین شهری آنها که اهل هزینه قهوهخانه نیستند یک فلاسک چای با خود حمل میکنند.
بعضیها عاشق چای هستند و نشستن کنار سماور را دوست دارند، نسل امروز شاید به آن حدی که پدران و مادران به چای عادت داشتند علاقهای نشان ندهند، اما در کدام کافه تریا شما میتوانید کسی را بدون فنجان چای ببنید؟ مرحوم انجوی شیرازی (برنامهساز و فرهنگ مردم) عادت داشت در خانهاش کنار سماور بنشیند و از میهمانانش از هر مقام و موقعیت و هر سن و سالی که باشند با چای پذیرایی کند. او چنان در کنار سماور جاخوش میکرد که عاشقی کنار معشوق قرار میگیرد. او اعتقاد داشت فرهنگ مردم ایران در کنار سماور چای رونق گرفته است. یک آمار نه چندان دقیق و درست میگوید مصرف سالانه چای ایرانیها بین 20 تا 25 هزار تن است و باز آمار میگوید 95 درصد از چای مصرفی ایرانیها واردات است که بخش مهمی از آن بهطور قاچاق وارد کشور میشود.
ایران اگرچه چایکاری مهندسی شده و چای مرغوبی دارد که در لاهیجان و شهرهای مجاور کاشت میشود و مزارع چای چون عطری خوشبو شامه تازه واردهای لاهیجان را نوازش میدهد اما مردم، عموماً میلی به مصرف چای داخلی ندارند، بیشتر چای تولید ایران به ترکیه میرود، افسوس در این است که مردم این کشور همسایه چای واقعی ایرانی را دوست دارند و ذائقه ایرانیها، عموماً، چنان به اسانس چای خارجی عادت کرده که به چند برابر قیمت چای داخلی میخرند و دستکمک در 50 سال اخیر همیشه مشتری دست به نقد این چایها بودهاند.
چرا چای در قهوهخانهها سرو میشود
یک پرسش قدیمی میتواند این باشد چرا جایی که اسمش قهوهخانه است چای میفروشند، البته این سالها بعضی از غذافروشان مدرن روی دکه یا مغازه یا سالن بزرگ و شیکی که به مشتریان خود در فنجانهای رنگ وارنگ چای میدهند تابلوی چایخانه زدهاند، اما بهطور معمول همهی ما عادت کردهایم در جایی که اسمش قهوهخانه است چای بنوشیم.
مستندات تاریخی میگوید پس از ورود اسلام به ایران ابتدا قهوه به عنوان نوشیدنی متداول رایج گردید و به مکانی که قهوه مینوشیدند نام قهوهخانه داده بودند و این تا زمان صفویه که به ساختن اماکن عمومی علاقه وافری داشتند نامی بود آشنا، در واقع در قهوهخانه جز قهوه، نوشیدنی دیگری دست مشتری نمیدادند، اما قدیمیترین سندی که درباره چایخوری ایرانیها داریم در سفرنامه از در جهانگردان معروف بهنامهای «پیتر دولاواله» و «دوک هلشتاین» هلندی و فرانسوی است که خبر میدهد در این دوره ایرانیها هم چایخور شدهاند و واردات چای چین و هند رواج پیدا کرد.
بدون تردید تجار وارد کننده در رواج چایخوری ایرانیها نقش مهمی داشتند. تأثیر مثبت و آرامشبخش چای چنان با روحیه ایرانیها سازگار شد که قهوهخانهها برای جذب مشتری بیشتر در قهوهجوشها چای ریختند و به مرور عادت شد که مردم برای خوردن چای به قهوهخانهها بروند.
چاچینگ در تاریخ قدیمی چای
نه تنها ایرانیها، اروپاییها و حالا آمریکاییها هم چایخور شدهاند. این نوشیدنی گوارا و آرامش بخش داستان جالبی از خلق شدن دارد به این ترتیب که تاریخ میگوید نخستین بوته چای را محققین 3 هزار سال قبل از میلاد مسیح در چین شناختند. گیاه چای در انواع مختلف به حالت وحشی در شمال چین و در هند در ناحیهام بهنام آسام شناخته شد. در روایتی دیگر آمده است در سال 2737 پیش از میلاد نخستین بوته چای توسط «شین فونگ» امپراطور چین کشف شد. زمانی بود که چند برگ چای بر اثر وزش باد در داخل ظرفی از آب جوش افتاد و از آنجا که امپراطور مردی کنجکاو و جستجوگر بوده ترکیب این برگ و آب جوش را نوشید و خوشش آمد، پس به پیگیری ماجرا پرداخت و این نوشیدنی جدید کشف و شناخته شد.
شخصی بهنام «چاچینگ» که از وجود چنین نوشیدنی ترکیبی آگاه شد در سال 618 بعد از میلاد آن را با خود به ژاپن برد و در اختیار دوستان و آشنایان خود گذاشت. استقبال از آن به حدی زیاد بود که او از نوشیدنی کسب و کاری درست کرد و نام نوشیدنی بهنام خود او سر زبان مردم افتاد و بهزودی خلاصه شده آن چای به دیگر نقاط جهان رفت. اصل ماجرا این بود که آدمها با نوشیدن این نوشابه احساس آرامش کرده بودند، مخصوصاً پس از انجام کارهای سخت نوشیدن چای گواراتر شد.
داستان کاشت چای و کاشف السلطنه
لاهیجان پس از رشت یکی از مشهورترین شهرهای ایران است، شهری که جاذبههای گردشگری آن در رقابت با بسیاری از شهرهای مشهور ایتالیا چیزی کم ندارد. در یکی از روزهای بارانی اوایل شهریور از زن و شوهر جوانی که برای خرید چای آمده بودند پرسیدم میدانید شهر شما چرا مشهور است؟ هر دو لبخند زنان گفتند بهخاطر باغهای چای. گفتم البته این یک فاکتور است اما تمیزی و پاکیزگی شهر شما و رفتار محترمانهای که با غریبهها دارید از کجا آمده است؟ زن با لبخند و تواضع گفت خوشحالم که شما چنین نظری دارید. سؤوال بعدی من درباره انتخاب چای لاهیجان است:
تهرانیها اصرار دارند چای احمد و محمود و گلستان و... این چیزها بخرند اما شما چای لاهیجان میخرید – چرا؟
مرد گفت: چای لاهیجان چای بیغش است، چای سالم است هیچ افزودنی ندارد، فقط دمکردنش حوصله میخواهد، باید قوری را تمیز شست، آب کاملاً جوش باشد، در زمان دم کشیدن شتاب را کنار گذاشت، با تفاله خشک چای لاهیجان هم میشود دوباره چای درست کرد، حیف که کاشفالسلطنه زود مرد و بخشی از آرزوهای او درباره جهانیکردن چای لاهیجان برآورده نشد.
گفتم: پس شما کاشفالسلطنه را میشناسید؟
گفت: کیست که نشناسد، نه تنها مردم لاهیجان و گیلان بلکه تمام چایکاران دنیا او را میشناسند و از کاری که انجام داده تحسین میکنند.
پدر چای ایران دوره چایکاری دید
همین آقا و خانم (خانم و آقای شمس که یکی رییس شعبه بانک و دیگری رییس مدرسه هستند) درباره آنچه که کاشفالسلطنه انجام داده به من یادآور شدند:
شما که میخواهید درباره چای در یک مجله تخصصی گزارش بنویسید درباره مرحوم کاشفالسلطنه به همان روایت ساده حمل بوته چای با جاسازی در عصا اکتفا نکنید، کار او فراتز از این داستان ساده است.
حرف او درست بود در مراجعه به ویکیپدیا (دانشنامه آزاد) شرح حال مفصلی آمده خلاصهای از آن را برای شما نقل میکنم:
محمدمیررزا کاشفالسلطنه تولد 1244 شهر تربت حیدریه، دیپلمات، اصلاحگر، نویسنده، مشروطهخواه در دوره قاجاریه و پهلوی اول زیسته است. از او بهعنوان پدر چای ایران یاد میشود. در سال 1313 قمری (1274 شمسی) به سمت ژنرال کنسول ایران مأمور خدمت در هند شد. پس از مدتی اقامت در بمبئی به محل تابستانی هیأتهای نمایندگی سیاسی در منطقه «سمیلا» در دامنه هیمالیا اقامت گزید. در این محل بود که مشاهده کشت و صنعت چای توجه او را جلب کرد و از خود پرسید چرا در ایران ما باغ چای نداریم؟ برای پاسخ به این سؤوال به نواحی چای خیز هند سفر کرد و وارد دوره تحصیلی چای شد و به اخذ گواهینامه نائل آمد. او میدانست برای به ثمر رسیدن آنچه فکرش را مشغول کرده باید دست بهکاری علمی بزند.
با 4 هزار گلدان چای به ایران آمد
کاشفالسلطنه از همان آغاز کار متوجه شد صنعت چای در هند در انحصار چند کمپانی انگلیسی است و مدیران آن که از راه صادرات سود میبردند قانونی وضع کردند که آموختن این صنعت به مردم دیگر کشورهای شرقی مجاز نباشد. بههمین دلیل کاشفالسلطنه هویت خود را پنهان ساخت و بهعنوان تاجر فرانسوی در مؤسسه انگلیسیها به تحصیل پرداخت، حتی در مزرعهای به کشت چای مشغول شد و باغداری چای را تجربه کرد. او تردیدی نداشت که شمال ایران بهخاطر شرایط آب و هوایی و خاکی که دارد مناسب باغداری چای است. برای اینکه توجه انگلیسیها را از هدفی که دارد دور کند گونهای از کاج هیمالیا را به ایران آورد و کاشت آن را رواج داد که امروزه بهعنوان کاج کاشفی شناخته میشود.
او پس از چند سال کار عملی و مطالعه سرانجام دور از چشم کمپانیهای انگلیسی مقداری تخم چای را به همراه 4 هزار گلدان چای، قهوه، تخم کنف، دارچین، فلفل، میخک، هل، انبه، گنه گنه، کافور، ریشه زردچوبه، زنجبیل و.... تهیه کرد و در سال 1285 شمسی با تحمل مشکلات بسیار آن را به ایران آورد و وارد گیلان شد. مردم گیلان در ابتدا رغبتی به برنامه او نشان ندادند اما ناامید نشد و با کوشش بیشتری کاشتن، چیدن، خشک کردن چای را به مردم لاهیجان که بهترین جغرافیای باغداری چای را داشت آموزش داد. او ثابت کرد بیشتر شهرهای گیلان مخصوصاً لاهیجان استعداد باغداری چای را دارد.
این نوشیدنی منحصر بهفرد جهان
قبل از کاشفالسلطنه، شخصی بهنام حاج محمد گیلانی تاجر ایرانی تلاش ناموفقی در کشت چای انجام داده بود، از آنجا که او هدفش تجارت بود بیشتر در زمینه مصرف آن کارکرد. ابتدا از طریق چین به اروپا بردو بعد به ایران آورد. اما کاشفالسلطنه با آگاهی از اینکه چای یک نوشیدنی منحصر به فرد است که جهان را تغییر داده و آداب و عادات خاصی با خود همراه آورده از آن ضربالمثل معروف پیروی کرد که بهجای ماهی خوردن ماهیگیری را باید آموخت. او از معدود ایرانیهایی است که در امر کشاورزی و حمایت از منافع ملی راهی سخت را پیمود، نخستین باغ چای او در لاهیجان در حدود یک هکتار وسعت داشت. بهزودی بر تعداد باغها افزوده شد و در سال 1338 سازمان تازه تأسیس چای اعلام کرد که باغهای چای کشور بالغ بر 900/18 هکتار شده و مجموع محصول به حدود 7 هزار تن رسیده و در هر هکتار حدود 500 کیلو چای خشک بهدست آمده است.
با کاری که کاشفالسلطنه بنیان گذاشت ایران از حالت وارد کننده صرف چای درآمد صادرکننده هم شد. در حال حاضر بزرگترین خریدار چای ایران ترکیه است که سالانه حدود 3 هزار تن چای سیاه از ایران خریداری میکند. جالب اینکه (البته با تأسف) چای ایرانی صادر میشود و با تغییر ترکیبات و افزودن اسانس و تبلیغات وسیع و گسترده بهعنوان چای خارجی وارد ایران میشود.
قهوهخانههای پاتوق شده
یادآور شدیم در دوره صفویه (حدود 500 سال پیش) قهوهخانههای بسیاری در شهرهای بزرگ کشور مثل اصفهان دایر بود، چای بهزودی در این مکانها عرضه شد بدون تغییر نام محل عرضه.
ایرانیهای قهوهخور چایخور شدند، این نوشیدنی داغ بهخاطر خواص دارویی مخصوصاً حالت آرامش دهندهاش مصرف عمومی پیدا کرد و قهوهخانهها شلوغ و محلی برای وقت گذرانی، تفریح، استراحت و دیدارهای دورهمی درآمد، در واقع بخشی از فرهنگ زندگی را شکل داد. مردمی که برای نوشیدن چای به قهوهخانهها میرفتند چند هدف دیگر را دنبال میکردند که یکی از آنها شاهنامهخوانی و داستانسرایی بود. در اواخر دهه 40 قهوهخانهای در کوچه شهرستانی میدان فوزیه (میدان امام حسین امروز) به چنان شهرتی رسیده بود که اعیان و اشراف و روشنفکران هم به آنجا میرفتند تا ضمن نوشیدن چای تماشاچی هنرنمایی نقالان باشند.
در حوالی دهه 20 قهوهخانهها محل مذاکره، بخش خبر و پاتوق کاریابان و صنوف مختلف شد، در همین دهه است که قهوهخانه قنبر به شهرت میرسد. جایی که هرکس میتوانست مشکل اقتصادی و فرهنگی خود را در دیدار با این و آن حل کند. قهوهخانهای در خیابان سعدی پاتوق نقاشهای ساختمانی بود و قهوهخانهای در میدان مولوی پاتوق بارفروشان و واردکنندگان محصولات کشاورزی و در خیابان استانبول پاتوق هنرمندان.
قهوهخانهداری و قهوهچی گری
جعفر شهری در کتاب (تهران در قرن سیزدهم) تصویری از شکل و شمایل این مکان پرتردد میدهد که کم و بیش متفاوت با قهوهخانههای امروزی است.
«یکی از اماکن تفریحی و وقت گذرانی مردم تهران، قهوهخانه بود، در هر خیابان و محلهای یکی دو قهوهخانه بزرگ و چند قهوهخانه کوچک وجود داشت که پیش از آفتاب گشوده شده و بعد از همه دکاکین بسته میشدند. قهوهخانههای بزرگ شامل یک سر پوشیده زمستانی و یک باغچه وسیع و پرگل و درخت برای فصول بهار و تابستان بود که مشتریان در آن پذیرایی میشدند. قهوهخانهداری و قهوهچیگری اگرچه جزء مشاعل پیشپا افتاده میآمد و هرکس میپنداشت میتواند چایی دم کرده بهدست مردم بدهد، اما شغل و دانشی بود در حد خود بسیار مهم و علمیکه از عهده هرکسی ساخته نبود. قهوهچی، یعنی خود صاحب قهوهخانه باید از مردم پرهیبت و آبرودار محل باشد تا بتواند با حرمت متین مراجعان را وادار به رعایت نظم و نسق و پرداخت حق و حساب بکند، از اینرو تنها، قهوهخانه در اختیار پیر ورزشکاران و کهنه داش مشدیها و لوطی باشیها و نایبها و «دهباشیها» و «پنجاهباشی»های قشون و امثال آن قرار میگرفت، چه در غیر اینها کسی قادر به اداره آن نمیبود، گذشت و خلق خوش و مردمداری و احترام به عموم از صفات و واجبات قهوهخانهدار بود.»
نقش چای در زندگی زناشویی
این روزها خواستگاری و فراهم کردن مقدمات ازدواج صد جور شکل و شمایل عوض کرده، اما در گذشتههای نه چندان دور گروه خواستگار وقتی به خانه دختر میآمدند همه منتظر سینی چای بودند که عروس آینده به دست میگرفت و جلوی تکتک میهمانان میگرفت.
انجوی شیرازی پژوهشگر فرهنگ عامه گفته است: نقش سینی چای، استکان چای و قندان در خواستگاریها یک نقش اساسی بود، در ارزیابی شایستگی دختر، فامیل خواستگار به تمیزی سینی و استکان چای دقیق میشدند. چای خوشرنگ و استکان تمیز حکایت از پاکیزگی دختر داشت و طعم چای دم کرده هنر خانهداری دختر را نشان میداد، چای نوشابه محبوب همهی مردم است، این نوشیدنی ساده و همهپسند که روزگاری در قهوهخانههای سنگلج استکانی یک شاهی (یک بیستم ریال) قیمت داشت و امروز در کافه تریاها فنجانی 10 هزار ریال شده است اگرچه در ظاهر کاری ساده بهنظر میآید اما چایخورهای متفکر و اندیشمند در سنجش شخصیت چای دم کن دهها نکته نهفته میدیدند. گاه یک سینی چای سرنوشت یک زندگی دردست تشکیل را رقم میزد، اما ای بسا، سینی چای دست دختر او را قبول یا رد میکرد. مادرها قبل از شروع مراسم خواستگاری، تمام نکات لازم را در آوردن چای به دخترشان یادآور میشدند و پس از صرف یک استکان چای بود که مذاکرات جدی میشد.
یک استکان چای باهم بخوریم
چای داغ یک مکمل غذایی تمام مردم است، از عادات غذایی ایرانیهاست، صبحانه بدون چای معنی ندارد، بعد از صرف ناهار هم هرکس مایل است یک استکان یا فنجان چای بنوشد و شبها هم بعضی مردم عادت دارند پس از صرف شام یک استکان چای بنوشند.
این نوشیدنی محبوب همگان علاوه بر اینکه تجارت عمدهای دارد و کشوری مثل هند از محل صادرات آن میلیاردها دلار عایدی دارد نقشی مهم در به نتیجه رسیدن مذاکرات سیاسی و قراردادهای اقتصادی بینالمللی ایفا میکند، کمپانیهای انگلیسی که نقش مهمی در رونق تجارت چای هند داشته و دارند به دربارشان برای مراسم خاص چایخوری شهرت دادهاند. میهمانی چای ملکه انگلیسی تا بدان حد اهمیت دارد که سیاستمداران و اقتصاددانان، این میهمانی را زمینهساز اهداف بزرگ کردهاند. ژاپنیها هم برای چایخوری آداب ویژه دارند. ناصرالدینشاه از استکان چای خوری برای افزایش شهرت و محبوبیت خود استفاده کرده بود، او دوست داشت در ظرف غذا و مخصوصاً استکان چای مردم حضور داشته باشد، برای همین دستور داده بود نقاشی باشیها روی قوری با استکان چای تصویر او را با همان هیبتی که دوست داشته نقاشی کند. بهزودی این شیوه تبلیغ در ظروف دیگر مثل تنگ دوغ و قلیان و بشقابهای پلو و خورشت ثبت شده، حالا این ظروف قدیمی قیمتی شدهاند و مخصوصاً قوریهای مصور به شمایل شاه را خانوادههای اعیان و اشراف در ویترین عتیقه خود به نمایش گذاشتهاند.
حضور هر روزه در قهوهخانه
چای وسیله و بهانهای شده بود برای حضور هر روزه در قهوهخانه محل، همین حالا هم اندک قهوهخانههای سنتی که در محلههای قدیمی تهران دایر و مشغول به کارند، افرادی حضور هر روزه دارند. این حضور هر روزه، این روزها کار آسانی نیست، گسترده شدن شهرها و فزونی مسائل و مشکلات روزمره زندگی عملاً مانع حضور هر روزه شده است ولی در گذشتههای نه چندان دور این حضور هر روزه حتی در شهرهای کوچک و دهات امری بدیهی بود، کشاورز از سر باغ و زمین میآمد، کارگر از کارخانه و... با چایخوری رفع خستگی میکردند و با حضور در قهوهخانه تفریح، قهوهخانههای مشهور مرشد و نقال هم داشتند. در ماه مبارک رمضان نمایش «تُرنا» بازی که سبب سرگرمی همگان میشد. جمعیت قهوهخانه را بیشتر میکرد اما از همهی اینها مهمتر در اجتماع قهوهخانه، مردم از حال و روز یکدیگر باخبر میشدند و حوادث روز تجزیه و تحلیل میشد. بعد از شهریور 20، در قهوهخانهها روزنامهخوانی صورت میگرفت، یک آدم باسواد روزنامه بهدست، اخبار روز را با صدای بلند میخواند. در واقع قهوهچی و قهوهخانهدار انواع ترفندها را به کار میبرد تا مشتری بیشتری جذب کند و ساعات بیشتری او را در قهوهخانه نگه دارد و چای بیشتری بفروشد، اوایل که تلویزیون آمد، قهوهخانهدارهای باهوش بلافاصله تلویزیون خریدند و چای خورها را به تماشای برنامههای تلویزیونین تحریک میکردند. رابط تمام این فعل و انفعالها یک استکان چای بود که اگرچه می شد در خانه هم خورد اما در قهوهخانه کیف دیگری داشت.
مشاعره و نقاشی قهوهخانهای
در بخشی از این گزارش اشارهای داشتیم به حاشیههای نوشیدنی چای در قهوهخانهها و در میهمانیها و مخصوصاً در مراسم خواستگاری، اما یکی دیگر از خواص نوشیدن چای تولید هنر است، مکتب نقاشی قهوهخانهای که امروزه در موزهها جاخوش کردهاند از حاشیههای چای خوری است. در حوالی سالهای 40 یک قهوهچی با ذوق بهنام اکبر دراز (لقبی که از قد بلندش میآمد) در قهوهخانه بزرگی در خیابان سیروس، روبهروی میدان سید اسماعیل قهوهخانه درازی داشت که در بالکن آن چند نقاش معروف به قهوهخانهای از 9 صبح میآمدند و تابلو درست میکردند. در بخش دیگری از قهوهخانه در قسمتی که پنجره رو به خیابان داشت شاعران مکتب قدیم مشاعره میکردند. این قهوهخانه مرکز پذیرایی از توریستهایی بود (که آن سالها به وفور به ایران میآمدند) که عاشق هنر مردم کوچه و خیابان بودند. اغلب آنها از این تابلوها که چیزی حدود 100 تومان (15 دلار آن روزها) میخریدند و یا از صحنه مشاعره شاعران ریش و سبیلدار عکس میگرفتند، قهوهخانه اکبر دراز بهراستی مرکز تولید هنر بود، تهیه کنندهها و کارگردانهای سینمای فارسی به این قهوهخانه میآمدند و به اکبر سفارش تعدادی سیاهی لشگر میدادند. گاه اکبر و تابلوهایش هم در فیلمها شرکت داده میشدند. اگر در فیلم فارسیهای قدیم دقت کنید علاوه بر لوکیشن قهوهخانه خود اکبر، تابلوهایش هم دیده میشود. یکی دیگر از کارهای مهم این قهوهخانه سرویسدهی به دلالهای چای بود. محموله جدیدی وارد بازار میشد و دلالها برای آگاهی از کیفیت چای نمونهای برای اکبردراز میآوردند، تا دم کند و نظرش را بگوید.
حواشیهای چای و چایخوری بیش از اینهاست که در این گزارش نوشتهایم.
نظر شما