كاووس واضحي، پژوهشگر و نويسنده كتاب اقتصاد سياسي ايران
1. مدتي است كه رشد مثبت دربخش كشاورزي درصدر اخبارتحولات اقتصادي قرارگرفته است.بطوريكه دربيشترمصاحبه ها و اظهارنظرهاي مسئولين[رياست محترم جمهور، معاون اول، رييس سازمان مديريت و برنامه ريزي و...] دراين باره زيادشنيده وياخوانده ميشود.محتواي مساله اينست كه"براساس گزارش بانك مركز، رشد بخش كشاورزي درسال 1394، 3.7 درصد و در نيمه اول سال 95 نيز5.6 درصد اعلام گرديد. براساس اين گزارش،درطي اين مدت، صنعت وخدمات ازرشد منفي يا نازل برخوردار بوده است.كشاورزي توانسته مانع رشد منفي اقتصاد شده و لذا آبروداري كرده و موجب روسفيدي دولت وملت گرديده است".
دراين يادداشت درنظراست، ماهيت رشد مثبت كشاورزي درشرايطي كه صنعت و خدمات داراي رشد «منفي يا نازل» است، تحليل و آثار و تبعات اين مساله برچشم انداز توسعه كشاورزي ايران ترسيم شود. چند سوال عمده در اين زمينه مطرح است؛آيا رشد مثبت در بخش كشاورزي كه درشرايط حاضربوجود آمده ،به معناي دگرگوني عظيم [وحتي قابل توجه] درنيروهاي مولده بخش كشاورزي و توسعه آن است؟؛رشد مثبت وبالا در بخش كشاورزي درشرايطي كه ديگر بخش ها (صنعت وخدمات) داراي رشد منفي و يا نازل هستند به چه معناست وازجنبه تاريخي و تئوريهاي رشد (رابطه صنعت وكشاورزي)چگونه تحليل مي شود؟اساساً رشد مثبت كشاورزي در غياب رشد صنعت تا چه حدي ميتواندپايدارباشد؟آيا اين فرايند (رشد 5.6 درصدي درتوليدات كشاورزي با افزايش سهم بخش كشاورزي دراشتغال زايي) به معناي توسعه اقتصادي است،يا رجعت اقتصاد به اشكال مقاومتي،[به اصطلاح] درون تابي به قول دكتر سهراب بهداد، عقب گرد وتجزيه مجدد طبقات اجتماعي؟
2. رابطه «صنعت وكشاورزي» همواره يكي از مباحث جذاب و درعين حال مناقشه برانگيز در توسعه بوده است. برخي،کشاورزي را مقدم بر صنعت ،محور ومبناي توسعه قلمداد كرده و معتقدند؛رشدكشاورزي موجب تكانه وتحرك لازم درصنعت بوده ودرنهايت موجب شكوفايي آن خواهد بود.تباراين ايده، نظريه هاي كلاسيك[درقرن بیستم] است كه طي آن رشد اقتصادي بعنوان محتواي علم اقتصاد كلاسيك حول مساله «کشاورزی» دور می زد.در بين كلاسيك ها ،فيزيوکراتها به كشاورزي اولويت بیشتری داده وآن را تنها قلمرو مولد اقتصاد می دانستند. جوهرتئوري توسعه اقتصادي آدام اسميت (گذاراز فئودالیسم به صنعتيشدن) مبتنی بركشاورزي بود. او اولويتهاي سرمايهگذاري را در درجه اول دركشاورزي مي دانست وسپس صنعت وتجارت.
درمقابل، برخي ديگر،كشاورزي را امردرجه دوم درتوسعه دانسته و براي صنعت اصالت بيشتري قايل اند. براساس اين ديدگاه، عناصر صنعت برعناصركشاورزي مقدم شمرده مي شود و به تحولات صنعتي نسبت به تحولات کشاورزي اولويت بيشتري داده ميشود.به زعم اين ديدگاه،عليرغم اولويت تاريخي كشاورزي درهنگامه توليد، اين صنعت است كه با فشارهاي ايجابي، موجب دگرگوني دركشاورزي مي شود.لذا توسعه صنعتي را ضروري ترين ومهمترين عامل درتكامل كشاورزي مي داند. بنابراين كشاورزي بدون رشد وتوسعه صنعت[سرمايه داري صنعتي/ملي] فاقد نيروي لازم براي دگرگوني است.
بايد توجه داشت كه منشاء «توسعه صنعتي» و ایجاد سرمایه داری صنعتی بعنوان شاخص شکوفایی یک کشورکه ازآن می توان بعنوان انقلاب صنعتی نام برد، ازمنشاء «توسعه كشاورزي »جداست.منشاءتوسعه كشاورزي،گرایش اندازه زمین به سمت بزرگ شدن وتمرکزآن دردست عده ای محدود است که بصورت تاریخی از«خلع يد تدریجی دهقانان ومالکان کوچک»صورت می گیرد.این فرایند [عمدتاً تلخ!] ممکن است از زمینه های متعددی سرچشمه بگیرد. اما مهمترین عامل آن، توسعه صنعتی است. توسعه صنعت ازیک طرف کشاورزی را برای تامین مواداوليه صنايع تحريك مي كند وازسوی دیگر با جذب مازاد نیروی کار، موجب كاهش بار اضافي برزمين،تمرکز آن و در نهایت توسعه کشاورزی خواهد بود.
بنابراین مساله اصلی و ضروري درتوسعه كشاورزي،رشد و توسعه صنعتی است.درغيبت رشد صنعت،توسعه کشاورزی مهمترين پشتوانه و عامل پيش برنده تاريخي خود را ازدست مي دهد و به زبان عاميانه يتيم ميشود.! لذا راه دشواري را درپيش خواهد داشت. درغياب رشد صنعت،كشاورزي، سرنوشت خطرناكتري هم پيدا مي نمايد. بعنوان مثال ممکن است بجاي دگرگوني مثبت و رو به جلو، در روند درون تابي خود مانند تارعنكبوت به دام افتد. دراين صورت به شيوه هاي منسوخ (سهم بري ونصفه كاري و...) رجعت نموده، به اشكال مقاومتي پناه مي برد و در نهايت فقيرترمي گردد. در حال حاضركه رشد 5.6 درصدي براي كشاورزي اعلام شده، اندازه زمین کشاورزی در ایران به سمت کوچک شدن گرایش دارد. این روند به معنای گریز ازتوسعه کشاورزی است. در این شرایط چنانچه سرمايه و ماشین آلات هم [تحت عنوان مکانیزاسیون] وارد کشاورزی گردد، توسعه کشاورزی را تضمین نمی کند. چون سرمايه بجاي اينكه برحوزه توليد بنشيند به سمت حوزه هاي خارج از توليد گرايش دارد. هزينه ماشین آلات كشاورزي نيز در شرایط خرده مالکی به دليل «اجاره اي بودن» آن به مراتب بیشتراز انجام آن توسط انسان خواهد بود.
همانطوركه گفته شد، علیرغم اولویت بخش کشاورزی از نظرسازماندهی تولید نسبت به صنعت ،صنعت وبطورمشخص سرمایه داری صنعتی دارای تاثیر قابل توجه وانكار ناپذيري برکشاورزی است. درست است که کشاورزی از نظرزمانی و تاريخي به صنعت تقدم دارد اماتحت فرایند و مكانيسمي،این صنعت است که موجبات دگرگوني کشاورزی را فراهم مي نمايد. بدین معنی توسعه کشاورزی و تولید مدرن وصنعتی با تشویق یا اجبارحاصل نمی شود. بلکه با نیازهای جامعه که عمدتاً در شكل صنايع متجلي مي شود، بوجود می آید.صنعت دست كم ازدو جهت برکشاورزی تاثير مي گذارد:اول؛ بعنوان محرك كشاورزي براي تامين مواد اوليه بيشتر ودو؛گسترش صنعت بعنوان محل جذب نیروی مآزاد كشاورزي وايجاد به اصطلاح «تنفس» دركشاورزي.
به لحاظ ضعف سرمایه داری صنعتی درايران وناتوانی درجذب مآزاد نیروی انسانی اين نيروها بعنوان سربارجامعه كشاورزي عمل نموده، لذا تحرك بخش كشاورزي درمداركند وحتي بن بست قرارگرفته و موجبات فشار مضاعف برزمين ودرنهايت تجزيه مجدد طبقاتي خواهد بود. مهمترین خدمت تاریخی صنعت به کشاورزی درجذب مداوم و پایدارنیروی مازادکشاورزی است. تحت این شرایط کشاورزی از فشارخارج شده وتنفس نموده، اندازه زمین به سمت بزرگ شدن حرکت کرده و به تدریج بنیادهای اصلی کشاورزی توسعه یافته شکل می گیرد.
3. بعنوان نتيجه گيري؛رشد مثبت بخش كشاورزي درشرايطي كه صنعت وخدمات داراي رشد منفي ويا نازل است به معناي تحول ودگرگوني درنيروهاي مولده بخش كشاورزي وتوسعه آن نمي باشد. واقعيت اين است كه رشد منفي صنعت وخدمات وديگرتنگناهاي اقتصادي [ازجمله تحريم ها وآثارمنفي سرمايه داري جهاني] شرايطي را ايجاد نموده كه بخش وسيعي از نيروي كار بخشهاي صنعت وخدمات وحتي مشاغل شهري به كشاورزي رجعت نموده واين بخش با تحمل فشار ناشي ازضعف كسب وكاردربخش صنعت وخدمات،افراد مضاعفي را بخود پذيرفته وبا افزايش [قدرمطلق توليدكننده ها] وفشارمضاعف برزمين ،داراي رشد مثبت درتوليد شده است.هدف نگارنده بي ارزش كردن دست آوردهاي حال حاضركشاورزي نيست. صد البته واجد قدرداني است. به دليل ظرفيت هاي خالي درپيش روي بهره وري توليد كشاورزي ميتوانيم حالاحالا ها شاهد رشدكشاورزي باشيم. اما مساله قدر مطلق توليد نيست.اساسي تراز آن توسعه كشاورزي و پايداري آن مهم است. شايد ساده ترين و درعين حال كامل ترين تعريف توسعه كشاورزي اين باشد كه يك واحد توليد كشاورزي بتواند نيازهاي معيشتي يك خانوار با متوسط 4نفررا تامين نمايد.مهمترين مولفه هاي توسعه كشاورزي نيزعبارتند از: گرايش مثبت دراندازه زمين،امكان خروج نيروي مازاد كشاورزي،حل مساله آب دركشاورزي،كاهش سموم وموادهاي شيميايي،توسعه مكانيزاسيون ،رقابت پذيري محصولات و....
بنابراين تكيه ومانور روي رشدهاي بوجود آمده دربخش كشاورزي به دلايلي كه گفته شد، فاقداصالت علمي وتجربيست. درصورتي كه صنعت و خدمات با رشد منفي و نازل مواجه باشد،نقش كشاورزي درحكم مته اي است كه مدام درچوب فرو ميرود! به عبارت ديگربجاي دگرگوني مثبت و رو به جلو،به شيوه هاي پيشين توليد رجعت مي نمايد.كشاورزي ايران به لحاظ محدوديت هاي ساختاري تا حدي ميتواند جور وسنگيني رشد منفي ويا نازل صنعت وخدمات را تحمل كند.كشاورزي ايران به اندازه كافي فرسوده وازجنبه تاريخي، بخشي ازتوليدكننده هاي داراي شيوه توليد دهقاني درلبه پرتگاه هستند وهمچون آفتاب لب بام شادمانيشان همانند شادماني زعفران است. باستايش ازكشاورزي به دام افتاده درتارعنكبوت براي پوشاندن ضعف هاي صنعت ،خودكشاورزي بيش ازپيش تضعيف ميشود و دردام گفته شده گرفتارميشود. به قول معروف؛ درد دل خودم كم است اين هم درزدن همسايه!! شايسته است بجاي خرج ازكيسه فرو ريخته بخش كشاورزي ،راه چاره اي درست دراقتصاد انديشيده شود. راه چاره اي كه توسعه صنعت وخدمات را تضمين نمايد.اين تضمين حتي براي كشاورزي نيز ضروري بوده و به مراتب مفيد ترازتمجيدهاي مبالغه آميزازكشاورزي است.
نظر شما