محمدرضا جمشیدی
ما ایرانیها با عادات عجیبی خو گرفتهایم، برنامهریزان قهاری هستیم، اما در اجرا غالبا اکثر مفاد برنامههایمان را به بوته فراموشی میسپاریم و در نهایت نهتنها گرهای از معضلاتمان نمیگشاییم، بلکه گرههای جدیدی نیز پدیدار میسازیم.
عقب ماندگی از برنامههای توسعهای کشور و سند چشمانداز یکی از نمونههای بارز در بعد کلان است که در دولتهای مختلف با نسبتهای متفاوتی همواره رخ نشان داده و به واقع این عقبافتادگی زمانی نهتنها از حلاوت اهداف برنامهها میکاهد، بلکه هرگونه برنامهریزی آتی را نیز با مشکلات بسیار مواجه میسازد.
در بخش کشاورزی نیز به کرات طرح، برنامه و نظام جامع در طول ادوار مختلف طراحی کردهایم که یکی پس از دیگری یا با شکست مواجه و یا آنقدر به درازا انجامیده که به بوته فراموشی سپرده شده است.
طرح آبیاری تحت فشار، نظام جامع دامپروری، طرحهای 10 ساله خودکفایی که جز گندم، آن هم برای یکی دو سال در بقیه موارد توام با کامیابی نبوده و ... از این دست برنامهها به شمار میرود.
یکی از این طرحها، نهضت سیلوسازی است که به نظر میرسد طراحان آن با ذوقزدگی از خودکفایی گندم و به خیال آن که بارندگی همواره سر یاری با ما دارد و این خودکفایی لرزان تکرار شدنی است با اهرمهایی نظیر وامهای کمبهره و آسان، بخش خصوصی را وارد عرصهای کردند که هیچ گونه پشتوانهای نداشت.
در واقع بخش خصوصی با روحیهای جهادی وارد عرصه نهضت سیلوسازی شد و با 8 هزار میلیارد ریال سرمایهگذاری ظرفیت سیلویی کشور را از 6.4 میلیون تن ظرفیت دولتی به حدود 17 میلیون تن رساند تا نهتنها این طرح از معدود طرحهای به سرانجام رسیده ملی باشد، بلکه بخش خصوصی هم با لبیک به این دعوت توان خود را نشان دهد.
اگر از خوش خیالی طراحان این نهضت مبنی بر تداوم داشتن خودکفایی گندم گذر کنیم، چراکه اگر تنها تولید 12 میلیون تنی گندم داشته باشیم حضور بخش خصوصی در این عرصه مفید به فایده خواهد بود و با واردات 7 میلیون تنی گندم، نتیجهای جز سرگردانی بخش خصوصی متصور نیست، بیتوجهی مسوولان به هشدارهای کارشناسان فن قابل تامل است.
هنوز معلوم نیست چرا وقتی انجمن سیلوداران در سال 89 طی نامهای به بانکها موضوع اشباع شدن ظرفیت سیلویی کشور را هشدار داد، مسوولان آنچنان بیتوجهی کردند و بهگونهای این نهضت را ادامه دادند که حدود 40 درصد سیلوهای بخش خصوصی پس از سال 89 احداث شده است؟!
وقتی در تحلیل موضوع، معضل را ریزتر کالبدشکافی میکنیم، جدای از لرزان بودن خودکفایی به مباحثی نظیر نگهداری گندم در فضای باز و زیر چادر، با وجود ظرفیتهای خالی موجود بخش خصوصی و نبود جانمایی اصولی در پروسه احداث 10 تا 15درصد سیلوها برخورد میکنیم.
از یک سو شرکت بازرگانی دولتی چندان تمایلی به از دست دادن قدرتاش در این بخش ندارد و از سوی دیگر معلوم نیست بانکها با چه استنباطی طرحهای توجیهی احداث سیلو را در برخی مناطق تایید کرده و اقدام به اعطای تسهیلات کردهاند؟!
به هر حال نهضت سیلوسازی در زمره معدود طرحهایی قرار میگیرد که در کشور با موفقیت، البته تنها در مرحله اجرا روبهرو شد، اما با سرخوردگی بخش خصوصی مالک سیلوهایی که یا خالی است و یا تنها با 20درصد ظرفیت فعالیت میکند، میرود تا شکستی دیگر در کارنامه طرحهای بلندمدت کشور رقم زند، شکستی که امیدواریم مسوولان مانع آن شوند تا بخش خصوصی بار دیگر از مشارکت در طرحهای ملی سرخورده شود.
امسال برخلاف 4 سال گذشته اندکی اوضاع ظرفیت خالی سیلوهای بخش خصوصی بهبود یافته، اما کماکان وضعیت مطلوبی در این بخش حاکم نیست و میطلبد برنامهریزان کشور مانع از دست رفتن این فرصت تاریخی در زمینه ذخیره استراتژیک مواد غذایی کشور شوند.
ما ایرانیها با عادات عجیبی خو گرفتهایم، برنامهریزان قهاری هستیم، اما در اجرا غالبا اکثر مفاد برنامههایمان را به بوته فراموشی میسپاریم و در نهایت نهتنها گرهای از معضلاتمان نمیگشاییم، بلکه گرههای جدیدی نیز پدیدار میسازیم.
عقب ماندگی از برنامههای توسعهای کشور و سند چشمانداز یکی از نمونههای بارز در بعد کلان است که در دولتهای مختلف با نسبتهای متفاوتی همواره رخ نشان داده و به واقع این عقبافتادگی زمانی نهتنها از حلاوت اهداف برنامهها میکاهد، بلکه هرگونه برنامهریزی آتی را نیز با مشکلات بسیار مواجه میسازد.
در بخش کشاورزی نیز به کرات طرح، برنامه و نظام جامع در طول ادوار مختلف طراحی کردهایم که یکی پس از دیگری یا با شکست مواجه و یا آنقدر به درازا انجامیده که به بوته فراموشی سپرده شده است.
طرح آبیاری تحت فشار، نظام جامع دامپروری، طرحهای 10 ساله خودکفایی که جز گندم، آن هم برای یکی دو سال در بقیه موارد توام با کامیابی نبوده و ... از این دست برنامهها به شمار میرود.
یکی از این طرحها، نهضت سیلوسازی است که به نظر میرسد طراحان آن با ذوقزدگی از خودکفایی گندم و به خیال آن که بارندگی همواره سر یاری با ما دارد و این خودکفایی لرزان تکرار شدنی است با اهرمهایی نظیر وامهای کمبهره و آسان، بخش خصوصی را وارد عرصهای کردند که هیچ گونه پشتوانهای نداشت.
در واقع بخش خصوصی با روحیهای جهادی وارد عرصه نهضت سیلوسازی شد و با 8 هزار میلیارد ریال سرمایهگذاری ظرفیت سیلویی کشور را از 6.4 میلیون تن ظرفیت دولتی به حدود 17 میلیون تن رساند تا نهتنها این طرح از معدود طرحهای به سرانجام رسیده ملی باشد، بلکه بخش خصوصی هم با لبیک به این دعوت توان خود را نشان دهد.
اگر از خوش خیالی طراحان این نهضت مبنی بر تداوم داشتن خودکفایی گندم گذر کنیم، چراکه اگر تنها تولید 12 میلیون تنی گندم داشته باشیم حضور بخش خصوصی در این عرصه مفید به فایده خواهد بود و با واردات 7 میلیون تنی گندم، نتیجهای جز سرگردانی بخش خصوصی متصور نیست، بیتوجهی مسوولان به هشدارهای کارشناسان فن قابل تامل است.
هنوز معلوم نیست چرا وقتی انجمن سیلوداران در سال 89 طی نامهای به بانکها موضوع اشباع شدن ظرفیت سیلویی کشور را هشدار داد، مسوولان آنچنان بیتوجهی کردند و بهگونهای این نهضت را ادامه دادند که حدود 40 درصد سیلوهای بخش خصوصی پس از سال 89 احداث شده است؟!
وقتی در تحلیل موضوع، معضل را ریزتر کالبدشکافی میکنیم، جدای از لرزان بودن خودکفایی به مباحثی نظیر نگهداری گندم در فضای باز و زیر چادر، با وجود ظرفیتهای خالی موجود بخش خصوصی و نبود جانمایی اصولی در پروسه احداث 10 تا 15درصد سیلوها برخورد میکنیم.
از یک سو شرکت بازرگانی دولتی چندان تمایلی به از دست دادن قدرتاش در این بخش ندارد و از سوی دیگر معلوم نیست بانکها با چه استنباطی طرحهای توجیهی احداث سیلو را در برخی مناطق تایید کرده و اقدام به اعطای تسهیلات کردهاند؟!
به هر حال نهضت سیلوسازی در زمره معدود طرحهایی قرار میگیرد که در کشور با موفقیت، البته تنها در مرحله اجرا روبهرو شد، اما با سرخوردگی بخش خصوصی مالک سیلوهایی که یا خالی است و یا تنها با 20درصد ظرفیت فعالیت میکند، میرود تا شکستی دیگر در کارنامه طرحهای بلندمدت کشور رقم زند، شکستی که امیدواریم مسوولان مانع آن شوند تا بخش خصوصی بار دیگر از مشارکت در طرحهای ملی سرخورده شود.
امسال برخلاف 4 سال گذشته اندکی اوضاع ظرفیت خالی سیلوهای بخش خصوصی بهبود یافته، اما کماکان وضعیت مطلوبی در این بخش حاکم نیست و میطلبد برنامهریزان کشور مانع از دست رفتن این فرصت تاریخی در زمینه ذخیره استراتژیک مواد غذایی کشور شوند.
نظر شما