مهدی ملکوتی - استاد دانشگاه
صدا و سیما در ایران تابع قوانین خاصی است و از یک انحصار مطلق در همه زمینهها برخوردار است. دامنه شمول این انحصار از برنامه کودک تا برنامههای سیاسی را شامل میشود.
این انحصار در سالهای اخیر به شکل بارزتری خود نمایی میکند و یک کلافگی و بیاعتمادی را در بین مردم صاحبنظران و فعالان عرصه اقتصادی ایجاد کرده است بهگونهای که این روزها بخش کثیری از جامعه علائق و اخبار مورد نظر خود را در ماهوارهها - عموماً ماهوارههای فارسی زبان - و شبکههای اجتماعی جست وجود میکنند و این رویه سبب یک بازی دو سر باخت برای آحاد مردم در تمام عرصهها شده
است.
انحصار صدا و سیما در بخش بازرگانی و وضع تعرفههای غیرمتعارف و گران قیمت با وجود عدم اعتماد مخاطبان به رسانه ملی، سبب شده با وجود محدودیتها و ممنوعیتهای قانونی صنعتگران کشور به سمت شبکههای ماهواره ای سوق پیدا کنند؛ چرا که مخاطبان آنها ماهواره تماشا میکنند و البته قیمت و خدمات شبکههای ماهوارهای به مراتب ارزانتر و بیشتر از صدا و سیما میباشد.
رویکرد انحصارطلبانه و عدم انعطاف بخش بازرگانی در وضع تعرفهها و خدمات از چند جهت نه تنها منافع ملی را با مخاطره مواجه کرده، بلکه از یکسو سبب ایجاد ناهنجاریهای فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی شده است و از سوی دیگر درآمد و منابع ملی را به سمت شبکههای ماهوارهای که عمدتاً مخالف نظام سیاسی ایران هستند سوق داده است. ضمن آنکه این رویکرد به رسانههای مکتوب اعم از نوشتاری و مجازی خسارتهای عدیدهای را وارد کرده است. که در ادامه به برخی از این خسارتها اشاره میشود.
یک: بیتوجهی صدا و سیما به سلیقه مخاطبان و عدم تنوع و کیفیت در تولید و انتخاب برنامههای پخش شده در صدا وسیما سبب شده بخش عمدهای از مخاطبان جذب شبکههای فارسی زبان از جمله معروفترین آنها شبکه جم با تنوع بسیار زیاد برنامه شوند. این شبکه از برنامه کودک تا فیلم و سریال و... سایر نیازها مخاطب را پوشش میدهد و تأسفبار که بهصورت خزنده در حال مدیریت فرهنگ کشور هستند. ترجیع بند تمام برنامههای این گروه رواج بیبند و باری، رواج پوششهای نامناسب، خیانت در زندگیهای زناشویی و روابط نامشروع با محارم است که بهدلیل تنوع و تعدد پخش به شکلی خزنده وارد فرهنگ جامعه ایرانی شده که با مطالعه گزارشهای جامعهشناسی بهخوبی این تأثیر و از بین رفتن قبح بسیاری از روابط غیرعادی در جامعه ایرانی قابل اثبات است.
دوم: وقتی اقبال عمومی به سمت این شبکهها جلب شد و آنها در حالی دستیابی به پیروزی در این جنگ نرم و فرهنگی بهدلیل انحصار سلیقهای در صدا و سیمای ملی، صنعتگران و صاحبان مشاغل را نیز بخود جلب کردهاند و شرکتهای ایرانی با پرداخت مبالغی اندک چندین برابر خدمات صدا و سیما، خدمات دریافت میکنند و بیشتر هم در معرض دید قرار میگیرند بهطوری که مجازاتها و محدودیتهای قانونی را بهدلیل باز خورد وسیع این شبکهها بهجان میخرند.
سوم: این رویکرد سلیقهای و انحصاری علاوه بر رواج بیبند و باریهای اجتماعی و فرهنگی تدارک دیده شده در این شبکهها که قربانی اصلی آن خانوادهها هستند یک قربانی دیگر نیز دارد که این قربانی رسانههای مکتوب و مجازی کشور هستند که در این جنگ نابرابر علاوه بر خدماتدهی برای رسالتی که بهعهده دارند، مجبور به تحمل زیانهای مالی نیز هستند.
مشکل از آنجا آغاز میشود که در این جنگ نابرابر شرکتهای ایرانی نیز نهایت سوءاستفاده را از رسانهها و بهطور کلی مطبوعات ایرانی با کمترین هزینه میبرند.چگونه؟ خیلی ساده است آنها در هنگامه تولید خبر و محتوی که رسالت ذاتی مطبوعات بهویژه مطبوعات تخصصی است را از این گروه میبرند. مشکلات مصائب گفتو شنودها میزگردهای تخصصی و مصاحبهها و گزارشهای تحلیلی خود را از مطبوعات تخصصی طلب میکنند. در جشنوارهها سمینارها و گردهماییها و نشستهای تخصصی حداکثر بهره را از مطبوعات تخصصی میبرند و وقتی تبدیل به برند شسته و رفتهای شدند برای تبلیغ خود در آغوش شبکههای فارسی زبان و عموما گروه جم، غش میکنند.
بهعبارت سادهتر مشکلات و گیر و گورها خود را از طریق نشریات تخصصی پیگیری میکنند و میوه رسیده خود را در شبکههای ماهوارهای تبلیغ میکنند و از این طریق نه تنها هزینههای رفع مشکل و برندسازی اولیه خود را بر دوش نشریات تخصصی آنهم بهصورت رایگان قرار میدهند بلکه با امتناع از دادن آگهی به نشریات تخصصی آنها را از یکی از منابع درآمدی عرفی خود محروم میکنند. البته این رفتار غیر مسؤولانه که در سایه انحصار صدا و سیما شکل گرفته در برندهای بزرگ و مطرح ایرانی که از سبقه فرهنگی و معرفت و ارج نهادن به مطبوعات تخصصی به خود دارندکمتر به چشم میخورد و آنها هنوز به نشریات تخصصی بهعنوان یک بازوی توانمند و یک رابطه مشروع دو طرفه در رفع نیازهای مادی و معنوی خود پایبند هستند اما گروه دیگری از این شرکتها که عموماً نوپا هستند و به سودای لحظهای و منافع شخصی توجه میکنند به راحتی از نشریات تخصصی بهعنوان یک ابزار پیشبرنده و مستحکم سوءاستفاده میکنند و مابه ازای دریافت خود را به جیب شبکهها میریزند که فقط به صرف داشتن مخاطب، فرهنگ و کانونهای خانواده ایرانی را هدف نیات پلید خود قرار دادهاند.
در واقع این گروه از شرکتها به مثابه یک صدا و سیمای دیگر عمل میکنند و به وقت نیاز از ابزار مردم و اینها از ابزار نشریات تخصصی سوءاستفاده کرده و پس از رفع حاجت، ابزارهای خود را فراموش و منافع خود را پیگیری میکنند و ادامه این روند در بلند مدت همانگونه که مخاطبان صدا و سیما بهدلیل دیدگاههای سلیقهای از دور این رسانه پراکنده و تحت تهاجم فرهنگی شبکههای فارسی زبان قرار گرفتند، نشریات تخصصی نیز بهدلیل کمبود منابع مالی آهسته آهسته از ایفا نقش و رسالت خود باز می مانند و کم کم محکوم به نابودی میشوند.با این حال بهنظر میرسد اولاً شرکتهای آگهی دهنده منافع ملی را بر منافع شخصی ترجیح دهند. از سوی دیگر دستگاههای نظارتی و سیاستگذار با نظارت دقیقتر و وسواس بیشتر و وضع قوانین محکمتر و بازدارندهتر با خاطی برخورد کنند و چتر حمایتی خود را بر سر نشریات تخصصی گستردهتر کنند.
ضمن آنکه انجمنها و اتحادیهها صنفی نیز در این میان میتوانند بهعنوان حلقه واسط همانگونه که به وقت نیاز از نشریات تخصصی حداکثر استفاده را میبرند به وقت خرمن نیز سهم این نشریات را پرداخت کنند که اگر غیر از این شود با ضعیف شدن نشریات تخصصی نخستین گروهی که دچار خسران می شوند همان شرکتها و انجمنها و اتحادیههایی هستند که در هنگام برداشت خرمن نشریات تخصصی را فراموش کرده و دیگر صدای آنها و پل ارتباطی آنها با مسؤولان قطع میشود و در نتیجه در نهایت دود این اهمال و بیتوجهی هم چشم خودشان را میسوزند و هم چشم نشریات تخصصی را و این دقیقاً همان خواسته ای ست که شبکههایی نظیر جم تی وی دنبال آن هستند. آیا داشتن نگاه ملی برای حمایت از تولیدات ملی در سالهایی که شعار اقتصاد مقاومتی سرلوحه اهداف اقتصادی است، انتظار بیجائی ست؟ و آیا رفتار شرکتهایی که مشکلات خود را از طریق نشریات تخصصی پیگیری کردهاند و دادن آگهی به شبکههای ماهوارهای آب به آسیاب دشمن ریختن تلقی نمیشود؟ آیا درخواست تعامل دو جانبه بین مطبوعات و شرکتها و توجه توامان به منافع ملی و شخصی و حراست از فرهنگ و کانون خانوادههای ایرانی با ندادن آگهی به شبکههایی نظیر جم خواسته نامعقولی است؟ دود آتش انحصارطلبی صدا و سیما و بی توجهی شرکتها به آنهایی که در روزگار گرفتاری و تنهایی آنها را از انزوا خارج کردهاند در نهایت به چشم مردم و اقتصاد کشور نمی رود و در نهایت انزوا آنها و بسته شدن تدریجی نشریات تخصصی را در پی خواهد
داشت. دست آخر اینکه بهنظر میرسد وزارت ارشاد با دید و گشاده دستی بسیار بیشتری به نشریات تخصصی و اهمیت وجود آنها برای حراست و حفظ تعادل بین مجریان و قانونگذاران و سرمایهگذاران، به این مقوله باید نگاه کند.
نظر شما