یحیی امیری: «خشکبار، یا (خشکه‌بار) یعنی میوه‌های خشک شده مانند توت، آلو، زردآلو، شفتالو، هلو، انجیر و تره‌بار.»
این تعریفی است که در کتاب 6 جلدی فرهنگ معین آمده یعنی همین 2 خط و تا قبل از ورود صنعت بسته‌بندی (حدود 50 سال پیش) کالایی بود که به صورت فله‌ای و با بیل یا پارو در گونی‌های کنفی 30 تا 50 کیلویی وارد بازار مصرف می‌شد و تجارت آن اسم و رسمی نداشت، می‌شود گفت کمی هم بوی فقر کشاورزان دست به دهن ایرانی را می‌داد، حاصل زحمت و کار بی‌وقفه زنان پیر روستایی در پشت بام‌ها و خشک کردن به روش ابتدایی و سنتی داخل سینی و مجمعه و زیر تابش آفتاب تابان. کمی سن و سال‌‌دارهای اهل زمین و زراعت و باغ‌داری به یاد می‌آورند که وقتی باران پاییزی و باد و طوفان پاییزی سر و کله‌اش پیدا می‌شد همین زنان پیر با چه فرزی و چالاکی از نردبان چوبی بالا می‌رفتند  و بساط پهن شده قیسی و زردآلو و انجیر را جمع می‌کردند تا زحمت روزهای میوه‌چینی، هسته‌کنی و برگ‌برگ کردن شفتالو در باغ‌های طرشت که حالا خود شهری شده در غرب تهران به بار نشیند. اهالی هنوز هم می‌گویند: معصومه‌بیگم طرشتی چند بار از نردبام افتاد و هیچی‌اش نشد. شهرت این هیچی‌اش نشد به گوش مزین‌السلطنه در کاخ‌های ارگ افتاد و به عنوان اولین خبرنگار زن ایرانی با کالسکه طلایی‌اش چند بار به دیدن معصومه‌بیگم آمد و از کار و زندگی‌اش و معجزه «هیچی‌اش» نشد گزارشی نوشت. اما از دل همین شغل و کار فقیرانه خشکبار، فول میلیاردری بیرون آمد به نام حاج‌اسداله عسگراولادی، به او سلطان خشکبار ایران هم می‌گفتند (و می‌گویند). مردی که در آستانه 90 سالگی همچنان خود را یک کاسب دست‌اندرکار خشکبار ایران می‌داند که قسمت‌اش این بود اولین صادرکننده خشکبار ایران به آمریکا و اروپا بشود. اما این میلیاردر بزرگ خشکبار امروز دیگر تنها نام درشت این بازار نیست، به همت و برکت ذوق و ابتکار ده‌ها و صدها جوان ایرانی برآمده از دل روستاهای ایران، تجارت خشکبار جهانی شده و ماشین‌های مدرن خشک‌کن و ظرافت بسته‌بندی کشمش و هلو و شفتالو، بیزنس خشکبار ایران را پرآوازه کرده و ده‌ها و صدها فول میلیاردر به عنوان تاجر بزرگ در کنار عسگراولادی‌ها قرار گرفتند. کار و کسب خشکبار درآمدزا شده تا بدان حد که فرزندان و نوه‌های خشکبارفروش‌های میدان قزوین و میدان اعدام و به‌خصوص بنکداری‌های سرای قزوینی‌های بازار تهران در هامبورگ، لوکزامبورگ، لندن، مسکو و حتی لس‌‌آنجلس و نیویورک و شیکاگو دفتر فروش دارند.
در دهه 30 اگر کسی وارد سرای قزوینی‌های بازار تهران می‌شد گونی‌های تخمه‌کدو و لپه آذرشهری را روی هم انباشته به صورت کوه می‌دید و حتی برای ورود به حجره حاج‌حسین مقدم باید به‌سختی از کوچه باریک وسط گونی‌ها رد می‌شد، ولی امروز (همین هفته آخر مهرماه) سری به این سرا زدم فضا باز و چراغ حجره‌ها روشن و کارتن‌های ظریف 5 و 10 کیلویی آلبالو، کشمش، زردآلو، تخمه‌کدو و ... دیده می‌شد، کارتن جای گونی‌های کنفی را گرفته و تجارت پررونق خشکبار هم از فضای نمور این حجره‌ها درآمده و در دفاتر شیک و مجهز به سیستم کامپیوتر در میدان آرژانتین و خیابان وزرا و بلوار میرداماد، هر لحظه اوضاع بازار جهان را رصد می‌کند.
گزارش این شماره «اقتصاد سبز» را به خشکبار اختصاص دادیم، تهیه این گزارش برای من جذاب است چون با حاج‌حسین مقدم یکی از سلاطین کوچک بازار خشکبار ایران دوستی و آشنایی دیرینه دارم.

اول، سری به برندها بزنیم
قبل از تهیه این گزارش برندهایی که می‌شناختم بسیار محدود بود، بیشتر نام «تواضع» را در خاطر داشتم اما وقتی یکی از همکاران گفت که در یک فروشگاه ایرانی در آلمان دست‌کم 5 برند ایرانی را شناخته که مشتری‌ها با خیال راحت با آوردن نام آنها خرید می‌کردند به جستجو در بازار خشکبار پرداختم و به‌زودی با اسامی جدید (شاید هم برای من جدید) برخوردم که با نوع بسته‌بندی و کیفیت تولید، شگفتی آور است.
1- شهدانه قزوین که انواع کشمش را تولید و در بسته‌بندی‌های جذاب عرضه می‌کند.
2- الماس دانه طوس که در شهرهای رفسنجان، فیض‌آباد، مشهد و تهران دفتر دارد.
3- پستیژ که با استفاده از فن آوری روز دنیا علاوه بر بازار داخلی در بازار خارجی هم می‌درخشد.
4- خرمای کبکاب صادراتی داردان که نخست در بهبهان درخشیده و سپس سر از بازارهای اروپا درآورده است.
5- خرمای زاهدی تاواتا که در شیراز تشکیلات مدرنی درست کرده و صادرات هم دارد.
6- شرکت تاک‌نشان ملایر که رنگ‌آمیزی‌اش کشمش را شبیه تابلوی نقاشی کرده است.
7- ستاره درخشان استهبان که انجیرهای خشک و مرطوب تولید می‌کند.
8- برند Lork diba که در سیرجان فرآوری پسته ایران را به عهده گرفته است.
9- شرکت خشکبار خوشه بناب در شهرستان بناب، تولید و بسته‌بندی‌اش جذاب است.
10- پسته لورا که بسته‌بندی‌های متنوع آن کار سوغات دادن را آسان کرده است.
11- خرمای طبیعی Borna که دست‌آورد نخل‌های بم را به همه جای دنیا می‌برد.
12- خرمای آریا که از بم و کرمان به بیرون از مرزها می‌رود.
13- داریوش کارخانه‌اش در مراغه قرار دارد و قیسی خشک و لواشک‌های متنوعی وار بازار می‌کند.
14- شرکت گراندر کشمش، انجیر، قیسی، نخودچی و خرما سورت‌شده دارد.
15- خرمای خضر در شادگان که تجربه 3 دهه فعالیت درخشان را در کارنامه‌اش می‌شود دید.
16- شرکت بازرگانی نوید پسته سیرجان با بیش از 5 دهه تجربه در تولید.
17- آجیل و خشکبار برادران حسینی کارخانه‌اش در مشهد است و فروشگاه مستقل هم دارد.
18- شرکت پسته آفتاب کمال کرمان سلیقه‌اش در نوع تولید مثال‌زدنی است.
19- فرجام (شرکت چراغ سبز) در ارومیه تخمه آفتابگردان و بادام و پسته و کشمش بخشی از تولیدات آن است.
20- آجیل نورالرضا مشهد که بیشتر در کار تولید بسته‌های متنوع فندق است.
21- بیهق در سبزوار کار بوجاری و بسته‌بندی زیره سبز را که اثر دارویی دارد انجام می‌دهد.
22- الماس کویر جنوب در سیرجان با مدیریت جمشید نورمندی‌پور خوش درخشیده است.
23- ایران تین (شرکت تعاونی بیتاتین استهبان) انجیر معروف این منطقه را به همه جای جهان می‌برد.
24- اسطوره اصفهان برگه زردآلو و انجیر خشک و مغز گردو و چند قلم کالای دیگر از جمله کنجد وارد بازار می‌کند.
25- کیمیا تاک ایرانیان با مدیریت حبیب‌ا... رحمانی در تاکستان کشمش فرآوری شده و بسته‌بندی شده، بار می‌زند.
بدون تردید این همه برندهای فعال معادل با کار درخشان تولید و بسته‌بندی امروز ایران نیست، شاید اگر وقت بیشتری در اختیار گروه گزارش «اقتصاد سبز» قرار می‌گرفت این تعداد چند برابر می‌شد.

عسگراولادی، نبض بازار خشکبار ایران
گزارش درباره خشکبار ایران بدون شنیدن حرف‌های اسدا... عسگراولادی، مردی که بیش از 7 دهه در این بخش با عشق و کار خستگی‌ناپذیر، دروازه‌های بازار جهانی را به روی محصولات کشاورزی ایران باز کرده است کامل نیست. تمامی آمارها و اطلاعات به‌روز را در اختیار دارد و می‌داند نبض بازار جهانی و صادرات و به‌خصوص تولید در سرزمین ایران در چه وضعیتی قرار دارد، به نظر عسگراولادی، وضعیت خشکبار ایران در شرایط کنونی که انواع مشکلات وجود دارد خوب است، او می‌گوید:
خشکبار ایران 4 قلم پرمصرف دارد و حجم صادراتی آن درخور توجه است، بزرگ‌ترین تولید ما در کشور از نظر خشکباری، خرما است از یک میلیون و 200 هزار تن تولید 10 درصدش صادر می‌شود، بعد پسته است که با 200 هزار تن تولید می‌توانیم 140 هزار تن آن را صادر کنیم، سومین قلم خشکبار کشمش است. در ایران امروز از 3 میلیون تن انگور خشک شده 160 هزار تن کشمش به دست می‌آوریم که بیشتر آن صادرات می‌شود و مصرف داخلی آن محدود است و بالاخره چهارمین قلم خشکبار ما انجیر است که سالانه بین 30 تا 40 هزار تن آن از درخت‌ها چیده می‌شود. اقلام دیگر مثل مغز گردو و مغز بادام، برگه زردآلو، قیسی و هلو بیشتر مصرف داخلی دارد و چیزی حدود 5 تا 10 درصد آن صادرات می‌شود.

صادرات لطمه دیده خشکبار
 اگر نخواهیم عسگراولادی را نخستین صادرکننده خشکبار ایران بنامیم بدون تردید او پرسابقه‌ترین و استخوان خردکرده‌ترین تاجری است که در راه صادرات خشکبار ایران کوشیده و شهرت جهانی دارد. حرف‌های او درباره مشکلات صادرات خشکبار جالب است:
خشکبار تنها محصولی است که در تابستان تولید و در زمستان مصرف می‌شود، یعنی حدود 40 روز فصل برداشت دارد ولی در مدت 6 ماه مصرف می‌شود، خرما در مرداد ماه، پسته و کشمش، شهریور ماه و انجیر در مهر ماه، اما متقاضی خریدار خشکبار ایران در جهان زیاد است. مشکل ما از آنجا ناشی می‌شود که آوردن پول (به خاطر تحریم‌ها) سخت شده اما مشکلات دیگری هم در کارمان دیده می‌شود که اولین آن بحث مالیاتی است. ما هرچه فریاد می‌زنیم صادرات از مالیات معاف است راه به جایی نمی‌بریم چراکه دولت اعتقاد دارد زمانی صادرات از مالیات معاف می‌شود که پول آن را به دولت تحویل بدهیم و این در شرایطی است که خود دولت بهتر می‌داند ما در کارمان با چه دغدغه‌ها و مشکلاتی سر و کار داریم و چگونه پولی برای خرید مجدد به ایران می‌رسانیم. مشکل دوم، عوارض جنبی است که به‌تازگی وضع شده و این به نفع صادرات ایران نیست، سال گذشته (1391) ما بالغ بر 2 میلیارد دلار ارزآوری برای کشورمان داشتیم و توانستیم در راس صادرات غیرنفتی کشور قرار گیریم، بنابراین توقع ما از همراهی دولت، توقع خیلی بالایی نیست.

«تخمه» زن را بی شوهر می‌کند
کدوتنبل را از وسط چاک می‌دهی (کاردزنی)، با دست تخمه‌های سفید را بیرون می‌کشی، می‌بری کنار جوی آب یا حوض، خوب می‌شوری، می‌گذاری زیر آفتاب غروب، خشکش می‌کنی، می‌گذاری در یک قابلمه با کمی آب‌نمک مخلوط شود، می‌گذاری روی اجاق تا بو داده شود، می‌ریزی داخل یک کاسه می‌گذاری جلوی مهمان، مهمان چرا؟ می‌گذاری جلوی خودت و شروع می‌کنی به تخمه شکستن، خوشمزه است، از صدای شکستن تخمه‌ها و جدا شدن مغز سبز رنگ از پوسته سفید کار ساده و ریتم‌داری است و از شنیدن  صدایش لذت می‌بری، قدیم‌ها زیر کرسی و پای صحبت پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌ها، روزگاری پای داستان شب رادیو و حالا مقابل تصویر رنگی تلویزیون، گرم تماشای سریال «حریم سلطان» یا «پژمان» جمشیدی خودمان، تخمه می‌شکنی  و گوش و چشمت هم می‌بیند و می‌شنود، معلوم نیست قصه‌ها و نقل‌ها و روایت‌ها جذاب است یا تخمه شکستن لذت دیگری دارد، کاری که اول فکر می‌کنی با شکستن دو سه تا تخمه تمام می‌شود و وقتی شوهرت تو را صدا می‌زند می‌گویی آمدم، اما لذت تخمه شکستن آنقدر بالاست که تا ته کاسه را در نیاوری از جایت تکان نمی‌خوری، وقتی هم که بعد از صد بار صدا زدن شوهر و جواب ندادن، از جا بلند می‌شوی می‌بینی شوهرت حوصله‌اش سر رفته و تورا ترک کرده، به همین سادگی.

یک خوردنی باستانی
این روایت را من از زبان دکتر ماه‌منظرالهام شنیدم و او در یک پروژه پژوهشی درباره فاکتورهای سرد شدن روابط زن و شوهری و افزایش طلاق و بهانه‌های طلاق در هر دوره‌ای در ارتباط با دوره دیگر شنیده بود. اما ریشه قدیمی‌ترش به عنوان یکی از فاکتورهای ساز ناسازگار زندگی به شکل‌های مختلف روایت شده است. پروفسور محسن مقدم استاد باستان‌شناسی که نویسنده این گزارش در دهه 40 و 50 یکی از پای صحبت نشینانش بوده، از زبان او به شکل مستندتری شنیده است، او گفته بود:
در حفاری شوش و گیلان و لرستان ما آثار و علائمی از دسترسی انسان‌های 6 هزار سال پیش به خشکبار دیده‌ایم، انسان‌های قدیم برای تداوم تغذیه و سیرکردن شکم در فصول مختلف سال غذای مورد نیاز بدن خود را از روش‌های مختلف برای طول سال تامین می‌کردند. می‌توان گفت نه‌تنها در 6 هزار سال پیش بلکه در 6 میلیون سال پیش هم بشر به طرق مختلف غذا را نگه‌داری می‌کرد. در فصل زمستان و یخ‌بستن زمین، نه درختی سبز بود و نه میوه‌ای در کار، امکان تازه‌خوری وجود نداشت، و یخچال فریزر هم نبود که بشود تازه‌ها را فریز کرد و در زمستان هم تازه‌خوری داشت، اما در حفریات به طور تقریبی همه باستان‌شناسان به مستنداتی از خشکبار برخوردند که انسان از آن بهره می‌برد.

اقتصاد، نیاز، طبیعت
باغداری باحصار و بی‌حصار در همه ادوار زندگی بشر یک حرفه و کار قطعی بود، بهتر است از تاریخ دوران باستان بیرون بیاییم و در حوالی یک قرن اخیر حرف بزنیم. طبیعت گردشی است، در تمام نقاط کره زمین این گردش با اندک تفاوت‌هایی قابل درک است، غذای مورد نیاز انسان از روی زمین برداشت می‌شود، تازه‌خوری چه در دیروز دور و چه در امروز، نزدیک مورد علاقه و نیاز انسان بوده، اما در زمستان چگونه می‌شود انگور خورد؟
صحبت از حدود یکصد سال پیش است، شاید بگویید با امکاناتی که تکنولوژی فراهم کرده، می‌توان به روش‌های مختلف در زمستان هم انگور تازه خورد، اما صحبت ما مربوط به آن دوره‌هایی است که هیچیک از امکانات امروزی فراهم نبود، در زمستان هم می‌شد از ماده انگور در تغذیه بهره برد، ولی نه به‌صورت تازه‌خوری. انگوری که در پاییز و زمستان و بهار می‌شد خورد از ماده اولیه انگور است به نام کشمش، هر میوه‌ای در غیر از فصل تولید تغییر شکل‌ داده‌اش در دسترس قرار می‌گرفت. کشمش‌سازی در طول این یکصد سال اخیر روش‌هاس مختلفی را تجربه کرد و به نوع امروزش رسید، یعنی انگور خشک شده با حفظ تمام ارزش‌های غذایی همواره رواج داشته، اگرچه شکل تبدیل آن فرق کرده است.

نقش خشکبار در اقتصاد
در یک پژوهش میدانی که مهندس محمدرضا امیری در فردیس کرج انجام داده معلوم شد از یک درخت سالم زردآلو 117 کیلو حاصل به دست می‌آید که از این تعداد فقط 17 کیلوی آن تازه‌خوری شده و 33 کیلو به روش سردخانه‌ای به بازار خورده فروشی رفت و از 67 کیلوی باقی مانده حدود 33 کیلو ضایعات پادرختی (افتادن و له شدن در خاک) و 34 کیلوی آن به روش خشک کردن پشت بامی (یعنی پس از جدا کردن هسته، گوشت آن داخل سینی چیده شده به پشت بام خانه منتقل شد) برای استفاده در زمستان. مهندس امیری می‌گوید:
این روش بهره‌برداری از محصولات سردرختی از گذشته‌های دور در نقاط مختلف ایران رواج داشته و هنوز هم کم و بیش رواج دارد. معلوم است که روش خشک کردن همواره در دستورکار باغداران متداول بوده چون از نظر اقتصادی لازم‌ترین کاری بود که با آن می‌شد از ضایعات حداکثری جلوگیری کرد، خشک کردن میوه به روش سنتی از قدیمی‌ترین ایام در جغرافیای ایران امری عادی و همگانی بود. در دماوند و روستاهای اطراف آن در مورد سیب درختی هم چنین کارهایی انجام می‌شود. باغدارهای لاریجان در خشک کردن انواع سردرختی‌ها تجربه و مهارت بیشتری دارند. آلبالو خشکه و لواشک‌سازی سنتی از آلبالو در این مناطق سابقه دیرینه دارد.

صنعت خشکبار برای تجارت
اگر بگوییم صنعت و تجارت خشکبار، که در 2دهه اخیر رشد چشمگیری داشته پر بیراه نگفته‌ایم. درد زیان سنگین ضایعات سردرختی‌ها را صنعت خشکبارسازی تا حدود زیادی درمان کرده است، ضایعات پادرختی در دورانی که باغداران فقط جاده‌های «مال‌رو» در اختیار داشتند به مراتب بیش از امروز بود. صنعت خشکبارسازی موفق شد تا حدود 60 درصد ضایعات پادرختی را کاهش دهد.
ماشین و جاده‌های آسفالته که حالا به طور تقریبی تمام روستاها را به شهرهای بزرگ وصل کرده عامل موثری در کاهش ضایعات سردرختی‌ها شده است. خدمت بزرگ بازرگانی خشکبار در به‌کارگیری صنعت بسته‌بندی می‌رود که این ضایعات را به صفر برساند. در ارومیه و قزوین ضایعات تاکستان‌ها به حداقل رسیده، شیوه جدید کشمش‌سازی و به‌خصوص بسته‌بندی کشمش و فرهنگ‌سازی آگاهی از ارزش غذایی کشمش در سهل و ساده شدن دسترسی همه مردم در همه نقاط کشور در طول همه فصول سال به کشمش‌های بسته‌بندی شده تجارت این اقلام را رونق چشمگیری داده، بهتر شدن زندگی کشاورزان (اگرچه تا رسیدن به مطلوب هنوز هم فاصله زیادی وجود دارد) نتیجه ورود دست‌اندرکاران آگاه و خوش‌فکر و دارای انگیزه خشکبار به این حرفه است. در سال‌های اخیر، کسب و کار تاجران خشکبار رونق گرفته و این امر را باید به فال نیک گرفت.

روان شدن صادرات خشکبار
صادرات فله‌ای خشکبار (که متاسفانه هنوز هم کم و بیش وجود دارد) یک منبع درآمدزایی خوب برای دست‌اندرکاران این بخش کشاورزی بود، حاج حسین مقدم می‌گوید:
تا آنجا که من از بزرگ‌ترهای بازار خشکبار شنیدم فروش‌ها لب مرزی بود، در 2 منطقه عمده‌ترین بازار صادرات خشکبار داشتیم، بوشهر و بندر انزلی، چند تاجر عمده‌خر، این بازار را در اختیار داشتند. حاجی اسماعیل گیلانی در بندر انزلی (که به تازگی مرحوم شدند) و صمد صبحی در بوشهر. این 2 تاجر انبارهای بزرگ داشتند و هرچه که از نقاط مختلف می‌رسید نقدی می‌خریدند و تا مشتری خوب نمی‌رسید در نگهداری آن حوصله داشتند، گاه این صادرات تهاتری انجام می‌شد، یعنی جنس از آن‌طرف می‌آمد و جنس از این‌طرف می‌رفت، نکته‌ای که لازم می‌دانم به آن به طور حتم اشاره کنم مزه خشکبار ایران است که در مورد بعضی از اقلام می‌شود گفت رقابت پذیر نبود و نیست. ایران به دلیل خاک و آب و هوای ویژه میوه‌های خوش عطر و طعمی دارد. بازارهای معروف مثل بازار آلمان روی این عطرو طعم و به‌اصطلاح مزه حساس بودند و آنچه از ایران می‌خریدند خیلی راحت می‌فروختند در گذشته خشکبار ایران را به نام تاجر می‌فروختند. مثلاً کشمش ظفرچی یا آلبالوخشکه حاج حسینی و پسته حاج رحیم دامغانی. کار پررونق، پرزحمت و پرسودی بود، حالا هم کم و بیش به همان صورت دیده می‌شود، شهرت آجیل تواضع در بازارهای اروپایی در همین فصل قرار می‌گیرد، حالا دیگر صنعت بسته‌بندی و صنعتی شدن خشکبار ایران این اسامی را تنوع داده است.

زرق و برق بازار داخلی خشکبار
تا اواخر سلطنت قاجارها روش کسب و کار به‌خصوص در مورد خشکبار همان روش سنتی بود و دکان‌داری و فروشگاه‌سازی به روش جدید بعد از قاجارها که ایران به سوی مدرنیته شتاب پیدا کرد و دکان‌داری با ترازو (یعنی فروش با وزن کشی) در آجیل‌فروشی‌ها حالت خاص پیدا کرد.
جعفر شهری در کتاب «تهران در قرن سیزدهم» درباره آجیل‌فروشی‌ها مطالبی مشروح نوشته است که کوتاه شده آن را نقل می‌کنیم:
«معمولا آجیل فروشی‌ها از دکاکین پرزرق و برق بودند که بتوانند جلب مشتری بکنند و در این مورد دو دکان یکی در ابتدای بازار (کنار خندق – حوالی شمس‌العماره و ناصریه) و دیگری در اول بازار چهارسو بزرگ که سرآمدشان بود. در آجیل‌فروشی اصولا قفسه و جعبه آینه و چیزی مانند آن که اجناس را در خود بپوشاند وجود نداشته، هرگونه اجناس دکان در ظروفی، در معرض دید مشتری قرار می‌گرفت. اطراف دکان مانند منبر، پله‌بندی شد، رویشان با متقال پوشانده شده با تشتک‌های برنجی کوچک و بزرگ براقی تزیین می‌گرفت، بالای هر تشتک که از تمیزی و درخشندگی برق می‌زدند سینی‌های گردی جا داده و بادام یا گردو یا فندق و پسته و کشمش و ... به صورت کوت (مخروط،گنبدی) قرار می‌گرفت تا خوب دیده شود. دیوارهای دکان را باز با همان متقال به طاق مانده پوشانده و نقاط خالی دیوارها را با سینی، بشقاب‌های کوچک و بزرگ نقش‌دار چینی مرغنی و گلسرخی و امثال آن می‌آویختند.

سر و وضع آجیل فروشی‌ها
جعفر شهری درباره سر و وضع آجیل فروش‌ها هم به نکته جالبی اشاره دارد، خلاصه شده‌اش را نقل می‌کنیم:
«خود آجیل‌فروش باید مردی پاکیزه صورت و ظاهرالصلاح بوده باشد برای اینکه اکثر فروشش را آجیل‌های نذری و خیراتی مانند آجیل مشکل‌گشا (آجیل نذری) دربرمی‌گرفت برای همین آجیل‌فروشی باید رو به قبله یعنی جنوب باشد و دکان‌هایی که رو به قبله نبودند در مورد آجیل‌های نذری هرگز فروش‌شان به پای آن مغازه  رو به قبله نمی‌رسید. خود آجیل‌فروش‌ها باید با سر تراشیده و ریش یک قبضه و دو قبضه و عرقچین و عمامه شیر شکری و در صورت سید بودن با سر پیج‌های سبز و سیاه دیده بشوند، همراه قبای بلند سه‌چاکی . شال کمر و دست‌های حنا بسته و موهای خضاب کرده و دستمال روی شانه و لنگ جلوی کمر که این جماعت در میان کسبه‌های دیگر از نظیف‌ترین‌ها به حساب می‌آمدند.»
جعفر شهری به این نکات هم در دکان آجیل‌فروشی اشاره دارد:
«ترازویی از بهترین نوع روسی که از وسط شاهین آن گوی رنگین بلوری‌ای آویزان شده، روی پیشخوان سنگ وزنه‌های مفرغی هشت ترک ساب‌خورده خوش ساختی داخل طشتک برنجی‌ای کنار کفه جای سنگ ترازو قررا گرفته و سر طاس ]وسیله‌ای که از آن برای برداشتن جنس از داخل سینی به درون پاکت استفاده می‌شود[ به حتم از حلبی سفید ساخته شده باشد و از تمیزی برق بزند...»

آجیل، هدیه اشرافی
در میان حدود 70 قلم اجناس خشکبار بعضی اقلام قیمت بالا دارد (مثل پسته که در یکی دو سال اخیر با سوءاستفاده از تغییر نرخ دلار پرشی بالا رفته است) برای همین، غذای اشرافی هم می‌گویند که در واقعیت چنین نیست بعضی از اقلام، مثل کشمش و سنجد قیمت‌ها پایین است و یا بعضی‌ها زرق و برق و چراغانی کردن مغازه‌های آجیل‌فروشی را به اشرافی بودن آن نسبت می‌دهند که این هم درست نیست، چون بعضی اصناف دیگر هم مثل میوه‌فروش‌ها برای جلب توجه مشتری از لامپ‌های 500 برای برق انداختن جنس‌شان استفاده می‌کنند، در گذشته که برق و لامپ‌های رنگی نبود کاسب‌ها از چراغ زنبوری تلمبه‌ای استفاده می‌کردند. بعضی‌ها در مقایسه قیمت‌ها مثل مقایسه قیمت یک کیلو گردو با یک کیلو مغز گردو و یا یک کیلو انجیر یا یک کیلو انجیر خشک که به خاطر تغییر حجم یک امر طبیعی است ولی درست‌ترین روایت شاید این باشد که آجیل هدیه دادن با ارزش است و این اصطلاح وقتی همگانی شد که در یکی از ادوار مجلس شورای ملی، وکیلی از وزیری تعریف زیاد کرد و آن وزیر در مقابل حرف‌های خوشایند و کارساز و به‌دردبخوری که در رای‌گیری به کار آمد به او آجیل و جواز خرید برنج و گندم داده است و در این آجیل دادن ارزش مادی آن بسیار بالا بود، بعدها نمایندگان مجلس از این اصطلاح به عنوان ابزاری کاربردی مرکرر استفاده کردند و آجیل دادن و آجیل گرفتن اصطلاحی شد از برای هدیه قیمتی و به اصطلاح نان و آب دار.

آینده بهتر و روشن‌تر از امروز است
بازار خشکبار روز به روز گرم‌تر می‌شود و بازار صادرات رونق بیشتری می‌گیرد، در جریان تهیه این گزارش، با صنعتکارانی آشنا شدم که در زمینه تامین ماشین‌آلات لازم برای این صنعت نوآوری‌ها و ابتکارات قابل توجهی داشتند. بازار خشکبار می‌تواند بازوی توانایی برای کشاورزی باشد (که همین حالا شده است) مصرف محصولات کشاورزی نیاز عمومی همه انسان‌هاست، بزرگترین مشکل کشاورزی ایران ضایعات فراوان در گذشته بوده است، انجیرهای باغ‌داران گاه تا دو سومش ضایعات (سردرختی و پادرختی) می‌شده است، حالا با ارزشی که این میوه پرمشتری پیدا کرده، به‌خصوص در بازار خشکبار می‌تواند زمینه اقتصادی بهتری برای باغداران فراهم کند. دکتر عیسی رحیمی اقتصاددان به ما گفته است:
صنعت خشکبار ایران در آینده نزدیک و پس از رفع مشکلات موجود می‌تواند در بازار صادرات حرف‌های مهمی برای گفتن داشته باشد و دور نیست که رقم 2 میلیارد ارزآوری به 10 برابر افزایش یابد. مهم عبور از گذر سنتی به صنعتی بوده که این راه هم‌اکنون باز شده است.

 

کد خبر 26066

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
4 + 11 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 2
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بهترین ۱۹:۵۹ - ۱۳۹۴/۰۶/۰۹
    0 0
    صنایع بسته بندی مواد غذایی بهترین صنایع بسته بندی بهترین از طریق اتخاب مواد اولیه مرغوب و با کیفیت در یک فرآیند کاملا بهداشتی و با رعایت اصول کنترل کیفیت در تمام مراحل بسته بندی در نظر دارد تا بهترین محصول را به مصرف کنندگان عزیز ارائه نماید http://www.behtarinafzali.ir
  • ورمزیار ۱۳:۴۳ - ۱۳۹۵/۰۴/۳۰
    0 0
    سلام قابل توجه واردکنندگان و صادرکنندگان خشکبار ما میتوانیم خشکبارهای شمارا از مرز پیرانشهر وارد یا صادر و در محل تحویل دهیم جهت اخذ اطلاعات بیشتر باما تماس بگیرید 09359416003 ورمزیار