وحید زندیفخر - روزنامهنگار حوزه غذا و کشاورزی
یکی از مجلات خصوصی و تخصصی بخش کشاورزی در اقدامی بیسابقه از معاونان وزارت جهاد کشاورزی برای سردبیری افتخاری بهره میبرد؛ فارغ از اینکه این عمل درست است یا غلط، اما بدونشک عواقبی خواهد داشت که شاید بیش از همه آثار منفی آن را بتوان در آینده شغلی مسئولان دولتی جستوجو کرد؛ مسئولانی که قطعاً با قصد خیر و بدون هیچ چشمداشتی و تنها برای پیشبرد بخش کشاورزی چنین زحمتی را به جان خریده و سکان هدایت یک مجله را برای یک ماه بر عهده گرفتهاند.
نباید فراموش کرد درآمدزایی دست کمی از پیگیری رسالتهای پیش رو برای نشریههای تخصصی ندارد، چراکه اگر این نقدینگی نباشد، ادامه کار میسر نیست و تولید محتوا به چالشی جدی مبدل خواهد شد. به همین منظور، بخش بازرگانی که به نوعی قلب تپنده یک مجموعه فرهنگی قلمداد میشود، فعالیتهای خود را بر مبنای چاپ آگهی در کنار آگاهی دنبال میکند تا هم راهی برای ارتباط بیشتر شرکتهای خدماتی و مشاورهای با تولیدکنندگان باشد و هم به موازات آن، منابع درآمدی نشریه تأمین شود، اما این مسئله در برخی نشریات تخصصی که نام کشاورزی و دامپروری را به یدک میکشند، باعث فراموشی رسالت اصلی و افتادن آنها در "دام" درآمدزایی صرف شده است. اگرچه "کشت و صنعت"، یعنی تولید و این نیز در نهایت، کسب سود را در اولویت قرار میدهد، اما داستان اطلاعرسانی از نوع دیگری است و رنگ و بویی متفاوت دارد.
چند ماهی است که یکی از مجلههای این بخش، پا را از تبلیغات صرف فراتر گذاشته و برای درآمدزایی بیشتر در کنار تبلیغات، به مسئولان دولتی جهاد کشاورزی حمله کرده است. این نشریه هر ماه، یکی از معاونان وزیر را بهعنوان سردبیر افتخاری خود انتخاب و با ارائه سوژههای گوناگون، محتوای مورد نظر را از مدیران میانی و پاییندستی آن مجموعه طلب میکند؛ به عبارتی هم برای مجله، اعتبار میخرد و هم صفحات خود را بدون هزینه حتی یک ریال، پر میکند. اتفاقا دفتر این مجله، تیمی تخصصی به نام تحریریه ندارد و ۹۹ درصد کارمندان آن را افرادی تشکیل میدهند که تنها در امور بازرگانی فعالیت دارند.
شاید پیشنهاد سردبیری افتخاری یک ماهنامه باسابقه، برای معاونان وزیر که بیشتر در کار اجرایی و تخصصی فعالیت داشتهاند، موضوعی جذاب و شیرین باشد، اما به قول حافظ از خطر "که عشق آسان نمود اول، ولی افتاد مشکلها" غافل ماندهاند.
بر کسی پوشیده نیست که امر سردبیری، نیاز به مهارت و تجربهای چندینساله در مطبوعات دارد؛ یعنی معمولاً کسی سردبیر نشریه سراسری میشود که با علم روزنامهنگاری و خبرنگاری هر دو آشنا بوده و سالهای فراوان در حوزه مورد نظر، قلمفرسایی کرده باشد؛ بنابراین سپردن چنین مسوولیتی به فردی که تا به حال تنها مصاحبهشونده بوده نه مصاحبهکننده، امری عجیب و غیرکارشناسی است؛ حتی اگر وی از تحصیلات دکترا و بالاتر در رشته ای تخصصی بهره برده و تجربهای مثال زدنی داشته باشد، نمیتواند دلیل محکمی برای سردبیری تلقی شود.
گذشته از اینها پذیرش سردبیری از جانب معاون وزیر -ولو برای یک ماه- ارائه امتیازی ویژه به مجلهای خصوصی است که دست بازاریابان را در کسب آگهی باز گذاشته و فعالان بخش بازرگانی آن نشریه، به اعتبار حضور افتخاری معاون وزیر، در بازار آشفته تبلیغات، بیش از پیش جولان میدهند. چنین امری، ممکن است جایگاه رفیع مسئولان دولتی را با شبههای دور از واقعیت روبهرو کند؛ متولیانی که با تلاش شبانهروزی خود در صدد هستند، هر روز فصل بهتری برای تولید رقم بزنند. اما این اتفاق، میتواند صراحت لهجه آنها را در خدمترسانی خدشهدار کرده و بهرهبرداران را با تفکر تبانی، دلسرد کند. شکی نیست که علاقه مسئولان به اطلاعرسانی و خدمت به جامعه کشاورزی، باعث پذیرش مسئولیت سردبیری برای مجلهای تخصصی شده است، اما اتفاقاتی که بعد از آن رقم میخورد، روح صداقت آنها را از بین برده و با انحراف مدیران ماهنامه از اصل جریان آگاهی بخشی، اعتماد پیکره بخش خصوصی را سلب میکند. علاوه بر اینها چندین ماهنامه، فصلنامه و حتی روزنامه نیز در این کشور فعالیت میکنند که آنها نیز خود را در کسب چنین امتیازی محق میدانند. آیا این امکان برای معاونان وزیر وجود دارد که تقاضای تمام نشریات تخصصی را پاسخ دهند؟ اگر نه، ادله آنها برای اجتناب از پذیرش این مسئولیت در نشریات دیگر چیست؟ چه تفاوتی میان این و آن وجود دارد که باعث توجه به یکی و بیتوجهی به دیگری میشود؟ آیا چنین مسائلی در آینده، اعتماد نشریات دیگر را از بین نبرده و مطالب آنها را بر ضدمسئولان نمیشوراند؟
به هر ترتیب، ماهیت اطلاعرسانی را نباید با موضوعاتی چون کسب اعتبار بیشتر بهمنظور گسترش صفحات آگهی برای یک مجله تخصصی مخلوط کرد؛ آن هم اعتباری که از مسئولان دولتی نشات گرفته و صداقت آنها را زیر سوال میبرد.
یکی از مجلات خصوصی و تخصصی بخش کشاورزی در اقدامی بیسابقه از معاونان وزارت جهاد کشاورزی برای سردبیری افتخاری بهره میبرد؛ فارغ از اینکه این عمل درست است یا غلط، اما بدونشک عواقبی خواهد داشت که شاید بیش از همه آثار منفی آن را بتوان در آینده شغلی مسئولان دولتی جستوجو کرد؛ مسئولانی که قطعاً با قصد خیر و بدون هیچ چشمداشتی و تنها برای پیشبرد بخش کشاورزی چنین زحمتی را به جان خریده و سکان هدایت یک مجله را برای یک ماه بر عهده گرفتهاند.
نباید فراموش کرد درآمدزایی دست کمی از پیگیری رسالتهای پیش رو برای نشریههای تخصصی ندارد، چراکه اگر این نقدینگی نباشد، ادامه کار میسر نیست و تولید محتوا به چالشی جدی مبدل خواهد شد. به همین منظور، بخش بازرگانی که به نوعی قلب تپنده یک مجموعه فرهنگی قلمداد میشود، فعالیتهای خود را بر مبنای چاپ آگهی در کنار آگاهی دنبال میکند تا هم راهی برای ارتباط بیشتر شرکتهای خدماتی و مشاورهای با تولیدکنندگان باشد و هم به موازات آن، منابع درآمدی نشریه تأمین شود، اما این مسئله در برخی نشریات تخصصی که نام کشاورزی و دامپروری را به یدک میکشند، باعث فراموشی رسالت اصلی و افتادن آنها در "دام" درآمدزایی صرف شده است. اگرچه "کشت و صنعت"، یعنی تولید و این نیز در نهایت، کسب سود را در اولویت قرار میدهد، اما داستان اطلاعرسانی از نوع دیگری است و رنگ و بویی متفاوت دارد.
چند ماهی است که یکی از مجلههای این بخش، پا را از تبلیغات صرف فراتر گذاشته و برای درآمدزایی بیشتر در کنار تبلیغات، به مسئولان دولتی جهاد کشاورزی حمله کرده است. این نشریه هر ماه، یکی از معاونان وزیر را بهعنوان سردبیر افتخاری خود انتخاب و با ارائه سوژههای گوناگون، محتوای مورد نظر را از مدیران میانی و پاییندستی آن مجموعه طلب میکند؛ به عبارتی هم برای مجله، اعتبار میخرد و هم صفحات خود را بدون هزینه حتی یک ریال، پر میکند. اتفاقا دفتر این مجله، تیمی تخصصی به نام تحریریه ندارد و ۹۹ درصد کارمندان آن را افرادی تشکیل میدهند که تنها در امور بازرگانی فعالیت دارند.
شاید پیشنهاد سردبیری افتخاری یک ماهنامه باسابقه، برای معاونان وزیر که بیشتر در کار اجرایی و تخصصی فعالیت داشتهاند، موضوعی جذاب و شیرین باشد، اما به قول حافظ از خطر "که عشق آسان نمود اول، ولی افتاد مشکلها" غافل ماندهاند.
بر کسی پوشیده نیست که امر سردبیری، نیاز به مهارت و تجربهای چندینساله در مطبوعات دارد؛ یعنی معمولاً کسی سردبیر نشریه سراسری میشود که با علم روزنامهنگاری و خبرنگاری هر دو آشنا بوده و سالهای فراوان در حوزه مورد نظر، قلمفرسایی کرده باشد؛ بنابراین سپردن چنین مسوولیتی به فردی که تا به حال تنها مصاحبهشونده بوده نه مصاحبهکننده، امری عجیب و غیرکارشناسی است؛ حتی اگر وی از تحصیلات دکترا و بالاتر در رشته ای تخصصی بهره برده و تجربهای مثال زدنی داشته باشد، نمیتواند دلیل محکمی برای سردبیری تلقی شود.
گذشته از اینها پذیرش سردبیری از جانب معاون وزیر -ولو برای یک ماه- ارائه امتیازی ویژه به مجلهای خصوصی است که دست بازاریابان را در کسب آگهی باز گذاشته و فعالان بخش بازرگانی آن نشریه، به اعتبار حضور افتخاری معاون وزیر، در بازار آشفته تبلیغات، بیش از پیش جولان میدهند. چنین امری، ممکن است جایگاه رفیع مسئولان دولتی را با شبههای دور از واقعیت روبهرو کند؛ متولیانی که با تلاش شبانهروزی خود در صدد هستند، هر روز فصل بهتری برای تولید رقم بزنند. اما این اتفاق، میتواند صراحت لهجه آنها را در خدمترسانی خدشهدار کرده و بهرهبرداران را با تفکر تبانی، دلسرد کند. شکی نیست که علاقه مسئولان به اطلاعرسانی و خدمت به جامعه کشاورزی، باعث پذیرش مسئولیت سردبیری برای مجلهای تخصصی شده است، اما اتفاقاتی که بعد از آن رقم میخورد، روح صداقت آنها را از بین برده و با انحراف مدیران ماهنامه از اصل جریان آگاهی بخشی، اعتماد پیکره بخش خصوصی را سلب میکند. علاوه بر اینها چندین ماهنامه، فصلنامه و حتی روزنامه نیز در این کشور فعالیت میکنند که آنها نیز خود را در کسب چنین امتیازی محق میدانند. آیا این امکان برای معاونان وزیر وجود دارد که تقاضای تمام نشریات تخصصی را پاسخ دهند؟ اگر نه، ادله آنها برای اجتناب از پذیرش این مسئولیت در نشریات دیگر چیست؟ چه تفاوتی میان این و آن وجود دارد که باعث توجه به یکی و بیتوجهی به دیگری میشود؟ آیا چنین مسائلی در آینده، اعتماد نشریات دیگر را از بین نبرده و مطالب آنها را بر ضدمسئولان نمیشوراند؟
به هر ترتیب، ماهیت اطلاعرسانی را نباید با موضوعاتی چون کسب اعتبار بیشتر بهمنظور گسترش صفحات آگهی برای یک مجله تخصصی مخلوط کرد؛ آن هم اعتباری که از مسئولان دولتی نشات گرفته و صداقت آنها را زیر سوال میبرد.
نظر شما