علیرضا صفاخو
"منّت خدای را عزَّوجل که طاعتش موجب قربت است و به شکر اندرش مزید نعمت. هر نفسی که فرو می رود مُمِد حیات است و چون بر می آید مفرّح ذات. پس در هر نفس، دو نعمت موجود است و هر نعمت را شکری واجب."
این متن ادبی ماندگار و وزین، یادگاری است آشنا به گوش هر خواننده ایرانی پارسی گویش! چه دانش آموز مکتب گذشته باشد و چه دانش آموز مدارس هوشمند امروزی که سعدی علیه الرحمه در دیباچه گلستان برای ایرانیان به ارث گذاشته است. اما به واقع از برای چه!؟ آیا شکرگزاری از خداوند بابت نعمات آن که آیاتش در سراسر گیتی در دید همگان است و در سفره سیران و حتی گرسنگان غیر قابل انکار، نیازمند تاکیدات چند باره و هزارباره است؟ به واقع شکرگذاری، اسم رمز زندگی است. اسم رمزی که در فحوای خود حاکی از این است که بزرگ ترین سارقِ شادی و فراوانی از زندگی انسان ها، ناسپاسی است و تمام کمبودها در زندگی حاصل این تفکر است. آیا کمبود پول، سلامتی یا روابط اجتماعی خوب، شواهد زنده ای از کمبود شکرگزاری در عصر حاضر نیستند؟ پس چرا با وجود تاکیدات ویژه ادیبان و حتی فقیهان بر مزایای سپاسگزاری، فرهنگ ملعون ناسپاسی رنگ نباخته است!؟
در این وادی و بر خلاف باور رایج، ناسپاسی فقط این نیست که انسان به زمین و زمان بد بگوید و بر لبانش ذکر سپاس را به جای نیاورد، بلکه اگر روی کمبودها هم تمرکز شود، نشانه آن است که شاکر نیستیم و همین امر سبب افزایش کمبود در زندگی ناسپاسان خواهد شد. بیش از یک دهه پیش ایران جشن خودکفایی گندم را به پاس تلاش نخبگان و دهقانان در سالن اجلاس سران برپا داشت تا بلکه دیگر برای قوت لایموت ملت، دست نیاز به سوی اجانب دراز نکند و دست کم از موضع احتیاج با آن ها پای میز مذاکره ننشیند. اما جمعی نابخرد در سال های بعد این جشن، رسم سپاس را در حق فاتحان خودکفایی آن روز به جای نیاوردند تا برای یک دهه ایران به باشگاه واردکنندگان بزرگ استراتژیک ترین محصول مصرفی ایرانیان سقوط آزاد کند. سقوطی که با خود بذر ناامیدی را در دل مسوولان امنیتی کاشت و دستیابی دوباره به خود اتکایی گندم را به سرابی در کویر بی تدبیری هشت سال سردرگمی بدل ساخت.
البته قصد نگارنده از نگارش این یادداشت، صرفا مرور داستان زشت و زیبای مدیریت محصولات در ادوار دولت گذشته نیست؛ بلکه تاکیدی است بر لزوم باز اندیشی در پندار، گفتار و کردار همه دست اندرکاران نظام تولیدات کشاورزی کشور در اقصی نقاط چند اقلیمی کشور که بعضا به جای تمرکز بر داشته ها و استفاده از چالش ها به عنوان فرصت، بذر ناامیدی و اتکای به غیر را به جای بذر امید و تلاش برای کشف راهکارهای منطقی برای خود اتکایی به محصولات استراتژیک از طریق یافته های بین المللی و حتی بومی می کارند.
در واقع این جشن که امروز ۲۲ آذر ۹۵ خورشیدی برپا شد، می تواند سرآغاز جشنی باشد، نه فقط برای برداشت محصولاتی که سرآمد آن ها توفیق در خوداتکایی به گندم در سال زراعی گذشته است؛ بلکه می تواند جشنی شود برای تغییر رویکرد سیاستگزاران شاکله نظام حکومتی و کارشناسی و رسانه ای کشور از ناتوانی در تمرکز بر داشته ها به جای تمرکز بر کمبودها در کنار تعیین منصفانه نرخ خرید تضمینی دسترنج کشاورزان. قیمتی که پاسخگوی هزینه های تمام شده و سود مشروع دهقانان را بدهد. البته قصد نگارنده کوبیدن بر طبل خود اتکایی با حربه شعارهای احساسی و پوپولیستی نیست که ناکارایی خود را در مقطع زمانی ۸۴ تا ۹۲ نشان داد، بلکه با استفاده از سلاح کارآمد دانش نوین کشاورزی که بارها و بارها در سخنرانی های ۳ سال اخیر وزیر جهاد کشاورزی و معاونان وی به ویژه معاون زراعت او تجلی داشته است. رویکردی که خوداتکایی را در پناه دانش استفاده از بذور مقاوم و به روز و همچنین ملاحظات علمی مشابه آنچه کشاورزان نمونه و خبره به آن دست یازیده اند می خواهند، نه روش های ناپایدار و ناسپاسی در حق آب و خاک.
به قول همان شیخ خوش گفتار: " شکر نعمت، نعمتت افزون کند/ کفر نعمت، از کَفَت بیرون کند"
نظر شما