مواد غذایی> هر جای دنیا بود خبرش مثل بمب صدا می کرد که یک نانوای تهرانی مجبور شده تابلویی با عنوان «نون که نسیه نمیشه؛ لطفا نبرید» را جلوی مغاره نانوایی خود نصب کند.
قانون در گزارشی نوشت:
این روایت واقعی است؛ در نقطه ای پرت و دور از انتظار هم اتفاق نیفتاده است و همين اواخر گوشه ای از شهر تهران عده ای در یک مدرسه در منطقه 16 تهران شاهد آن بوده اند. پسربچهای نوجوان در مدرسه حین درس جواب دادن بدحال می شود و تقریبا بیهوش شده است. در درمانگاه، پزشک مشکل را تشخیص نمی دهد و برای مشخص شدن موضوع برای دانشآموز بیحال، آزمایش می نویسد. در این فاصله مادر دانشآموز به مرکز درمانی رسیده و می گوید نیازی به آزمایش نیست. مادر به معلم همراه پسرش گفته است: «سه روز است نان نخورده ایم. نانوایی هم دیگر نان نسیه نمی دهد...» معلم مدرسه كه راوی این اتفاق بود، می گوید: «همه بچه ها خانواده دارند. صلاح نیست بیایید و ماجرا آشکارتر شود. بچه های دیگر هم هستند. خجالت می کشند.»
حد فاصل در مدرسه از دو سو، دو نانوایی است. یکی نان نسیه می دهد و دیگری نمی دهد! کاغذ «نسیه داده نمی شود حتی به شما » در هر دو نانوایی دیده میشد. بوی نان زنگ آخر در خیابان می پیچد. زنگ مدرسه زده می شود و بچه ها در آفتاب ظهر بیرون زده اند و ناگزیر از رد شدن از جلو نانوایی هستند. بوی نان باز هم می آید. عده ای پایشان جلوی در نانوایی شل می شود. انگار هوا هم خوردن دارد. صف طولانی نیست . می شود نان هم خرید اما ... . بچه ها رفته اند.
این روایت نيز واقعی است: هفته قبل وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشكي به شورای شهر تهران آمده بود تا بگوید «وضعیت بیمارستان هاي شهر خراب است. بگوید مديران شهر مدیریت بیمارستان ها را به عهده بگیرند تا فقر خزانه ، دامن بیماران را نگیرد.» وزير موقع رفتن شانهبه شانه شهردار می رفت تا به در خروج برسد. فرصت محدود بود و از لابه لای همه نگرانی ها که خبرنگاران برای آب تهران ، پسماند زباله بیمارستانی و حتی حال و روز آقای صالحی و قصور پزشکی داشتند ، از او پرسیدم: «آقای وزیر شما قضیه نان نسیه در تهران را شنیده اید ؟» صادقانه گفت: «نه من نشنیدم ؛» وزير بهداشت خطاب به قالیباف پرسید شما شنیده اید ؛ پاسخ شهردار تهران اما مثبت بود. از وزير پرسیدم اگر یارانه نان را بردارند چه می شود ؟ سلامت بچه هایی که در مضیقه نان قرار می گیرند چه می شود ؟ قاضیزاده هاشمی گفت: « وا... من وزیر بهداشت و درمان هستم . می توانید این سوال را از وزیر رفاه کار و امور اجتماعی کنید . در عین حال من از درست بودن این حرف اطلاعی ندارم.» و در نهايت وزير بهداشت تمایل به ادامه این گفت و گو نداشت و سوال ها بی جواب ماند كه اگر یارانه نان را بردارند تکلیف این آدم ها چه می شود؟
بمب هم صدا نمی دهد
تهران سر و ته ندارد. برای گردش در این شهر 35روز وقت لازم است تا چه رسد به آنکه وزیر پر دغدغه سلامت بداند در گوشه ای از شهر عده ای نان نخورده اند و چه بلایی سرشان آمده است . منصفانه نگاه کردن به این مسائل سخت است. یکی می داند، یکی هم نمی داند. هفت ماه از تصویب مصوبه ای گذشته است که قرار بود 20درصد نانوایی ها آزادپزی تدریجی را تجربه کنند اما وسوسه نان کمتر ، سود بیشتر، زود فراگیر شد. البته در راس هرم ، نانواییهای شمال و غرب تهران هستند که قیمت را از بند نظارت آزاد کردند چرا که به هر حال نان با کیفیت نرخ خودش را دارد. نان 1500 تومانی سنگک کسی را در محلات اين شهر اذیت نمی کند. حتی بربری 1500 تومانی هم معقول و قابل هضم است. البته نارضایتی از کم شدن چانه خمیر و افزودن قیمت به اندازه دانههای برشته کنجد هم به جایی نرسیده است. این در حالی است که نعمتا... ترکی، رئیس کارگروه آرد و نان و معاون برنامهریزی استان هم افزودن کنجد را دلیل افزایش قیمت نان نمی داند. حالا قیمت 1200 تومان یا 1500 تومان یا در برخی نانوایی ها تا 3000 تومان برای آنکه پولش را دارد تفاوت چندانی ندارد. آنها برگه نسیه داده نمیشود را نه می بینند و نه حتی درک می کنند. با این اوصاف آیا داستان نان نخوردن کودکانی در جنوب تهران و حاشیه به جایی می رسد ؟
هر جای دنیا بود خبرش مثل بمب صدا می کرد که یک نانوای تهرانی مجبور شده تابلویی با عنوان «نون که نسیه نمیشه؛ لطفا نبرید» را جلوی مغاره نانوایی خود نصب کند. این تصویر تلخ مربوط به یک نانوایی حوالی آستانه امامزاده حسن (ع) واقع در منطقه 17 جنوب شهر تهران بود . شاید عده این تصویر را ندیدند و اگر هم دیدند باور نکردند اما دیگر باورکردنش سخت است كه مسئولان حرفهای یک مسئول ارشد تهران را هم نشنیده یا ندیده باشند. محمدباقر قالیباف گفته بود: در یکی از مناطق تهران که برای بازدید رفته بودیم پشت شیشه نانوایی نوشته شده بود «نان نسیه داده نمیشود» من به عنوان شهردار شوکه شدم که مگر کسی هم هست که نان نسیه بگیرد بعد از تحقیقی که انجام دادم دیدم افرادی هستند که پول خرید نان در حد ضروریات خود را هم ندارند! شهردار تهران اوایل اردیبهشت ماه نيز هشدار داد و تاكيد كرد:« به صورت روزمره شاهد هستیم لیست نانواییهایی که مینویسند «نان نسیه داده نمیشود» افزایش پیدا میکند.» بسیاری از رسانه ها همین جملات را تیتر کردند و در صفحه یک روزنامه ها جای دادند. خبری از بمب جنجال نبود ؛در عوض صدای سکوت بلند شده است. راستی چه کسی صدای سکوت را می شنود؟ مسئولان دولتي در اوج سكوت مردم و اعتمادي كه به مسئولان كردهاند، بي صدا به آزاد سازي قيمت نان راي مي دهند و از چندي ديگر نان نيز به صف كالاهاي لوكس مي پيوندد. آيا به راستي پاسخ اعتماد مردم به مسئولان دولتي و سكوت صبورانه شان له شدن عدالت اجتماعي و افزايش هرچه بيشتر فاصله طبقاتي است؟
داغی بر پیشانی تهران
یونانی ها اولین کسانی بودند که در تاریخ از «داغ ننگ» استفاده کردند آنطور که گفته شده آنها از همان روز نخست به کسی که فساد اخلاقی داشت داغ ننگ میزدند؛ آنچنان که یا بدن فرد را به شکلی خراش می دادند که دیده شود یا سوختگی بر بدن او ايجاد ميكردند. داغ ننگ امروز هم در جامعه وجود دارد .
اروین گافمن، جامعه شناس و انسان شناس اجتماعی معتقد بود، اصطلاح «داغ ننگ» امروز جهت اشاره به ویژگی یا صفتی به کار برده میشود که «شدیداً بدنام کننده یا ننگ آور است.» اما باید توجه کرد که قدرت داغ زنیِ یک صفت نه در ذات خودش بلکه در روابط اجتماعی ریشه دارد» به بیانی دیگر در جهان چیزی تحت عنوان «داغ»، بنیانی ذاتی ندارد بلکه این روابط اجتماعی است که آن را میآفریند. چنانچه «داغننگ، متضمن وجود مجموعه مشخصی از افراد نیست که بتوان آنها را به دو قطب تقسیم کرد.... افراد عادی و داغ خورده، نه شخص بلکه بیشتر زاویه دید هستند».
پس براساس غلبه یک نوع «زاویه دید» در جامعه است که افراد بر اساس طبقه بندی میشوند و همین نحوه طبقه بندی است که سبب شده، ویژگیهای یک فرد به عنوان ویژگیهای داغ خوردگی شناسایی شود. اگر براساس همین معیارها بخواهیم به طرح پرسش بپردازیم ، باید به دنبال این باشیم که از زاویه نگاه ما به جامعه امروز، داغ ننگ بر پیشانی کدام دسته از افراد خورده است؟ آیا اگر با صراحت با افکارمان مواجه شویم در نگاه جامعه کنونی معلولیت در ذهن و بدن یک نوع داغ ننگ اجتماعی نیست؟ آیا در زاویه نگاه جامعه ای به وسعت شهر تهران داغ ننگ بر پیشانی مبتلایان به اختلالات روانی، معتادان، کودکان خیابانی ، بیکاری، اقدام به خودکشی و ... نیست؟ این روزها مسئولان شهري تهران از داغ ننگی دیگر صحبت کرده اند و از فقر مردم و واگذاری امور به دیگران سخن ميگويند. از بیهوش شدن چند کودک در گوشهای از شهر تهران به دلیل نخوردن نان و از مردمی که بتنهای شهر را سوراخ می کنند تا در جان پناه آن زنده بمانند.
اکنون دیگر داغخوردگیهای اجتماعی در شهرتهران مفهومی فراتر از «بدن»، «شخصیت» و حتی داغ خوردگی های «قومی ـ فرهنگی» است. آنچه می توان دید حساسیت در بالاترین سطح مدیریت کشور نسبت به داغ ننگی است که امروز در تهران به وضوح دیده می شود آنچنان که مقام معظم رهبری در دیدار با شرکت کنندگان در همایش فرماندهان و مدیران و روسای عقیدتی و سیاسی نیروی انتظامی از «جولان دادن برخی جوان های سرمستِ غرورِ ثروت با خودروهای گرانقیمت در خیابان ها» یاد کردند. حالا هر شهروند تهرانی هر روز صبح باید بر تفکر خود در آیینه خویشتن نگاه کند و ببیند آیا داغ ننگی که این روزها در حال رواج است بر پیشانیاش ظاهر شده یا همچنان نگاه او از داغی به نام «بیتفاوتی» پاک است ؟
تضعيف متوسط ها
از ياد نبريم كه مشكل نان، مشكل يك سال و دو سال دولت نيست و برگرفته از سياست هاي اقتصادي هشت ساله دولتي است كه انديشه وابسته كردن مردم به يارانه دولت خود داشت. مشكل امروز نان، بر گرفته از دولتي است كه هشت سال آنچنان با تصميم هاي خود اقتصاد كشور را به دست رانت خواران و كاسبان تحريم داد تا از يك سو، هزاران ميليارد سرمايه كشور به دست عده اي خاص افتد و از سوي ديگر، نه در مرزهاي دور افتاده كه در همين پايتخت 10 ميليون نفري، افراد دنبال نان نسيه باشند.
زماني كه يارانه 45 هزار توماني، برق در چشم مردم انداخت و آنها را از سياست هاي غلط اقتصادي غافل كرد، فكر آن نشد كه در كمتر از چند سال، دولت براي يارانه نان، خزانه اش تهي مي شود و حسابهاي دفتري نان باز اينكه امروز دور دور ماشين هاي لوكس چند صد ميليوني دغدغه پليس براي تامين امنيت مي شود و چند كيلومتر پايين تر، مردم نان نصفه مي خرند، نشان از عمق فاجعه در سياست هاي اقتصادي دارد كه بنا داشت عدالت محور باشد. روند رو به صعود تضعيف بدنه متوسط جامعه ايراني روندي است كه دور نماي آن چندان روشن نيست و ايجاد فضاي دوقطبي فقير – غني در مختصات زندگي ايراني ، لازمه تدبير براي جراحي اقتصاد كشور را دو چندان كرده است.
غم نان و هزار غم ديگر
قرار گرفتن شرايط اقتصادي كشور در موقعيتي كه حذف يارانه نان به عنوان چاره دولت براي برون رفت از چاله هاي اقتصادي مطرح مي شود، چالشي است كه بايد به بحرانهاي بزرگ تر ناشي از غم نان فكر كرد كه همان غم وحدت ملي، دموكراسي، حقوق شهروندي و ... است. چنانچه دولتي كه مردمانش غم نان داشته باشند، نمي تواند مدعاي نبود غم آزادي، امنيت، اشتغال و حقوق فردي باشد و زين سبب بايد چاره اي عاجل براي تبديل شعارهاي دولت اعتدال به عمل براي تحقق زندگي متعالي مردم كرد.در عمده جوامع مترقي و پيشرفته دنيا، پرستيژ نان به عنوان عاملي در رونق اقتصادي و بها داشتن زندگي شهروندي محسوب مي شود كه راه را براي رشد و توسعه كشور و رسيدن به آرمانهاي مترقي زندگي مدني باز مي كند. در اين شرايط مشكل تامين نان كه در ابتداي گزارش به آن اشاره شد، تنها يك مشكل اقتصادي آنهم براي عده اي اندك از مردم محسوب نمي شود و بي توجهي به آن مي تواند بحران ساز آسيب ها و مشكلات عديده اجتماعي ديگر نيز باشد.
قانون در گزارشی نوشت:
این روایت واقعی است؛ در نقطه ای پرت و دور از انتظار هم اتفاق نیفتاده است و همين اواخر گوشه ای از شهر تهران عده ای در یک مدرسه در منطقه 16 تهران شاهد آن بوده اند. پسربچهای نوجوان در مدرسه حین درس جواب دادن بدحال می شود و تقریبا بیهوش شده است. در درمانگاه، پزشک مشکل را تشخیص نمی دهد و برای مشخص شدن موضوع برای دانشآموز بیحال، آزمایش می نویسد. در این فاصله مادر دانشآموز به مرکز درمانی رسیده و می گوید نیازی به آزمایش نیست. مادر به معلم همراه پسرش گفته است: «سه روز است نان نخورده ایم. نانوایی هم دیگر نان نسیه نمی دهد...» معلم مدرسه كه راوی این اتفاق بود، می گوید: «همه بچه ها خانواده دارند. صلاح نیست بیایید و ماجرا آشکارتر شود. بچه های دیگر هم هستند. خجالت می کشند.»
حد فاصل در مدرسه از دو سو، دو نانوایی است. یکی نان نسیه می دهد و دیگری نمی دهد! کاغذ «نسیه داده نمی شود حتی به شما » در هر دو نانوایی دیده میشد. بوی نان زنگ آخر در خیابان می پیچد. زنگ مدرسه زده می شود و بچه ها در آفتاب ظهر بیرون زده اند و ناگزیر از رد شدن از جلو نانوایی هستند. بوی نان باز هم می آید. عده ای پایشان جلوی در نانوایی شل می شود. انگار هوا هم خوردن دارد. صف طولانی نیست . می شود نان هم خرید اما ... . بچه ها رفته اند.
این روایت نيز واقعی است: هفته قبل وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشكي به شورای شهر تهران آمده بود تا بگوید «وضعیت بیمارستان هاي شهر خراب است. بگوید مديران شهر مدیریت بیمارستان ها را به عهده بگیرند تا فقر خزانه ، دامن بیماران را نگیرد.» وزير موقع رفتن شانهبه شانه شهردار می رفت تا به در خروج برسد. فرصت محدود بود و از لابه لای همه نگرانی ها که خبرنگاران برای آب تهران ، پسماند زباله بیمارستانی و حتی حال و روز آقای صالحی و قصور پزشکی داشتند ، از او پرسیدم: «آقای وزیر شما قضیه نان نسیه در تهران را شنیده اید ؟» صادقانه گفت: «نه من نشنیدم ؛» وزير بهداشت خطاب به قالیباف پرسید شما شنیده اید ؛ پاسخ شهردار تهران اما مثبت بود. از وزير پرسیدم اگر یارانه نان را بردارند چه می شود ؟ سلامت بچه هایی که در مضیقه نان قرار می گیرند چه می شود ؟ قاضیزاده هاشمی گفت: « وا... من وزیر بهداشت و درمان هستم . می توانید این سوال را از وزیر رفاه کار و امور اجتماعی کنید . در عین حال من از درست بودن این حرف اطلاعی ندارم.» و در نهايت وزير بهداشت تمایل به ادامه این گفت و گو نداشت و سوال ها بی جواب ماند كه اگر یارانه نان را بردارند تکلیف این آدم ها چه می شود؟
بمب هم صدا نمی دهد
تهران سر و ته ندارد. برای گردش در این شهر 35روز وقت لازم است تا چه رسد به آنکه وزیر پر دغدغه سلامت بداند در گوشه ای از شهر عده ای نان نخورده اند و چه بلایی سرشان آمده است . منصفانه نگاه کردن به این مسائل سخت است. یکی می داند، یکی هم نمی داند. هفت ماه از تصویب مصوبه ای گذشته است که قرار بود 20درصد نانوایی ها آزادپزی تدریجی را تجربه کنند اما وسوسه نان کمتر ، سود بیشتر، زود فراگیر شد. البته در راس هرم ، نانواییهای شمال و غرب تهران هستند که قیمت را از بند نظارت آزاد کردند چرا که به هر حال نان با کیفیت نرخ خودش را دارد. نان 1500 تومانی سنگک کسی را در محلات اين شهر اذیت نمی کند. حتی بربری 1500 تومانی هم معقول و قابل هضم است. البته نارضایتی از کم شدن چانه خمیر و افزودن قیمت به اندازه دانههای برشته کنجد هم به جایی نرسیده است. این در حالی است که نعمتا... ترکی، رئیس کارگروه آرد و نان و معاون برنامهریزی استان هم افزودن کنجد را دلیل افزایش قیمت نان نمی داند. حالا قیمت 1200 تومان یا 1500 تومان یا در برخی نانوایی ها تا 3000 تومان برای آنکه پولش را دارد تفاوت چندانی ندارد. آنها برگه نسیه داده نمیشود را نه می بینند و نه حتی درک می کنند. با این اوصاف آیا داستان نان نخوردن کودکانی در جنوب تهران و حاشیه به جایی می رسد ؟
هر جای دنیا بود خبرش مثل بمب صدا می کرد که یک نانوای تهرانی مجبور شده تابلویی با عنوان «نون که نسیه نمیشه؛ لطفا نبرید» را جلوی مغاره نانوایی خود نصب کند. این تصویر تلخ مربوط به یک نانوایی حوالی آستانه امامزاده حسن (ع) واقع در منطقه 17 جنوب شهر تهران بود . شاید عده این تصویر را ندیدند و اگر هم دیدند باور نکردند اما دیگر باورکردنش سخت است كه مسئولان حرفهای یک مسئول ارشد تهران را هم نشنیده یا ندیده باشند. محمدباقر قالیباف گفته بود: در یکی از مناطق تهران که برای بازدید رفته بودیم پشت شیشه نانوایی نوشته شده بود «نان نسیه داده نمیشود» من به عنوان شهردار شوکه شدم که مگر کسی هم هست که نان نسیه بگیرد بعد از تحقیقی که انجام دادم دیدم افرادی هستند که پول خرید نان در حد ضروریات خود را هم ندارند! شهردار تهران اوایل اردیبهشت ماه نيز هشدار داد و تاكيد كرد:« به صورت روزمره شاهد هستیم لیست نانواییهایی که مینویسند «نان نسیه داده نمیشود» افزایش پیدا میکند.» بسیاری از رسانه ها همین جملات را تیتر کردند و در صفحه یک روزنامه ها جای دادند. خبری از بمب جنجال نبود ؛در عوض صدای سکوت بلند شده است. راستی چه کسی صدای سکوت را می شنود؟ مسئولان دولتي در اوج سكوت مردم و اعتمادي كه به مسئولان كردهاند، بي صدا به آزاد سازي قيمت نان راي مي دهند و از چندي ديگر نان نيز به صف كالاهاي لوكس مي پيوندد. آيا به راستي پاسخ اعتماد مردم به مسئولان دولتي و سكوت صبورانه شان له شدن عدالت اجتماعي و افزايش هرچه بيشتر فاصله طبقاتي است؟
داغی بر پیشانی تهران
یونانی ها اولین کسانی بودند که در تاریخ از «داغ ننگ» استفاده کردند آنطور که گفته شده آنها از همان روز نخست به کسی که فساد اخلاقی داشت داغ ننگ میزدند؛ آنچنان که یا بدن فرد را به شکلی خراش می دادند که دیده شود یا سوختگی بر بدن او ايجاد ميكردند. داغ ننگ امروز هم در جامعه وجود دارد .
اروین گافمن، جامعه شناس و انسان شناس اجتماعی معتقد بود، اصطلاح «داغ ننگ» امروز جهت اشاره به ویژگی یا صفتی به کار برده میشود که «شدیداً بدنام کننده یا ننگ آور است.» اما باید توجه کرد که قدرت داغ زنیِ یک صفت نه در ذات خودش بلکه در روابط اجتماعی ریشه دارد» به بیانی دیگر در جهان چیزی تحت عنوان «داغ»، بنیانی ذاتی ندارد بلکه این روابط اجتماعی است که آن را میآفریند. چنانچه «داغننگ، متضمن وجود مجموعه مشخصی از افراد نیست که بتوان آنها را به دو قطب تقسیم کرد.... افراد عادی و داغ خورده، نه شخص بلکه بیشتر زاویه دید هستند».
پس براساس غلبه یک نوع «زاویه دید» در جامعه است که افراد بر اساس طبقه بندی میشوند و همین نحوه طبقه بندی است که سبب شده، ویژگیهای یک فرد به عنوان ویژگیهای داغ خوردگی شناسایی شود. اگر براساس همین معیارها بخواهیم به طرح پرسش بپردازیم ، باید به دنبال این باشیم که از زاویه نگاه ما به جامعه امروز، داغ ننگ بر پیشانی کدام دسته از افراد خورده است؟ آیا اگر با صراحت با افکارمان مواجه شویم در نگاه جامعه کنونی معلولیت در ذهن و بدن یک نوع داغ ننگ اجتماعی نیست؟ آیا در زاویه نگاه جامعه ای به وسعت شهر تهران داغ ننگ بر پیشانی مبتلایان به اختلالات روانی، معتادان، کودکان خیابانی ، بیکاری، اقدام به خودکشی و ... نیست؟ این روزها مسئولان شهري تهران از داغ ننگی دیگر صحبت کرده اند و از فقر مردم و واگذاری امور به دیگران سخن ميگويند. از بیهوش شدن چند کودک در گوشهای از شهر تهران به دلیل نخوردن نان و از مردمی که بتنهای شهر را سوراخ می کنند تا در جان پناه آن زنده بمانند.
اکنون دیگر داغخوردگیهای اجتماعی در شهرتهران مفهومی فراتر از «بدن»، «شخصیت» و حتی داغ خوردگی های «قومی ـ فرهنگی» است. آنچه می توان دید حساسیت در بالاترین سطح مدیریت کشور نسبت به داغ ننگی است که امروز در تهران به وضوح دیده می شود آنچنان که مقام معظم رهبری در دیدار با شرکت کنندگان در همایش فرماندهان و مدیران و روسای عقیدتی و سیاسی نیروی انتظامی از «جولان دادن برخی جوان های سرمستِ غرورِ ثروت با خودروهای گرانقیمت در خیابان ها» یاد کردند. حالا هر شهروند تهرانی هر روز صبح باید بر تفکر خود در آیینه خویشتن نگاه کند و ببیند آیا داغ ننگی که این روزها در حال رواج است بر پیشانیاش ظاهر شده یا همچنان نگاه او از داغی به نام «بیتفاوتی» پاک است ؟
تضعيف متوسط ها
از ياد نبريم كه مشكل نان، مشكل يك سال و دو سال دولت نيست و برگرفته از سياست هاي اقتصادي هشت ساله دولتي است كه انديشه وابسته كردن مردم به يارانه دولت خود داشت. مشكل امروز نان، بر گرفته از دولتي است كه هشت سال آنچنان با تصميم هاي خود اقتصاد كشور را به دست رانت خواران و كاسبان تحريم داد تا از يك سو، هزاران ميليارد سرمايه كشور به دست عده اي خاص افتد و از سوي ديگر، نه در مرزهاي دور افتاده كه در همين پايتخت 10 ميليون نفري، افراد دنبال نان نسيه باشند.
زماني كه يارانه 45 هزار توماني، برق در چشم مردم انداخت و آنها را از سياست هاي غلط اقتصادي غافل كرد، فكر آن نشد كه در كمتر از چند سال، دولت براي يارانه نان، خزانه اش تهي مي شود و حسابهاي دفتري نان باز اينكه امروز دور دور ماشين هاي لوكس چند صد ميليوني دغدغه پليس براي تامين امنيت مي شود و چند كيلومتر پايين تر، مردم نان نصفه مي خرند، نشان از عمق فاجعه در سياست هاي اقتصادي دارد كه بنا داشت عدالت محور باشد. روند رو به صعود تضعيف بدنه متوسط جامعه ايراني روندي است كه دور نماي آن چندان روشن نيست و ايجاد فضاي دوقطبي فقير – غني در مختصات زندگي ايراني ، لازمه تدبير براي جراحي اقتصاد كشور را دو چندان كرده است.
غم نان و هزار غم ديگر
قرار گرفتن شرايط اقتصادي كشور در موقعيتي كه حذف يارانه نان به عنوان چاره دولت براي برون رفت از چاله هاي اقتصادي مطرح مي شود، چالشي است كه بايد به بحرانهاي بزرگ تر ناشي از غم نان فكر كرد كه همان غم وحدت ملي، دموكراسي، حقوق شهروندي و ... است. چنانچه دولتي كه مردمانش غم نان داشته باشند، نمي تواند مدعاي نبود غم آزادي، امنيت، اشتغال و حقوق فردي باشد و زين سبب بايد چاره اي عاجل براي تبديل شعارهاي دولت اعتدال به عمل براي تحقق زندگي متعالي مردم كرد.در عمده جوامع مترقي و پيشرفته دنيا، پرستيژ نان به عنوان عاملي در رونق اقتصادي و بها داشتن زندگي شهروندي محسوب مي شود كه راه را براي رشد و توسعه كشور و رسيدن به آرمانهاي مترقي زندگي مدني باز مي كند. در اين شرايط مشكل تامين نان كه در ابتداي گزارش به آن اشاره شد، تنها يك مشكل اقتصادي آنهم براي عده اي اندك از مردم محسوب نمي شود و بي توجهي به آن مي تواند بحران ساز آسيب ها و مشكلات عديده اجتماعي ديگر نيز باشد.
نظر شما