هیرش سعیدیان: وقتی با یکی از تجار سرشناس خشکبار که عضو شورای مرکزی یکی از احزاب سرشناس اصولگرا نیز هست مصاحبه میکردم، زمانی که پرسشی در مورد ایجاد بورس زعفران مطرح کردم، نتوانست از شدت خشم خودش را کنترل کند. او این طرح علی اوسطهاشمی رئیس سازمان مرکزی تعاون روستایی را طرحی محکوم به شکست خواند که «انشاءالله» و «به امید خدا» سر نمیگیرد. علی اوسطهاشمی همانگونه که خودش میگوید توانست کاری کند که دلالان زعفران مجبور شوند این کالا را یک میلیون و هشتصد هزار تومان گران تر از کشاورزان بخرند و همین سر آغاز دردسرهای او در مقام ریاست سازمان مرکزی تعاون روستایی است. او البته با فشار بیگانه نیست، بسیاری او را موفق ترین استاندار دولت میدانند که توانست رتبه استان سیستان و بلوچستان را بیش از 15 پله ارتقاء بخشد و همین قدرت اجرایی و عملکردی او جریان تندرو را نسبت به او حساس کرد و خواهان بر کناریاش شدند. گفتوگوی آفتاب یزد با وی را در ادامه میخوانید:
نحوه مدیریت شما در استان محروم سیستان و بلوچستان و تلاشهای پیگیر شما برای رسانهها بهویژه طیف اصلاحطلب قابل توجه بود، نحوه کنارهگیری شما از این پست علیرغم موفقیتها سوالات بسیاری را برانگیخت، چه شد که شما را از پست استانداری کنار گذاشتند؟
واقعیت آن است که بودن ما در هر موقعیتی در مسیر خدمت به مردم، بخشی در اختیار ما است و بخش قابل توجهی از آن در حوزه اختیار تصمیمگیران کشور است. در مقطعی دولت تشخیص داد که ما در خدمتشان باشیم، با کمال میل و ضمن احترام به تغییر ناشی از رای مردم برای آنکه بتوانیم جهت خروج از آن شرایط سخت، شکننده و خسارتباری که بر کشور تحمیل شد تلاش نماییم و بتوانیم بخشی از این آسیبها را جبران کنیم برای بنده تکلیف بود که دولت را یاری دهم، آن زمان هم برای بنده مهم نبود که کجا مسئولیت میگیرم، ما سختترین را پذیرفتیم، البته سختترین از نگاه دیگران و بهترین از نگاه خودمان. چرا که برخی نگاهها به نوعی بیگانگی ما را میرساند به مردم آن استان، زیرا برخی القائات محدود از سوی برخی طیفها و رسانهها ذهنیتی در برخی نسبت به آن استان زیبا (سیستان و بلوچستان) ایجاد کرده بود.
اما اگر شخصی برود در آنجا و در بین مردم قرار گیرد، با مردم فکر کند، بخواهد بامردم بسازد، با مردم بخواهد جریان ایجاد کند، آن موقع متوجه میشود که این مردم یک جریان زلال و جاری هستند که بر هر بستری جاری شوند میتوانند رویشهای ارزشمندی داشته باشند. ما برای چارچوبهای جامعهشناختی ورود پیدا کردیم و زندگی کردن با مردم و قبول این تفاوت و کثرت را بهعنوان حدود ذهنی خود قرار دادیم. این تفاوتها و کثرتها اگر با دید تنگنظرانه دیده نشود و کثرت بهعنوان یک مزیت دیده شود متوجه میشوی که تنوع قومی خود بزرگترین سرمایه کشور است. وقتی رویکرد اندیشه ما، انسانمحور باشد، در مییابید که کثرت حاصل خلقت است، کثرت خارج از اراده ما انسانها است و با این نگاه انتقادی اگر شخصی بیندیشد، میتواند یک فضای فکری دیگری را ایجاد کند که همگان با هم زیستن را برگزینند، وقتی سخن از بهشت است، بهشت برای کرامت بخشیدن به زندگی جمعی و معنابخشیدن به اصول اخلاقی جاری میشود. وقتی تمام اینها را در کنار هم میچینیم همانگونه که گفتهاند انسانیت و انسانم آرزوست، بودن در دایره جمهوری اسلامیام آرزوست، افتخار کردن به ایرانی بودن برای من مهم است و به رسمیت شناختن بهعنوان یک قوم از اقوام ایران و تکمیل کردن آن پازل سیاسی- اجتماعی کشور بهعنوان هدف قرار میگیرد. مجموعه اینها نگاه ما بود به مردم استان و با تکیه بر این رویکرد توانستیم با تکیه بر مردم و درایت جمعی با همه تفاوت را به نمایش بگذاریم و این تفاوت خوب رقم خورد و این تفاوت مورد اقبال واقع شد و نقطه قوت ما در مسئولیت استانداری بعد از اتکاء به خداوند، دانایی مردم و هوشمندی مردم بود. مردم اگر فضا برایشان آزاد باشد و امکان بروز آراء و نظرات بهخوبی شکل بگیرد، میتوانند یک سرمایه بزرگ برای کشور باشند و این سرمایه شکل گرفت و سرمایهسازی خوب حول آن تنوع و کثرت به زیبایی شکل گرفت. این هم حاصل تدبیر دولت بود، به ما فرمود بروید به آن استان و رفتیم، برداشتن ما یک بخش حاصل اراده دولت بود و نه تمام دولت. همه دولت ارادهاش بر داشتن ما نبود. چون دولت عالم است به این مسئله که چه کسی در مسیر مطالبات مردم و سیاستهای دولت و مردم قدم برمی دارد، پس نمیتوانیم بگوییم دولت یک دولت ارزیاب نبوده یک دولت بیگانه بوده نسبت به استانداران، خیر اینگونه نبود، به هرحال وقتی یک استان رتبهاش حدود 15ـ16 پله ترقی میکند این مسئله دیده میشود. تلاش ما توسعه همهجانبه بود در استان. اما نمیتوان کتمان کرد که در سیستان و بلوچستان فشار زیادی به ما میآورند. وزیر کشور قبل از تودیع گفت که شما بعد از 5 سال متوجه میشوید که در مقابل فشارها از شما چه حمایتی انجام دادم، گفتم وقتی آگاه به حوزه کارم باشم و یافتهها را تجربه و تحلیل کنیم، همین الان هم میتوانیم بگوییم این فشارها ناشی از چه بود، نیاز به 5 سال ندارد برای کشف واقعیتی که برای خودمان پنهان نبوده است. سیستان و بلوچستان فضای امنیتی داشت، شرایط کار سخت بود و به دلیل پارهای از تهدیدات فردی و کوچک و نه ریشهدار بهانهای ایجاد شده بود که فضا به نحو دیگری در آنجا شکل بگیرد. من درصدد بودم که فضا متناسب با شان آن مردم شکل بگیرد. گیرم یک دهم درصد آن مردم(سیستان و بلوچستان) خطایی را مرتکب شده باشند که در بین همه اقوام متصور است. سوال من این است که گروه فرقان یا منافقین زائیده کدام مسیر و جریان هستند. نمیتوانیم وجود یک جریان در یک قوم را به همه آن قوم نسبت بدهیم و خدای نکرده ذهن ما برود به سمت منفی بودن. ما به هر حال وقتی به این نتیجه رسیدیم که میل به مشارکت، جهش و پیشرفت در آن مردم قوی است و در یک انتخابات در اوج ظاهر میشوند، خب این میل را باید چگونه پروراند؟ چگونه دنباله داری کرد و محدود نکرد.
متوجه شدیم که تولید نرم امنیت با اتکا بر همین مردم قابل شکل گیری است، پس به سمت تحول در تمام بخشهای امنیت، اقتصادی، آموزش و سیاسی گام برداشتیم. صادقانه بگویم اگر تحولی در آن استان شکل گرفت حاصل حضور همه جانبه مردم بود نه اینکههاشمی یک تنه توانست کار را انجام دهد. این مردم بودند که توانستند تحول ایجاد کنند.هاشمی تنها توانست بشناسد. ما در عرصه اجتماعی در سیستان و بلوچستان شاهد تبعیض بودیم و به هر حال این در نظام جمهوری اسلامی پسندیده نیست. نظام جمهوری اسلامی کانون درست عدالت است و همین روش درست کار عدالت محور است که همه نگاهها را به سمت خود جلب میکند. همانطور که ما در تاریخ و حافظه دینی امام علی(ع) را داریم که برای بسط عدالت به پا خواست و آن راه پر نور را بنیان گذاشت. براساس این نگاه، بنده با تبعیض مخالفم.
مردم تبعیض مثبت را جستوجو میکردند هر جا احساس میکردیم که حقی در حال پایمال شدن است با استفاده از رسانهها و مردم مطلع میشدیم و ورود پیدا میکردیم، مردم همه این موضوع را میدیدند که حساس هستیم به این مباحث، وقتی ارزش رویکردها برای مردم شفاف میشد، اشتیاقشان برای حضور بیشتر میشد.این تحولات در عرصههایی همچون آموزش، بُرد بارزتری داشت. 180 هزار دانش آموز در آن استان از درس خواندن محروم بودند. نه خانوادههایشان فعال بودند و نه بخش دولتی تلاش کافی میکرد. خوشبختانه توانستیم برای چهارسال بالاترین آمار کشوری را از حیث جذب دانش آموزان داشته باشیم. البته همکای صمیمانه آقای نوبخت که خودش آموزش و پرورشی بود کمک شایانی به ما کرد. ایشان گفت چون کار بزرگی است انجام میدهیم. تمام هزینه آن با من و همین یک جمله مایه دلگرمی ما شد در انجام کار.
این 180 هزار نفر در آینده میتوانند هر کدامشان یک بار از روی دوش مردم و مشکلاتشان را بردارند تا باری بر دوش جامعه باشند. از جنبه اقتصادی به گواه مردم و نه از زبان منهاشمی آن دوره 4 ساله طلایی محسوب میشد. گفته بنده نیز سند نیست زیرا امروز برعکس گذشته ما جریان نقد، آگاهی و رسانههای جمعی را داریم که عملکردها را زیر نظر دارد و ما نیز باید با توجه به بلوغ جامعه سخن بگوییم. آنچه برایم ارزشمند بود آن است که نتیجه فعالیتها به این رسید که نوعی اعتباربخشی به جایگاه استانداری در آن استان انجام گرفت، مرجعیت استانداری تثبیت شد. وفاق و همدلی تقویت شد. بخشی به دلیل اعتقاد با جو همدلی استان همراه شده بودند و بخشی هم به دلیل اقبال افکار عمومی مجبور به سکوت و همراهی با استانداری بودند و جرات کارشکنی نداشتند. در روز خداحافظی جدا از تودیع رسمی در گفتوگو با اقشار مختلف مردم و جوانان و دانشجویان خداحافظی میکردیم، دو جمله از جوانان عزیز برای من خیلی ارزشمند بود. یک نفر گفت: «ما برخورداری از دولت را تجربه کردیم» و دوم سخن این بود که برادران بلوچ گفتند: «شما قامت بیشتری بخشیدید به ایرانی بودن ما و ما را بیشتر از این وارد متن اجتماع کردید.»
آقایهاشمی من الان که نگاه باز شما را به برخورد جریان تندرو که آن زمان علیه شما میشد مقایسه میکنم تفاوت بسیار است،شما لقب موفق ترین استاندار دولت را داشتید، آیا برکناری شما برای دولت هزینه زا نبود که نتوانست به اندازه کافی در مقابل فشارها از استاندارش دفاع کند و دوم آنکه فشار بر شما بیشتر از داخل استان بود یا خارج استان؟
ما میخواهیم بگوییم که نگاه به سرمایههای کشور چگونه باید شکل بگیرد، من جزئی کوچک از سرمایه کشورم که هر چه دارم بدهی به مملکتم، انقلاب، شهدا و مردم است، ما روز اول که وارد پروسه مدیریتی شدیم چیزی در چنته نداشتیم، این مردم بودند که ما را تحمل کردند تا بتوانیم به تفکر و روش مطلوب برسیم. امروزه بسیاری از بزرگان کشور حاشیهنشین شدهاند که ما شاگرد کوچک آنها هم نیستیم. نوع نگاه ما در کشور نگاه سازگار به منافع ملی نیست. باید بدانیم که قطعا در اشتباهیم. امروز ما در ملتسازی ناکام بودهایم. اگر ملت سازی انجام دهیم آنوقت اگر یک بحران ارزی صورت گیرد با یک جمله و یک گفتار میتوان آب بر آتش ریخت. پس ملت سازی پیش شرط آن توفیقاتی است که همه در صدد آن هستند. ملت سازی انعطاف، تحمل، مدارا و سازگاری میخواهد تا بتوان قامت بخشید به کشور. خطای استراتژیک در کشور آن است که همگان نمیپذیرند که ماهیت از آن مردم است، کم انگ و تهمت بزنیم به همدیگر، کم برای چند صباح بیشتر ماندن در قدرت همدیگر را مورد اتهامات واهی قرار دهیم و از ملت و حکومت خرج کنیم. ما براساس رهنمودهای امام راحل موظف هستیم که راه ایشان را ادامه دهیم تا بتوانیم رفاه را گسترش دهیم، اکنون رفاه در کشور عمومیت ندارد، فقر پررنگ است. وقتی نگاه تنگ نظرانه باشد اگر مدیری موفق هم باشد و همه بر موفقیت او اذعان دارند ممکن است با سد تنگ نظری مواجه شویم.
شخصیتها و علمای آن استان با شما همکاری داشتند؟
جای خوشحالی است که بگویم هم نماینده ولی فقیه در استان و هم آقای عبدالحمید یک مثلت بسیار موثر و کارساز بودند. آقای عبدالحمید بهترین نقش را در 4 سال حضور من در استان سیستان و بلوچستان ایفا کرد. وقتی بنده به آقای عبدالحمید گفتم که آقای روحانی در فروردین میخواهد به استان بیاید ما نباید بگذاریم آقای روحانی دغدغهاش اسراء گروگان گرفته شده توسط اشرار باشد، آزادی گروگانها توسط اشرار میتواند فضا را مساعد کند تا آقای روحانی با نگاه دیگری وارد استان بشود و حضورش برکتزا باشد. او به من گفت من از حداکثر نفوذم استفاده میکنم و معتمدین محلی که مورد احترام هستند را میگذارم در کنارت شاید بتوانند در آزادی گروگانها مفید باشند. این اقدامات موجب سلب بهانه شد تا هیچ کس نتواند از موضع او سوءاستفاده کند. در عرض آن چهار سال هیچ رسانه خارجی نتوانست از عبدالحمید مصاحبه بگیرد و ایشان مورد سوءاستفاده قرار گیرد.
شما در سازمان تعاون روستایی پست راحتی را برعهده نگرفتید، حول محور این سازمان همیشه در اخبار و رسانهها حواشی وجود داشته است، نمایندهای در مجلس وزیر جهاد را به خاطر آنچه بیتفاوتی نسبت به دلال بازی و رانت موجود در خرید اقلام کشاورزی است مورد خطاب تند قرار داد و به عمکلرد سازمان به شدت اعتراض کرد، از این دست اظهارات بسیار وجود دارد، شما وقتی آمدید سازمان مرکزی تعاون روستایی را از نظر سلامت کاری، وجود حواشی و دلالان چگونه ارزیابی کردید؟
ما باید شان نزول سازمان تعاون روستایی را مورد توجه قرار بدهیم. سازمان تعاون روستایی یک سازمان اجتماع محور است، یعنی میرود به سمت استفاده از ظرفیتهای مردمی در راستای اهداف خود مردم، ما باید بپذیریم که تعاون در کشور مغفول است یعنی هنوز نتوانستهایم مثل کشورهای توسعهیافته اروپایی تعاونمحور باشیم. یکی از عناصر بسیار مهم اقتصاد، تعاون است. خدمات سازمان تعاون روستایی در کشور ما قبل از انقلاب و بعد از انقلاب آن بر مردم روستایی پوشیده نیست. سازمان تعاون روستایی را باید خود مردم قضاوت کنند. خود بینندگان و مخاطبین این سازمان. بنده به شخصه نمیتوانم نقش این سازمان را در اوایل انقلاب در روستاها فراموش کنیم، چون در آن زمان ما نه جاده داشتیم، نه برق و نه خودرو. شریک و امدادرسان روستاها سازمان تعاون روستایی بود. بعد از انقلاب اما ما به نقش مردممحور این سازمان و ارتباطش با روستاییان فکر نکردیم. ما به سازمان تعاون روستایی بهعنوان یک سازمان درحاشیه و اورژانسی و اجتماعی فکر کردیم. وقتی به دلیل فعالیت دلالها محصول روی دست کشاورزان باد میکند به یاد سازمان تعاون روستایی افتادند. لذا اگر به اساسنامه سازمان مراجعه کنیم و شان نزول سازمان را در نظر بگیریم، متوجه میشویم که این سازمان میتواند یکی از بهترین و مردممحورترین سازمانهای دولتی باشد که مردم میآیند و فرضاً سهامشان را در اینجا خریداری میکنند. به خاطر دید ناقص فرضا مراجعه میکنند و میگویند که سازمان بیاید و بهعنوان مباشر در خرید محصولات کشاورزی اقدام کند که البته بخش قابل توجهی از این موارد مالی است که از ما دور شده است، خرید گندم برای مثال دیگر چند سالی است که از وظایف سازمان نیست، الان Gtc و شرکت بازرگانی دولتی هست و او اگر تشخیص داد سازمان تعاون روستایی هم وارد کار میشود، یعنی مباشر در مباشر و این کار به نظرم بسیار دارای اشکال است. وجود برخی شرکتهای دولتی تصحیحکننده نقش سازمان تعاون روستایی براساس محوریت مردم است. ما اکنون اتحادیههای بزرگی همچون تولید مرغ گوشتی، اتحادیه دامداران، اتحادیه گل و گیاه، اتحادیه دانههای روغنی و مانند اینها ناشی از وجود همین سازمان تعاون روستایی است، آن هم صنوفی که مثلا اگر یک درصد از تولیدات تعاونیهای تخمگذار کم شود، اخلال در بازار ایجاد میشود، پس ما باید این تعاونیهای بزرگتر را ببینیم که با حمایت سازمان به مرحلهای رسیدهاند که در عرصه ملی دارند نقش خود را ایفا میکنند. ما باید با توجه به ظرفیتهای نرمافزاری امروز نمیتوانیم همان باور کهنه را نسبت به سازمان تعاون روستایی حفظ کنیم. ظرفیتهای بزرگ در سازمان تعاون روستایی وجود دارد، البته با عنایت به ضرورتهای مورد نیاز روز که آن هم شبکه ملی توزیع است. ما علیرغم نیاز شدید، هنوز یک شبکه ملی توزیع در کشور نداریم که یک جنس 500 تومانی 2000 تومان به دست مردم نرسد. ما باید اصلاح ساختار را مورد توجه قرار دهیم. بر این باورم اگر شبکه ملی توزیع را در کشور ایجاد کنیم و شبکه ملی توزیع را با استفاده از تمام اتحادیهها بتوانیم ایجاد کنیم، هم تولید را میتوانیم ارزان کنیم، هم میتوانیم مهاجرت اقلیمی را کاهش داده و مهاجرت معکوس را سرعت بخشیم و اشتغالزایی موثر ایجاد کنیم. تمام اینها شدنی است به شرطی که ما بپذیریم کار بین بخشی را .
جناب هاشمی به صرف خبرنگار بودن ما معمولاً به جزئیات خیلی علاقه داریم، شما مدیر خوشنامی هستید که به فسادستیزی شهره هستید، قاعدتا در تعاون روستایی گروههایی هستند که در اینجا منافعی داشتند، آیا از اینها به شما فشار نیاوردند که اقداماتتان را خنثی کنید؟
در این مورد شکی نیست، ببینید ما چند مجهول داریم که در قامت جهانی امکانات عرضه و بازیگری را دارند، وقتی ما نقش موثر خود را ایفا نکنیم، طبیعی است برخی بازیگران سنتی و تجربی میدان را به دست میگیرند که کانون عملشان تنها منافع کوتاهمدت فردی و فرصتطلبی است. اینها هیچ موقع منافع تولید کننده و منافع ملی برایشان موضوعیت ندارد، مثال مناسب این مسئله بحث زعفران است. وقتی کف 80 درصد و سقف 90 درصد زعفران جهان دست ماست. سوال من این است که از همه مسئولانی که در این بخش نقش ایفا میکنند، چرا ما نتوانستیم پایهای زعفران جهان را شکل دهیم، تجار سنتی میروند زعفران ما را با قیمت نازل در بازارهای جهان حراج میکنند. چرا ما نتوانستیم برند ملی ایجاد کنیم، چرا ما نتوانستیم بورس برای زعفران ایجاد کنیم. زعفران محصولی است که با حد تولید 350 تن تا 400 تن و در جهان حداکثر 500 تن تولید دارد. زعفران در جهان حداقل 8 میلیارد دلار گردش مالی دارد. 8میلیارد دلار یعنی در شرایط مطلوب برابری میکند با کل سرمایه تملک دارایی کشور ما. یعنی اگر سازمان برنامهای و بودجهای کشور بتواند چنین درآمدی را شناسایی کند و تخصیص بدهد میشود بهترین سال عمران کشور. خوب ما وقتی چنین فرصتی داریم کدام محصولات میتوانند جایگزین نفت شوند. خوب من وقتی رسیدم احساس مسئولیت کردم. فشارها هم در این مورد زعفران بسیار سنگین بود. این فشارها به حدی بود که عرصه را در درون مجموعهای کار برآدم تنگنا میکرد و نه در بیرون. خوشبختانه توانستیم مدارا کنیم. امروز خوشحالم که بگویم در مشهد تا 6 میلیون تومان زعفران قیمتگذاری میشود. یعنی از 3800 تا 4200 که ما آمدیم الان رسیدهایم به شش میلیون، یعنی کشاورز در این بین یک میلیون و هشتصد هزار تومان بیشتر نفع میبرد. این پول مستقیم در جیب تولیدکننده میرود. ما در بورس پایهای قیمت ایجاد کردیم، وقتی ما در بورس پایهای قیمت را 000/200/6 تومان گذاردیم الان کشاورز هر کسی سراغش برود میگوید آقا دولت اعلام کرده شش میلیون و دویست هزار تومان من خیلی به شما ارفاق کنم شش میلیون نقد بدهید تا بفروشیم. یعنی برایشان فضا ایجاد کردیم. تاجران سنتی زعفران از نفع کشاورز ضرر کردند و در صدد ایجاد فشار بر آمدند. دلالان به من فشار میآورند. دلالان زعفران 2 بار خرید زعفران از کشاورزان و بورس را تحریم کردند تا به من فشار بیاورند تا بازار را به نفع آنها برگردانم، کوتاه نیامدم. من به منافع سازمان فکر نمیکنم، منافع ملی و منافع کشاورز ارجح بر منافع سازمان است. از 8 میلیارد دلار بازار جهانی زعفران حداقل باید یک میلیاردش را بیاوریم.
این مفت خریها در سایر محصولات هم وجود دارد؟
بله همین الان دلال گوجهفرنگی را از کشاورز میخرد 250 تومان و ما همان را از چرخ دستی میخریم 1000 تومان که نه مالیات میدهد و نه عوارض و همان محصول در مغازه 2000 تومان است. یعنی گپ موجود بسیار شکننده است.
من این پرسش را از عیسی کلانتری پرسیدم، هماکنون شبکهای بزرگ دلالان در میدان مرکزی ترهبار تهران وجوددارد که محصول را با قیمت ارزان از کشاورز میخرند و این شبکه معیوب سودجویی همین الان در تهران وجود دارد، چرا هیچ کسی جلو آنها را نمیگیرد؟ راهکار شما چه هست؟ این شبکهای ملی توضیح چگونه کار میکند؟
من در ستاد تنظیم بازار در حضور آقای شریعتمداری این پیشنهاد را مطرح کردم، گفتم کشور ما در تمام جوانب امکان تامین نیازها را دارد. ما همین الان در زمینهای تولید مرغ یک میلیون تن بیش از نیاز تولید میکنیم. این رقم بالایی است اگر بپذیریم کار کردن در بخش تعاونیها را، من قول میدهم در خیلی از بخشها ما به این ظرفیت از تولید برسیم. من به آقای شریعتمداری پیشنهاد دادم که شبکهای ملی توزیع را ایجاد کنیم. آنها کمیته و دبیرخانهای شکل بدهند و سازمان تعاون روستایی هم عضو آن کمیته باشد، چون پیشنهاد را ما ارائه کردیم و امروز میتوانیم از ظرفیت تجارت الکترونیک و فضای مجازی و استارتآپها استفاده کنیم. میتوانیم باراندازهای عامل ایجاد کنیم. لازم است که ظرفیت سازمان تعاون روستایی که 2565 فروشگاه در کشور دارد را در کنار ظرفیت نهادهای همچون شهرداریها، وزارت دفاع، سازمان آموزش و پرورش و تعاونیهای گسترده باید سازمانها را اضافه کنیم. میبینیم که رسیدن به این مطلوب و تدارک این کالاها کار دشواری نیست و میتوان با ایجاد و بارانداز تمام این شبکه را تغذیه کند. اگر یک میدان بزرگ ترهبار ایجاد کنیم، فروشگاه پروتئین ایجاد کنیم که بتواند اعتماد مردم را جذب کند موفق میشود، زیرا مهم اعتماد مردم است.
شبکه دلالان قوی و ریشه دار هستند، تا حالا شده برای فشار سراغ برخی مسئولین بروند؟
بالاخره هر کسی منافعی داشته باشد از همه ظرفیتها برای فشار استفاده میکند، مهم اما اراده و ایمان شما است.
مجموعهای مدیریتی وزارت جهاد از شما حمایت کافی را دارد؟
به هر حال با توجه اینکه آغاز تجربه همکاری من با دوستان وزارت جهاد کشاورزی است، ممکن است نوع رفتار من با آقایان تفاوتهای داشته باشد. ممکن است برای رسیدن به یک رفتار جمعی و همافزا زمان نیاز باشد. الان اگر بگویم که در همه امورات هماهنگ با هم پیش میرود باید بگویم خیر، چون من وارد به مجموعه هستم. آنهم با رویکردهای متفاوت خودم، با مطالبات خودم و با روحیهای انتقادی خودم. تمام تلاش بنده این است که با رویکرد اجتماعی اقدام به شبکهسازی کنم، شبکهسازی هم نیازمند صبر و تحمل و پذیرش نظرات مخالف است، چرا ما فاصله داریم با تشکیل احزاب بزرگ یا فاصله داریم با رسیدن به مطبوعات آزاد، اتحادیههای بزرگ، زیرا ما تجربه کار بزرگ جمعی را نداریم.
مرکز پژوهشهای مجلس در گزارش 23 صفحهای سابق بر این در گزارش انتقاد کرده بود از بحث خریدها و دلالمحوریها در سازمان تعاونی روستایی، آیا قرار است این سیستم جایگزین شود و اصلاحات اساسی در آن صورت بگیرد؟
ما ازاین پس نقش خدماتی نخواهیم داشت، نقش سازمان حمایتی است، لذا هر چه اختیارات ما است که قابل واگذاری است، آن را واگذار میکنیم به تعاونی ها، همین الان شبکهای تعاونی روستایی واقعا یک شبکه است از بازار تا روستا، اگر این شبکه جان بگیرد و نقش محوری خود را ایفا کند، به صورت ضد رانت عمل میکند، هر کسی ممکن است که منافع و دوستان خودش را داشته باشد. ما باید فرصت رانت را از بین ببریم و این کار وقتی محقق میشود که جرئت داشته باشیم و اختیارات خود را به بخش خصوصی واقعی واگذار کنیم.
یکی دو موسسه اعتباری در رابطه با سازمان تعاون روستایی بودند مانند صندوق ولیعصر و البرز در کرج، سرنوشت سپردهگذاران آنها چه شد؟
متاسفانه این موسسات وجود داشت در دولت آقای احمدینژاد مصوباتی صادر شد که 1604 تعاونی اعتبار در کشور ایجاد شود. این تعاونیها رویدهاند و رها شده اند. در سازمان تعاون روستایی هم از قاعده کلی کشور مستثنی نبود و عدهای از افراد دانهدرشت و برخی آقازادهها ورود پیدا کردند در این بحث و سوءاستفاده کردند، ما در سازمان تعاون روستایی برای برخی از آقازادهها حکم ممنوعالمعاملهای ملک، خودرو و ممنوعالخروجی گرفتهایم. تهدیدشان کردهایم اگر همکاری نکنید برای پس دادن پولها، اقداماتتان را علنی خواهیم کرد. بخشی از موسسات غیر مجاز درگیر با تعاونی روستایی ریشه در یکی از استانها دارند. بخشی از ستادهای غیر مجاز ما در سازمان تعاون روستایی دقیقا ریشهشان در آن استان بود. یک سری از بچههای موسسه آرمان آمدند در کرج و پول مردم را جذب کردند. خوشبختانه در زمان کوتاهی که ما مستقر شدیم وضعیت 36000 هزار سپردهگذار مربوط به تعاونی ولیعصر را با ایجاد خط اعتباری تعیین تکلیف کردیم که پرداختها به این افراد کماکان در جریان است. در کرج هم حدود 60 تا 70 میلیارد تومان اموال شناسایی کردیم و به بانک مرکزی معرفی کردیم.
آفتاب یزد
نظر شما