در پنجاه و ششمين جلسه ماهانه باران  عیسی کلانتری وزير اسبق كشاورزي  با موضوع "پتانسیل ها و چالش های بخش کشاورزی" به ايراد سخن پرداخت.

به گزارش الف، در اين نشست كه با حضور محمد خاتمي و اعضاي بنياد برگزار شد، وزير كشاورزي دولت اصلاحاتي سخناني را در خصوص وضعيت كشاورزي در ايران ايراد كرد كه مشروح آن در پي مي آيد:

"من در ابتدا تعریف "کشاورزی" را که حدود 60 سال است سازمان خوار وبار جهانی اعلام کرده و بعد از پیروزی انقلاب در زمان جمهوری اسلامی هم تصویب شده است، بیان می کنم: "کشاورزی عبارت است از بهره برداری از آب و زمین به منظور تولید محصولات گیاهی و حیوانی، از قبیل زراعت، باغبانی، درخت کاری مثمر و غیر مثمر، جنگل داری، دامدار، پرورش طیور، زنبور عسل، آبزی پروری و صیادی". بر اساس این تعریف عنوان کشاورزی و دامداری غلط است، زیرا همه اینها طبق قانون جزو کشاورزی حساب می شوند.

آخرین وضعیت تولید مواد غذایی در جهان در سال 2011 هم از این قرار است: رشد غلات 7/3 درصد دنیا(2 میلیارد و 225 میلیون تن) که 85/0 درصد این محصولات را در کشور تولید کردیم؛ یعنی حدود 7/19 میلیون تن(طبق آمار وزارت جهاد کشاورزی). یعنی حدود یک دهم درصد از جمعیت جهان را داریم، اما حدود 85/0 درصد غلات جهان را تولید می کنیم.
تولید گوشت جهان هم در آن سال 293 میلیون تن بود که سهم ما کمتر 7/0 درصد جهان است. شیر هم 720 میلیون تن تولید شده است که در این بخش سهم ایران 1/1 درصد است. این آمار بر اساس آمار نامه خود دویت در سال 1390 است و به کمک ارقام آن می توانیم بفهمیم که در بخش کشاورزی در کجا قرار داریم.

دولت در آخرین اطلاعاتی که سال 1388 داده بود، اعلام کرده بود 104 میلیون تن تولید دارد. علی رغم این رقم، جمع آماری که در بالا ذکر شد 93 میلیون تن است. در جمع بندی ذکر شده هم علوفه دامی و هم شیر جزو مجموع تولیدات محاسبه شده اند، اما اگر این کالاهای تولیدی را حذف کنیم خالص تولید 70 میلیون و 90 هزار تن است. ریز ارقام این تولیدات هم موجود است و مجال پرداختن به آنها نیست، بلکه می خواهیم بدانیم چرا نمی توانیم تولید کنیم.  مهم نیست رئیس جمهور و وزیر کشاورزی چه کسی باشد، اگر نگاه حاکمیت به بخش کشاورزی عوض نشود تغییر مدیریت ها حداکثر 10 درصد موثر خواهد بود؛ آن هم در قیمت فرسایش منابع تولید مانند آب، خاک، گیاه و... .

اولین مشکل ما مساله "آب" است. ما 413 میلیارد متر مکعب بارش داریم که آقای احمدی نژاد نژاد اخیرا گفت که می خواهند 5/2 میلیون هکتار یکساله به آن اضافه کنند؛ در حالی که این کار در 50 سال هم ممکن نیست! 296 میلیارد متر مکعب از بارش ما بلافاصله تبخیر می شود و باقیمانده، 92 میلیارد متر مکعب  وارد جریانهای سطحی می شود و بلافاصله پس از بارش 25 میلیون متر مکعب به آبراهها اضافه می شود. یعنی مشکل اصلی کشور در وهله اول اینجاست. 13 میلیارد متر مکعب هم از خارج کشور وارد می شود. جمع جریانهای سطحی ما می شود 105 میلیارد متر مکعب می شود. نهایتا آن چیزی که قابل مصرف است 41 میلیارد متر مکعب از مصارف جریانهای سطحی جاری است که در قالب سدهاست(در صورتی که بارش سالانه به میزان متعارف 250 میلی متر باشد). 61 میلیارد و 300 میلیون متر مکعب هم برداشت ماست که وزارت نیرو در سال 80 اعلام کرد و از این میزان، ورود به سفره های آب زیر زمینی 56 میلیارد متر مکعب است. یعنی ما برداشت اضافه 8/4 میلیارد متر مکعب را داریم، در حالی که اینح حق را نداریم.

محدودیت اول ما "کمبود آب در کشور" است و بعدا خواهم گفت که با این مقدار آب میزان بیشتری می توان تولید داشت، اما با سیستم سی ساله ما بالاترین سرمایه گذاری در بخش کشاورزی مربوط به سالهای 1351 تا 56 و قیمتهای ثابت سال 1376 می شود. یعنی در سالهای 51 تا 56 –چه به صورت سرانه و چه بصورت مطلق- سرانه کشور 12 هزار و 600 تومان و در قیمتهای ثابت 76، بصورت ناخالص سرمایه گذاری شده است. در سال 79 و 80 هم که این رقم به بالاترین میزان رسبد، 6700 تومان شده است. یعنی اگر بخواهیم به کشاورزی نگاه علمی کنیم و از امکانات استفاده کنیم، کشور ارزانی برای تولید نیستیم. 

تبخیر 2400 میلی متری آب باعث شده است که کمبود آب ایجاد شود، خاک شور شود، بافت خاک تغییر کند، زمان تشکیل خاک از سنگ مادر را طولانی می کند و مقدار ماده آلی خاک کاهش پیدا کند. یعنی این امر تقصیر کشاورزان و تولیدکنندگان نیست، بلکه طبیعت ما از نظر رقابت پذیری، برای تولید سخت است. بطور خلاصه خلوص ماده آلی در یک کیلوگرم خاک ایران، کمتر از چهار دهم گرم است. در حالی که در اروپا بالای 5/3 درصد است، در آمریکای شمالی و آفریقای استوایی بالای 5،6 درصد است. اینها هزینه تولید را بالا می برد زیرا باید برای جیران آن سرمایه گذاری کنید.
بدتر از همه این است که این شرایط طبیعی، آبهای ما را از نظر شیمیایی بی کربناته کرده است. يعني غیر از محدوده خاصی در گیلان و نیز حاشیه ممسنی و سردشت در بقیه مناطق آبهایمان بی کربناته است. این امر هزینه را بالا و تولید را پایین می آورد كه ابته این مساله تحمیل طبیعت به ماست. یعنی ما آب داریم، بیش از نود درصد سنگهایمان هم آسماری و آهکی هستند ولی قدرت انتقال کلسیم به ساقه، دانه و میوه را ندارند. 

گیاه از 14 عنصر تشکیل شده است؛ هر کدام از اینها نباشد تولید کاهش می یاید. در ایران از این 14 عنصر کلسیم، آهن، روی، منگنز مشکل انتقال از خاک به گیاه دارند. همه این مشکلات باید بصورت مصنوعی و با سرمایه گذاری جبران شود. یعنی کشاورزی بدون سرمایه گذاری در ایران ممکن نیست و آنچه که الان هست هم به قیمت نابودی مناطق تولید تمام می شود؛ آبها، خاک ها، مراتع و پوشش گیاهی را نابود می کنیم تا محصول بدست آید. متوسط فرسایش خاک در دنیا، در هر هکتار زیر 4 تن است. اما آخرین اطلاعیه موسسه تحقیقات مراتع و جنگلها این رقم را در ایران 14 تا 17 تن اعلام کرده است. به عنوان مثال، تولید گوشت عشایر 120 هزار تن و تولید شیر کمتر از 300 هزار تن است. ارزش اینها امروز حدود 600 میلیون دلار است، ولی خسارتی که ما از دام اضافه می بینیم قابل اندازه گیری نیست.

 اما ما سیاستهایی را در پیش گرفته ایم که این وضعیت ما را تشدید کرده است و امروز اصلا وضعیت خوبی نداریم. منهای انتقاداتی که به دولتها وجود دارد، واقعیت این است که کشاورزی ما نیاز به تغییر تفکر دارد. برای تولید یک تن برنج در ایران ما 3330 متر مکعب آب مصرف می کنیم در حالی که در دنیا این رقم 2291 است. یعنی ما 45 درصد آب شیرین اضافی و گران قیمت داریم. الان وزارت نیرو اعلام می کند که قیمت هر متر مکعب آب پشت سدها بالای 400 تومان است. آبهای استحصالی ما هم از منابع فسیلی است، زیرا ما بیلان منفی 8/8 میلیارد متر مکعب در سال را برداشت می کنیم. در حالی که ما حق نداریم به دلیل وجود پول نفت و تکنولوژی بالا آبهای نسل بعد را مصرف کنیم. ما در برنامه چهارم قرار بود که 4/5 میلیارد بیلان منفی را در سال 88 به 5/4 برسانیم. یعنی 900 هزار آن را کاهش دهیم. اما بر اساس آخرین امار این رقم به 3/8 رسیده است. یعنی نه تنها کاهش نیافته است که بیشتر هم شده است. این ویرانی تمدن ایرانی است، یعنی روز به روز با دست خودمان آب را شورتر می کنیم که مساوی است با تولید کمتر، سپس هزینه بیشتر، کیفیت پایین تر و... .

در دنیا برای تولید ذرت 900 متر مکعب آب مصرف می شود، اما در ایران طبق آمار رسمی وزارت کشاورزی 1783 متر مکعب. همه اینها بدلیل این است که تکنولوژی به ایران آمده است اما روش ایتفاده از آن را هنوز نمی دانیم. ما در حال تخریب کشور هستیم. ما حتی با سیاست خودکفایی آقای حجتی(وزیر جهاد کشاورزی دولت اصلاحات) در حوزه گندم مخالف بودیم، زیرا برای یک گندم نباید نظام اقتصادی کشور را به هم می ریختیم. ما در دهه 70 در چهار محصول از نظر بین المللی مزیت اقتصادی نداشتیم؛ شیر، گوشت، شکر و برنج. در بقیه محصولات هم کمبود داشتیم اما قدرت رقابت پذیری اقتصادی داشتیم. قیمتهای ما آن در آن زمان بر اساس فوب خلیج فارس و دلار روز بود. اما حالا با دلار 1850 تومانی هم حساب کنیم در بالای 90 درصد کالاها مزیت اقتصادی بدست نیاورده ایم. 

چرا نمی توانیم تولید خوب و اقتصادی داشته باشیم؟ بنده از سال 69 تا 75 به انتخاب مجمع عمومی سازمان ملل رئیس شورایعالی غذا بودم. در آن دوران 540 میلیارد دلار به کشورهای عضو سوبسید می دادند. در ژنو تصمیم گرفتند که در عرض 12 سال به 90 میلیارد دلار برسد. ما انتظار داشتیم که قیمتهای جهانی بالا رود اما پایین آمد. یعنی به جای 90 میلیارد دلار 84 میلبارد دلار شد؛ یعنی 460 میلیارد دلار یارانه ها کم شد و قیمتهای جهانی پایین آمد. زیرا سرمایه گذاری و تکنولوژی وارد تولید شد. ما کشاورزی را به عنوان بخش هلال احمری نگاه می کنیم. جالب است بگویم که سطح زیر کشت آبی ما الان 6/8 میلیون هکتار است(4/2 باغات، 2/6 زراعت). تعداد بهره برداران ما در کل کشور کشاورزی 3/4 میلیون نفر است.  ما 137 دانشگده کشاورزی هم داریم که دنیا به ما می خندد! یعنی به ازای هر 70 هزار هکتار زمبن کشاورزی یک دانشگاه کشاورزی داریم. بیهوده هزینه می کنیم در حالی که ما حداکثر به 15 دانشگاه کشاورزی نیاز داریم و متاسفانه فارغ التحصیلان هم جذب بخش کشاورزی نمی شوند، زیرا دنبال مدرک هستند و از نظر مالی هم برایشان به صرفه نیست، زیرا کشاورزی حوزه پر ریسکی است.؛ آفت، بیماری، طغیان رودخانه، تگرگ، سیل، گرما، سرما و... . اثرات متقابل حیوان، انسان، گیاه، میکروب، ویروس و... وجود دارد. همه اینها موحودات زنده هستند. در حالی که سطح تصور خیلی ها از کشاورزی کاشتن مقداری سبزی در یک باغچه است. در هیچ بخشی مانند پزشکی این پیچیدگی وجود ندارد. علمی تولید کردن در کشور ما با این امکانات امکانپذیر نیست. همه چیز باید تغییر بیابد!

واقعا کشاورزان ما خیلی زحمت می کشند، من 11 سال است که در خانه کشاورز با آنها سر و کار دارم. البته از سال 60 که وارد ایران شده ام، تاکنون از این بخش بیرون نیامده ام؛  چه در تحقیق، چه در آموزش، چه در تولید و... . واقعا من این را با تمام وجود دیده ام و لمس کرده ام که کشاورز تمام توان خود را می گذارد، اما آنقدر نمی تواند تولید کند.

کشاورزی الان با 30 سال پیش متفاوت است. ما نمی توانیم با این مشکلاتی که طبیعت برایمان ساخته، در کشاورزی بطور رقابتی تولید کنیم. اگر در مواردی هم آگاهانه کارهای غلط انجام شود، بدتر می شود. آقای احمدی نژاد اولین وزارت خانه ای را که پس از ریاست جمهوری بازدید کرد وزارت جهاد کشاورزی بود.  در جلسه شورای معاونین وی پرسیده بود که برای برنامه، چقدر توسعه باغات در نظر گرفته شده است؟ معاون مربوطه گفت که 180 هزار هکتار. آقای احمدی نژاد گفته بود یعنی چه؟ باید سالی 500 هزار هکتار باغ ها توسعه یابد. 

اما در مقابل، ما با چه فشارهایی برای توسعه نیشکر رو به رو بودیم. در حالی که آنها 85 هزار هکتار اراضی جدید بود. منابع بانکی، نیروهای شپاه، جهاد، ارتش، بخش تعاونی، خصوصی و... همه وارد کار شدند اما کشور توان بردن بیش از 10 هزار زیر کشت نداشت. جالب است که مدیرعامل بانک کشاورزی به من گفت که رئیس جمهور سه هزار میلیارد تومان بودجه داده است تا سطح زیر کشت توسعه یابد و تازه 7 هزار میلیارد دیگر هم داده می شود. اما من گفتم که بیش از 20 هزار هکتار را نمی توان زیر کشت برد.

ما هیچ چاره ای جز نوسازی کل اسکلت کشاورزی مان نداریم. در سال 1355  سرانه تولید ناخالص داخلی مان به قیمت های سال 76، 735 هزار تومان بوده است. در سال 65، 406 هزار تومان بوده است؛ در سال 75، 471 هزار تومان؛ در 85، 653 هزرار تومان و در سال 88، 701 هزار تومان.  یعنی بعد از سه دهه، تولید ناخالص ما کمتر از آن زمان است. صادرات نفت هم در سال 55، 24 میلیارد دلار، 65، 3/6 میلیارد دلار، 75، 2/ میلیارد دلار19، 85، 62 میلیارد دلار و در 82، 70 میلیارد دلار. این وضعیت سرمایه گذاری در بخش کشاورزی است که در سال 51 تا 56، 20 هزار و 42 میلیارد بوده است. بعد از آن در نهایت در دوره چهارساله  شما 165 هزار و 600 میلیارد دلار شده است. 

مواد غذایی در جهان در حال نایاب شدن است که دلیل آن تقاضای بیش از حد کشورهای جهان سوم است. مثلا کنجاله سویا در جهان وجود ندارد و شما باید آن را از چین بخرید که به مدت 3 سال از آرژانتین پیش خرید کرده است. در واقع هند و چین دهان باز کرده اند و با رشد اقتصادی متوسط شان در سالهای گذشته، در حال مصرف هستند. یعنی بهترین سرمایه گذاری را در این می بینند که ملتهایشان از حداقل مواد خوراکی برخوردار شوند. آخرین آمار سازمان خوار و بار جهانی نشان می دهد که از 100 کالری تقاضای مصرف جدید در جهان 45 کیلو کالری را می خواهن  از روغن نباتی باشد؛ این یعنی ما به سمت کاهش غلات می رویم. پیش بینی شده است که در سال ،2050 70 درصد تولید جهان باید اضافه شود و سهم ما بسیار کم است. وزارت جهاد کشاورزی رسما اعلام کرده است که پیش بینی برنامه جهارم 5/6 درصد رشد سالانه بوده است، اما عملکرد 4/1 درصد بوده است. یعنی حتی اگر ما مانند سومالی دولت مرکزی نداشتیم باز هم این رقم رشد وجود داشت! در سومالی هم رشد 5/1درصدی مواد غذایی وجود دارد. یعنی حاکمیت عملا خود را کنار کشیده است. از آن طرف ما تولیدمان گران است و مصرف کننده نمی تواند خرید کند. طبق سالنامه آماری 1385، 4 دهک جامعه سوء تغذیه مفرط دارند. یعنی ما اگر 1800 کیلو کالری در یک کشور عرضه کنیم، اگر ناعادلانه ترین حاکمیت باشد سوء تغذیه 65 درصد می شود و اگر بهترین حاکمیت باشد باید 61 درصد شود. اما ما 3400 کیلو کالری عرضه کرده ایم؛ بدترین حاکمیت اگر در ایران باشد سوء تغذیه باید 7 درصد شود و بهترین حاکمیت هم باشد می شود 3 درصد. اما ما 39 درصد سوء تغذیه داریم!

ما از نظر تامین مشکلی نداریم؛ تولید و واردات فراوان داریم اما آن سوء تغذیه فراوان است که به گران بودن مواد غذایی برمیگررد. امروز قیمت گوشت بر مبنای دلار 1800 تومان، از همه جهان گران تر است. به علت عدم سرمایه گذاری هرینه تولید بالاست، حاکمیت بازرگانی هم وجود ندارد. در هیچ جای دنیا محصولات از مزرعه تا بازار مصرف هزار درصد بالا نمی رود. البته برخی کشاورزان که سرمایه و فن وتلید بالایی دارند سود خوبی می برند؛ اما آنها حدود 5،6 درصد کشاورزان را تشکیل می دهند.

بر اساس بررسی های چند سال قبل من بر مبنای دلار 1030 تومان، ما چیزی در حدود نزدیک 140 میلیارد دلار سرمایه گذاری در کشور نیاز داریم. سالانه هم در حالت خوشبینانه باید حدود 7 میلیارد دلار هزینه استهلاک بدهیم. اگر سالانه 3 میلیارد دلار سهم استهلاک و نوسازی باشد، سالانه 10 میلیارد دلار باید اختصاص دهیم تا در عرض حدود 15 سال کشاورزی ما نوسازی شود. 3/4میلیون بهره بردار هم باید به یک میلیون بهره بردار تبدیل شود. بقیه افراد هم تحت پوشش ماده 29 قانون اساسی(تامین اجتماعی) می روند و یا اگر جوان بلند برای کارهای جدید آموزش می بینند. البته در مقابل آن خروج 3 میلیون بهره بر دار، یک میلیون شغل جدید هم ایجاد می شود. در آن صورت است که ما می توانیم تولید اقتصادی داشته باشم، مرزهایمان را باز کنیم و حداکثر با تعرفه WTO  ورود و خروج مواد غذایی را آزاد کنیم تا ملت را از این فقز غذایی نجات دهیم. زیرا علاوه بر آن آمار اعلام شده سوء تغذیه 88 درصد فقر سلولی بر کشور حاکم است که مساوی با عقب ماندگی کودکان، کودن شدن نسل های بعد و... است.  اما اگر این سرمایه گذاری ها انجام نشود کشاورزان به مرور کارشان را کنار می گذارند، زیرا اگر کشاورزی با این وضع ادامه یابد سوء تغذیه به 6 دهک می رسد. اما باید گفت که سرمایه گذاری در بخش کشاورزی اجتناب ناپذیر است، اما برای سرمایه گذاری هم بودجه لازم است". 

كلانتري سپس به پرسشهاي حضار پاسخ داد.
در پايان نيز نمار مغرب و عشاء به امامت سيد محمد خاتمي برگزار شد.
کد خبر 19677

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
5 + 7 =