محمدرضا جمشیدی
پس از یک دهه فروغ تشکلگرایی در صنعت غذا که از سال 78 آغاز شده بود و میرفت تا جایگاه تشکلهای صنایع غذایی را در پیشانی رایزنی یا متولیان دولتی مستحکم کند، به ناگاه در طول سه تا چهار سال گذشته به ستارهای که رو به خاموشی میگراید تبدیل شد.
کانون انجمنهای صنفی صنایع غذایی که سالها در کشمکش با رقیب قدرتمندی به نام انجمن متخصصین علوم و صنایع غذایی انرژی خود را در داخل مجموعه خود تحلیل میبرد، نه تنها از فرصت بینظیر به دست آمده از عقبنشینی انجمن علوم و صنایع غذایی از امور اجرایی بهره نجست، بلکه در تاری که خود به دور خود تنیده بود محبوس ماند.
در اقتصادی که حرف بخش خصوصی به کرسی نمینشیند و وعدهها تنها در حد شعار و حرف در جلسههای هماندیشی بخش خصوصی و دولتی باقی میماند و هر سه دبیرکل کانون از بدو تاسیس تا به امروز معرفی کانون به متولیان دولتی را مهمترین دستاورد خود معرفی کردهاند، به راستی میتوان موفقیت در ورود به اتاق بازرگانی و کنفدراسیون صنعت و ... را شاهکار تلقی کرد.
در طول سالهای گذشته که کانون نه سایه انجمن متخصصین علوم و صنایع غذایی را بر سر خود میدید و نه دیگر تاب و توانی برای عامل محرک فراکسیون صنایع غذایی و بانی مهمانیهای شام شبانه فعالان صنایع غذایی یا وزرا و متولیان دولتی مرتبط با صنایع غذایی باقی مانده بود، چه حرکت اصولی در جهت همگرایی بیشتر تشکلهای صنایع غذایی زیر چتر فراگیر کانون مشاهده شده است؟
روزگاری بنیانگذار انجمن متخصصین علوم و صنایع غذایی به عنوان فردی اتوکرات و تمامیتخواه معرفی میشد و ساعتها وقت کانون و هیات مدیره آن معطوف به تعامل یا عدم تعامل با این شخص میشد، به راستی در شرایطی که در طول دو سال گذشته او اعلام بازنشستگی کرده مشکل همبستگی در تشکلهای صنایع غذایی مرتفع گشته و ساز تشکلگرایی در صنایع غذایی کوک شده است؟
آیا یک دهه صرف زمان کانون و زحمات سه دبیرکل کافی نبود تا این تشکل در نهادهای دولتی به گونهای صاحب جایگاه و اقتدار شود تا از اواخر سال گذشته تاکنون تمام هم و غم تشکلهای صنفی صرف چانهزنی در راهروهای سازمان حمایت و تعزیرات نباشد؟
به راستی آیا کانون انجمنهای صنفی صنایع غذایی پس از یک دهه تلاش به جایگاهی رسیده که بتواند حق صنعت غذا را از مراجع دولتی بستاند، یا اینکه تنها جهت دامنه جنگ قدرت در این بخش تغییر کرده است؟
سالها پیش علی موحد، دبیرکل وقت کانون که دبیر انجمن صنفی صنایع بیسکویت، شیرینی و شکلات هم بود، متهم به تلاش برای رتق و فتق مسایل شکر و به طور کلی مسایلی میشد که به انجمن صنفی مطبوعش ختم میشد، به راستی آیا در دورههای بعدی این رویه ادامه نیافت؟
چگونه است که داد فغان یکساله تولیدکنندگان لبنیات و کنسرو و ... برای افزایش به حق قیمتها به جایی نمیرسد، اما به ناگاه قیمت روغنهای خوراکی طی سه مرحله 50 درصد افزایش مییابد؟
به راستی در طول سالهای گذشته مسایل مدیریت بر فراگیرترین تشکل صنایع غذایی را حل کردهایم یا تنها با تعویض دبیرکل شکل و جهتگیری مسایل تغییر یافته و موازنه قدرت در این تشکل به سمت صنف دیگری جابهجا شده است؟
مدتها بود به دلایل مختلف دیگر انگیزهای برای نوشتن پیرامون داستان تشکلگرایی در صنایع غذایی نداشتم تا اینکه چند هفته قبل درج مقالهای با عنوان «دبیرکل کانون از طلوع تا افول» به قلم علیرضا صفاخو، دوست و همکار حرفهایام در سایت خبری فودپرس و از همه مهمتر کامنتهایی که در انتهای این مطلب آمده بود مرا وادار کرد این سطور را قلمی کنم.
نکته جالب توجهتر اینکه گردانندگان سایت رسمی این تشکل هم با پزی دموکراتانه اقدام به قرار دادن این تحلیل برروی خروجی خود کردند، اما گویا این پز دموکراتانه در مطلع این تحلیل و با نوشتار مقدمهای که حتی از درج نام سایت منتشرکننده این مقاله نیز واهمه داشت نقش بر آب شد، اقدامی که به خوبی نشان داد سایه این سایت نوظهور با مدیریت موفق مدیر روابط عمومی سابق کانون در عرصه اطلاعرسانی صنایع غذایی سنگینی میکند که حتی سایتی با این قدمت و پشتوانه از ذکر نامش خودداری میکند.
در این وادی باید پذیرفت که کانون نیاز به دمیدن روحی تازه و تفکری مترقیتر دارد و وظیفه همه طرفهای درگیر و حتی رسانههای علاقمند به صنعت غذا دمیدن روح وحدت و اجماع برای حفظ حیات و ممات تشکلگرایی در صنعت غذاست.
این روزها باید از حاشیهها دوری کرد و پذیرفت شکست کانون، شکست تشکلگرایی در صنعت غذاست و باید با فراخوانی عمومی بار دیگر انسجام درونی فعالان صنعت غذا را حاکم کرد.
امروز بحث موحد و یا خلیلی نیست، هر دوی این دبیران کل زحمات بسیاری برای رونق این تشکل کشیدهاند که جای خداقوت برای آنها دارد.
امروز تخطئه اینان دردی را دوا نخواهد کرد، در اقتصاد دولتی که منفذی برای بخش خصوصی برای عرضاندام ایجاد شده، حیف است که با فرصتسوزی و جنگ قدرت منافذ امید را ببندیم.
همکاران ما درکانون هم اگر قبول دارند نقد منصفانه و اساسی باید از سوی تشکلهای صنعت غذا صورت پذیرد، مطلع باشند روزی که جلسههای کانون به جای 13 تا 14 عضو حاضر با هفت تا هشت عضو برگزار میشد، نمایندگان تشکلها نقد منصفانه خود را انجام داده بودند؟
همچنین وقتی میشنویم که تشکلهای عضو حتی از پرداخت حق عضویت هم امتناع میکنند که دبیرکل فعلی را وادار به استعفا میکند، به راستی آیا باز هم باید به دنبال نقد منصفانه باشیم؟
باور کنیم فاتحه تشکلگرایی در صنعت غذا زمانی خوانده شد که در میهمانی صبحانه با وزرا در اتاق بازرگانی گروهی خود را نماینده تشکلهای صنایع غذایی معرفی کردند، در جلسههای روزانه گروهی دیگر و در میهمانی شام هم گروه دیگر.
بپذیریم اقتدار درونی کانون زمانی فروریخت که شائبه لابی بازی، انتخابات این تشکل را ابطال و به دور دوم کشاند. امروز کشتی تشکلگرایی در صنایع غذایی هنوز هم درگیر طوفان جنگ قدرت و موازنه قواست، البته این بار بدون آلتر ناتیوی از جنس انجمن متخصصین علوم و صنایع غذایی.
امروز جای خالی بزرگانی نظیر دانشمندها، شبنمها، آثاریانها، موحدها، دکتر حسینیها و ... در این تشکل بیش از هر زمانی احساس میشود تا با ناخدایی این کشتی ارزشمند روح تشکلگرایی را در صنعت غذا حفظ کنند.
امروز باید تمامی اهالی تشکلگرایی، رسانهها و ... دست از تسویه حسابهای شخصی بردارند و همگان نگذارند تا کشتی تشکلگرایی در این بخش پرمزیت اقتصاد کشور به گل بنشیند.
ابوالحسن خلیلی زحمات بسیاری برای این تشکل کشیده و بیانصافی است یکسویه همه آنها را نادیده بگیریم، اگرچه مرتکب خطاهای جبرانناپذیر و جاهطلبانهای هم شده است، که جذب نشدن برندهای مطرح صنعت غذا یکی از نتایج آن است. اما بپذیریم که او هم همان راهی را رفت که موحد رفته بود و شاید هر دبیر انجمن صنفی دیگری که جای این دومی بود میرفت.
امروز کانون انجمن صنایع غذایی نیازمند روح همگرایی، تفاهم، وحدت و همدلی و گذشت از منیتهاست. باید گذشته را چراغ راه آینده قرار دهیم، اما نباید آنقدر در گذشته غرق شویم که آینده را به باد فراموشی بسپاریم.
حیات تشکلگرایی در صنایع غذایی نیازمند ناخدایانی است که بار دیگر بادبانهای این نهاد قدرتمند بخش خصوصی را بیافرازند و وظیفه رسانهها هم چیزی جز بسترسازی برای نیل به این هدف ارزشمند نخواهد بود.
پس از یک دهه فروغ تشکلگرایی در صنعت غذا که از سال 78 آغاز شده بود و میرفت تا جایگاه تشکلهای صنایع غذایی را در پیشانی رایزنی یا متولیان دولتی مستحکم کند، به ناگاه در طول سه تا چهار سال گذشته به ستارهای که رو به خاموشی میگراید تبدیل شد.
کانون انجمنهای صنفی صنایع غذایی که سالها در کشمکش با رقیب قدرتمندی به نام انجمن متخصصین علوم و صنایع غذایی انرژی خود را در داخل مجموعه خود تحلیل میبرد، نه تنها از فرصت بینظیر به دست آمده از عقبنشینی انجمن علوم و صنایع غذایی از امور اجرایی بهره نجست، بلکه در تاری که خود به دور خود تنیده بود محبوس ماند.
در اقتصادی که حرف بخش خصوصی به کرسی نمینشیند و وعدهها تنها در حد شعار و حرف در جلسههای هماندیشی بخش خصوصی و دولتی باقی میماند و هر سه دبیرکل کانون از بدو تاسیس تا به امروز معرفی کانون به متولیان دولتی را مهمترین دستاورد خود معرفی کردهاند، به راستی میتوان موفقیت در ورود به اتاق بازرگانی و کنفدراسیون صنعت و ... را شاهکار تلقی کرد.
در طول سالهای گذشته که کانون نه سایه انجمن متخصصین علوم و صنایع غذایی را بر سر خود میدید و نه دیگر تاب و توانی برای عامل محرک فراکسیون صنایع غذایی و بانی مهمانیهای شام شبانه فعالان صنایع غذایی یا وزرا و متولیان دولتی مرتبط با صنایع غذایی باقی مانده بود، چه حرکت اصولی در جهت همگرایی بیشتر تشکلهای صنایع غذایی زیر چتر فراگیر کانون مشاهده شده است؟
روزگاری بنیانگذار انجمن متخصصین علوم و صنایع غذایی به عنوان فردی اتوکرات و تمامیتخواه معرفی میشد و ساعتها وقت کانون و هیات مدیره آن معطوف به تعامل یا عدم تعامل با این شخص میشد، به راستی در شرایطی که در طول دو سال گذشته او اعلام بازنشستگی کرده مشکل همبستگی در تشکلهای صنایع غذایی مرتفع گشته و ساز تشکلگرایی در صنایع غذایی کوک شده است؟
آیا یک دهه صرف زمان کانون و زحمات سه دبیرکل کافی نبود تا این تشکل در نهادهای دولتی به گونهای صاحب جایگاه و اقتدار شود تا از اواخر سال گذشته تاکنون تمام هم و غم تشکلهای صنفی صرف چانهزنی در راهروهای سازمان حمایت و تعزیرات نباشد؟
به راستی آیا کانون انجمنهای صنفی صنایع غذایی پس از یک دهه تلاش به جایگاهی رسیده که بتواند حق صنعت غذا را از مراجع دولتی بستاند، یا اینکه تنها جهت دامنه جنگ قدرت در این بخش تغییر کرده است؟
سالها پیش علی موحد، دبیرکل وقت کانون که دبیر انجمن صنفی صنایع بیسکویت، شیرینی و شکلات هم بود، متهم به تلاش برای رتق و فتق مسایل شکر و به طور کلی مسایلی میشد که به انجمن صنفی مطبوعش ختم میشد، به راستی آیا در دورههای بعدی این رویه ادامه نیافت؟
چگونه است که داد فغان یکساله تولیدکنندگان لبنیات و کنسرو و ... برای افزایش به حق قیمتها به جایی نمیرسد، اما به ناگاه قیمت روغنهای خوراکی طی سه مرحله 50 درصد افزایش مییابد؟
به راستی در طول سالهای گذشته مسایل مدیریت بر فراگیرترین تشکل صنایع غذایی را حل کردهایم یا تنها با تعویض دبیرکل شکل و جهتگیری مسایل تغییر یافته و موازنه قدرت در این تشکل به سمت صنف دیگری جابهجا شده است؟
مدتها بود به دلایل مختلف دیگر انگیزهای برای نوشتن پیرامون داستان تشکلگرایی در صنایع غذایی نداشتم تا اینکه چند هفته قبل درج مقالهای با عنوان «دبیرکل کانون از طلوع تا افول» به قلم علیرضا صفاخو، دوست و همکار حرفهایام در سایت خبری فودپرس و از همه مهمتر کامنتهایی که در انتهای این مطلب آمده بود مرا وادار کرد این سطور را قلمی کنم.
نکته جالب توجهتر اینکه گردانندگان سایت رسمی این تشکل هم با پزی دموکراتانه اقدام به قرار دادن این تحلیل برروی خروجی خود کردند، اما گویا این پز دموکراتانه در مطلع این تحلیل و با نوشتار مقدمهای که حتی از درج نام سایت منتشرکننده این مقاله نیز واهمه داشت نقش بر آب شد، اقدامی که به خوبی نشان داد سایه این سایت نوظهور با مدیریت موفق مدیر روابط عمومی سابق کانون در عرصه اطلاعرسانی صنایع غذایی سنگینی میکند که حتی سایتی با این قدمت و پشتوانه از ذکر نامش خودداری میکند.
در این وادی باید پذیرفت که کانون نیاز به دمیدن روحی تازه و تفکری مترقیتر دارد و وظیفه همه طرفهای درگیر و حتی رسانههای علاقمند به صنعت غذا دمیدن روح وحدت و اجماع برای حفظ حیات و ممات تشکلگرایی در صنعت غذاست.
این روزها باید از حاشیهها دوری کرد و پذیرفت شکست کانون، شکست تشکلگرایی در صنعت غذاست و باید با فراخوانی عمومی بار دیگر انسجام درونی فعالان صنعت غذا را حاکم کرد.
امروز بحث موحد و یا خلیلی نیست، هر دوی این دبیران کل زحمات بسیاری برای رونق این تشکل کشیدهاند که جای خداقوت برای آنها دارد.
امروز تخطئه اینان دردی را دوا نخواهد کرد، در اقتصاد دولتی که منفذی برای بخش خصوصی برای عرضاندام ایجاد شده، حیف است که با فرصتسوزی و جنگ قدرت منافذ امید را ببندیم.
همکاران ما درکانون هم اگر قبول دارند نقد منصفانه و اساسی باید از سوی تشکلهای صنعت غذا صورت پذیرد، مطلع باشند روزی که جلسههای کانون به جای 13 تا 14 عضو حاضر با هفت تا هشت عضو برگزار میشد، نمایندگان تشکلها نقد منصفانه خود را انجام داده بودند؟
همچنین وقتی میشنویم که تشکلهای عضو حتی از پرداخت حق عضویت هم امتناع میکنند که دبیرکل فعلی را وادار به استعفا میکند، به راستی آیا باز هم باید به دنبال نقد منصفانه باشیم؟
باور کنیم فاتحه تشکلگرایی در صنعت غذا زمانی خوانده شد که در میهمانی صبحانه با وزرا در اتاق بازرگانی گروهی خود را نماینده تشکلهای صنایع غذایی معرفی کردند، در جلسههای روزانه گروهی دیگر و در میهمانی شام هم گروه دیگر.
بپذیریم اقتدار درونی کانون زمانی فروریخت که شائبه لابی بازی، انتخابات این تشکل را ابطال و به دور دوم کشاند. امروز کشتی تشکلگرایی در صنایع غذایی هنوز هم درگیر طوفان جنگ قدرت و موازنه قواست، البته این بار بدون آلتر ناتیوی از جنس انجمن متخصصین علوم و صنایع غذایی.
امروز جای خالی بزرگانی نظیر دانشمندها، شبنمها، آثاریانها، موحدها، دکتر حسینیها و ... در این تشکل بیش از هر زمانی احساس میشود تا با ناخدایی این کشتی ارزشمند روح تشکلگرایی را در صنعت غذا حفظ کنند.
امروز باید تمامی اهالی تشکلگرایی، رسانهها و ... دست از تسویه حسابهای شخصی بردارند و همگان نگذارند تا کشتی تشکلگرایی در این بخش پرمزیت اقتصاد کشور به گل بنشیند.
ابوالحسن خلیلی زحمات بسیاری برای این تشکل کشیده و بیانصافی است یکسویه همه آنها را نادیده بگیریم، اگرچه مرتکب خطاهای جبرانناپذیر و جاهطلبانهای هم شده است، که جذب نشدن برندهای مطرح صنعت غذا یکی از نتایج آن است. اما بپذیریم که او هم همان راهی را رفت که موحد رفته بود و شاید هر دبیر انجمن صنفی دیگری که جای این دومی بود میرفت.
امروز کانون انجمن صنایع غذایی نیازمند روح همگرایی، تفاهم، وحدت و همدلی و گذشت از منیتهاست. باید گذشته را چراغ راه آینده قرار دهیم، اما نباید آنقدر در گذشته غرق شویم که آینده را به باد فراموشی بسپاریم.
حیات تشکلگرایی در صنایع غذایی نیازمند ناخدایانی است که بار دیگر بادبانهای این نهاد قدرتمند بخش خصوصی را بیافرازند و وظیفه رسانهها هم چیزی جز بسترسازی برای نیل به این هدف ارزشمند نخواهد بود.
نظر شما