وقتی خودمان حق و حقوق نسلهای بعد را به رسمیت نشناخته و به آن تجاوز میکنیم، حق نداریم به حاکمان و حکومتهای گذشته ایراد بگیریم. آیا برداشت یازده میلیارد متر مکعب آب اضافی در سال از سفرههای زیرزمینی، تجاوز به حق نسلهای بعد نیست؟ سازمان چه وظیفهای در این قبال دارد؟
یادم میآید زمانی در دولت آقای خاتمی دعوایی درگرفته بود بین سازمان محیط زیست و وزارت راه که آزاد راه تهران ـ شمال نباید/باید از جنگل بگذرد. اینجا باید گفت، مگر نه اینکه محیط زیست باید تدبیری برای کاهش آلودگی هوا داشته باشد؟ مگر هوای آلوده زندگی انسان را تهدید نمیکند؟
با این شرایط کافی است دشمنان ما تنها صبور باشند!به گزارش «تابناک»، یکی از گزینههایی که برای تصدیگری آخرین پست کلان خالی مانده دولت یازدهم معرفی شده و به باور بسیاری، شایستگی بالایی برای تصاحب سمت رئیس سازمان محیط زیست و معاون رئیس جمهور دارد، دکتر «عیسی کلانتری» است؛ مردی نامآشنا که سابقه وزارت در دولتهای گذشته را داشته و توجه به رویکردهای زیستمحیطی اتخاذ شده توسط وی در آن زمان، به تنهایی برای تأیید وی کافی به نظر میرسد.
در یک ظهر تابستانی، راهی محل کار وی، «خانه کشاورز» شدیم تا کمی درباره وضعیت محیط زیست، چالشها و مشکلات پیش روی آن با وی گفتوگو کنیم؛ البته کلانتری تأکید دارد که نه کسی با او صحبت کرده و نه برنامهای برای تصدی این پست از او خواسته شده ولی اضافه میکند که برخی از نزدیکان رئیس جمهور با او صحبت کردهاند.
صحبت را از دریاچه ارومیه و وضعیت اسفناک آن آغاز میکنیم و کلانتری در پاسخ میگوید: برای گفتن از معضل بیآبی امروز دریاچه ارومیه، باید برگردم به سالها پیش؛ ۲۹ و ۳۰ خرداد سال ۱۳۷۰، یعنی ۲۲ سال پیش، سمیناری داشتیم در آذربایجان شرقی، در تبریز در خصوص شور شدن، پایین رفتن سطح آب و خشک شدن دریاچه ارومیه. همانجا بنده هشدار دادم و اتفاقات امروز را پیشبینی کردم، ولی گمان نمیکردم به زودی و در طول حیات من این اتفاق رقم بخورد.
او میافزاید: این اتفاق قابل پیشبینی بود، چراکه وقتی در کشاورزی سرمایه گذاری نشده و تنها به بهرهبرداری از آن اندیشیده میشود، حفظ منابع پایه و محیط زیست در آن جایگاهی نداشته و در سایه آن منابع آبهای زیر زمینی به حراج گذاشته شده و منافع نسلهای بعد نادیده گرفته میشود. اصل کار این میشد که وزارت نیرو به رغم اعتراض ما در ازای گرفتن مبلغی، به چاههای بدون پروانه، مجوز میداد.
کلانتری در ادامه بار دیگر تأکید میکند که تحقق پیشبینی خشک شدن دریاچه ارومیه در مدتی چنین کوتاه برای خود او نیز باور پذیر نبوده و میافزاید: زمانی که بیش از دو دهه پیش درباره علل شوری آبهای زیرزمینی، نفوذ آب شور، خشک شدن دریاچه ارومیه و مسائلی از این دست، سمینار برگزار کرده و هشدار دادیم، باور نمیکردیم این اتفاق در بیست سال رخ بدهد و شاید تصورمان از زمان وقوع این رویداد، کمتر از پنجاه سال بعد نبود ولی پیشرفت تکنولوژی، منابع را زودتر فرسوده کرد. کافی است بدانیم که تنها ۲۲ هزار چاه غیر مجاز در اطراف دریاچه ارومیه حفر شده که برداشت آب از آنها به کمک پمپهای قوی صورت میگیرد.
دبیرکل خانه کشاورز میگوید: تولید در مناطق نیمه خشک و خشک مثل کشور ما باید اولویت دوم بوده و مسأله اصلی، حفظ منابع تولید باشد؛ حفظ منابع حیات؛ حفظ محیط زیست، ولی متاسفانه این مسائل مهم در کشورهای کمتر توسعه یافته مانند کشور ما به عامل درجه دو یا حتی سه تبدیل شده است تا جایی که فشار بر منابع تولید به مرور بیشتر شده و اثرات معکوس بروز کرده و منابع تولید در حال تبدیل به بازدارنده تولیداند. اینجاست که بهرهوری ما از کشاورزی به شدت افت کرده، چراکه در حال فرسوده کردن منابع هستیم؛ آبها را شور میکنیم تا این آبهای شور شده، زمینهای شیرین را هم شور کنند و تولید با مشکل مواجه شود.
با این شرایط کافی است دشمنان ما تنها صبور باشند!کلانتری میافزاید: فشار برای افزایش تولید بدون تلاش برای نزدیک کردن سرمایه گذاری، اتفاقی است که امروزه گریبانگیر محیط زیست ما هم شده است. کافی است نگاهی به آمار و ارقام بیندازیم. در بخش کشاورزی به ازای یک واحد تولید، کمتر از یک واحد سرمایه وارد کردهایم، در صنعت با ازای یک واحد، نزدیک دو واحد و در بخش خدمات به ازای یک واحد، بیش از ۲.۳ واحد سرمایه وارد کردهایم، در حالی که چون کشاورزی ما در مناطق شکننده کره زمین، خاورمیانه و نزدیک، شکل گرفته، باید سرمایه بیشتری وارد کنیم، وگرنه نه تنها ریشه تولید زده میشود، بلکه آسیبهای گاه جبرانناشدنی به محیط زیست وارد میشود.
وی در ادامه به شیوع مشکل بیآبی در بسیاری از نقاط کشورمان اشاره کرده و میگوید: در حالی که بیست سال پیش در استان فارس برداشت گندم بیش از چهار تن در هکتار بود، طی امسال و سال گذشته به سه تن رسیدهایم، چراکه آبها را شور و یا تمام کردهایم. با در پیش گرفتن روند نادرست، خطه کرمان، خراسان، آذربایجان، همدان و خیلی مناطق دیگر را خشکاندهایم، در حالی که توسعه پایدار تأکید دارد نباید حقوق نسلهای بعد را به دلیل پیشرفت تکنولوژی از بین ببریم و اینجاست که پرسیده میشود چه کسی باید این حق را کنترل و محافظت کند؟ سازمان محیط زیست باید این حق و حقوق را دیدبانی کند.
کلانتری با تأکید بر فراموش کردن حق و حقوق نسلهای بعد، وظیفه سازمان محیط زیست را خطیر خوانده و میگوید: اگر بر مبنای توسعه اصول پایدار پیش برویم، هم میتوانیم منافع نسل امروز را تأمین کنیم و هم خواهیم توانست منابع را برای نسلهای بعد مورد محافظت کنیم. برخورد امروز ما با آبهای زیر زمینی مثل برخوردی است که با نفت میکنیم؛ نفت منبع تجدید ناپذیر است و حال آن که با شور کردن آب و تمام کردن آن و از بین بردن ذخیرهگاهها، منبع تجدید پذیر آب شیرین هم تجدید ناپذیر خواهد شد. وقتی خودمان حق و حقوق نسلهای بعد را به رسمیت نشناخته و به آن تجاوز میکنیم، حق نداریم به حاکمان و حکومتهای گذشته ایراد بگیریم. آیا برداشت یازده میلیارد متر مکعب آب اضافی در سال از سفرههای زیرزمینی تجاوز به حق نسلهای بعد نیست؟ سازمان محیط زیست میبایست و موظف است حق و حقوق نسلهای بعد را ببیند که متأسفانه این نگاه در آن دیده نمیشود.
وی در ادامه کمبود منابع آب را اصلیترین مانع توسعه در کشورمان خوانده و میگوید: با علم به این نکته که اصلیترین بازدارنده توسعه در کشوری مانند ایران، کمبود آب است، باید پرسید چگونه شده با تشدید مشکل آب، وکیل مردم در برابر از بین رفتن این منابع ملی تدبیری نیندیشیده و منافع آیندگان را ندید گرفته است؟ پس جایگاه سازمان محیط زیست کجاست؟ گویا یا نگذاشتهاند و یا سازمان نتوانسته در انجام وظایف قانونی خود موفق عمل کند. هشداری که بنده درباره آبهای زیرزمینی داده بودم، هم چیزی جز این نیست؛ خودمان در حال نابود کردن خودمان هستیم و نیازی به دشمن نداریم! دشمنان ما کمی صبور باشند خودمان سرزمینمان را ویران کرده و دو دستی تقدیم ایشان خواهیم کرد و نشانههای آن امروز آشکار شده است.
وزیر سابق کشاورزی در ادامه با تأکید بر شاخصههای توسعه پایدار، محیط زیست را هم راستا با آن توصیف کرده و میگوید: در توسعه پایدار به اقتصادی بودن رویکردهای توسعهای در کنار جلوگیری از ایجاد اختلال در مسائل اجتماعی، زیست محیطی و حق و حقوق نسلهای بعد تأکید شده که نه تنها هیچ تضادی با حفظ محیط زیست ندارد، بلکه حافظ آن بوده و باید گفت کسانی که این دو را (توسعه و حفظ محیط زیست) مقابل هم میدانند، نه از محیط زیست چیزی میدانند و نه از توسعه، چراکه محیط زیست در جامعه سرشار از فقر بیشتر در معرض خطر است و برعکس، در جامعه توسعه یافته، محیط زیست بهتر پاسداری خواهد شد.
با این شرایط کافی است دشمنان ما تنها صبور باشند!
او میافزاید: شاید دوستانی که در محیط زیست مشغول به کارند، گمان میکنند که محیط زیست تنها خلاصه شده در نگهداری از یکسری حیوانات، در حالی که اگر بدانیم محیط زیست برای انسانها تعریف شده، شاید ماجرا کمی سادهتر شود؛ مثلا بدانیم که وجود همه گونههای جانوری و گیاهی بدون وجود انسان برای ما بیمعناست و از سوی دیگر، برای حفظ انسان باید محیط زیست را حفظ کرد. یادم میآید زمانی در دولت آقای خاتمی دعوایی درگرفته بود بین سازمان محیط زیست و وزارت راه که آزاد راه تهران ـ شمال نباید/باید از جنگل بگذرد. اینجا باید گفت مگر نه این که محیط زیست باید تدبیری برای کاهش آلودگی هوا داشته باشد؟ پس چگونه راه دو ساعته بر راه چند ساعته برتری نداشته و به این نکته توجه نمیشود که ساخت این جاده، میتواند کاهش مصرف بنزین، کاهش آلودگی هوا و کاهش زمان سفر را به همراه داشته باشد؟
کلانتری در ادامه میگوید: این که میگوییم توسعه و محیط زیست مقابل یکدیگر نیستند یعنی همین. هم باید جاده ساخته شود و هم سد و... منتها در راستای توسعه پایدار. ما گرفتار افراط و تفریط هستیم؛ یک عده میگویند مثلا فلان پارک محیط زیستی دست نباید بخورد و در سوی مقابل عدهای میگویند هرجا که منابع هست، باید استخراج کرد. ما بر این باوریم میشود این دو رویکرد را تجمیع کرد تا هم محیط زیست آسیب نبیند و هم توسعه محقق شود، چراکه مردم نیازمند منابع هستند و نمیتوان به آنها گفت بیکار بمان، نخور و... .
وی از یک سو بسیاری از مشکلات زیست محیطی رقم خورده در کشور را ناشی از نگریستن به سازمان محیط زیست به عنوان یک سازمان شکاربانی، به ویژه در دولتهای ابتدایی پس از انقلاب دانسته و از سوی دیگر، وقتی سخن به تبدیل منابع تجدید آب شیرین به منابع تجدید ناپذیر به میان میآید، یکی از بزرگترین آلایندههای آبهای زیرزمینی را کودهای شیمیایی مورد استفاده در کشاورزی میخواند که قصوری متوجه کشاورزان در استفاده از آنها نیست، چراکه از تصمیمات مدیران سرچشمه گرفته و کشاورز ناچار در استفاده از آنهاست.
کلانتری با آوردن نمونهای در این باره میگوید: وقتی کارخانه کود شیمیایی بجنورد راهاندازی میشد، به وزارت نفت پیشنهاد کردیم به یاری سازمان محیط زیست، کارخانه اوره را به دویست کیلومتر آن طرفتر، در نزدیکی منابع گوگرد خانگیران انتقال دهیم تا با سی تا چهل میلیون دلار سرمایهگذای بیشتر، اوره را پوشش گوگردی دهیم. اگر این اتفاق روی میداد، مصرف کود ازت نصف میشد و افزون بر آن، بخش عمده آلودگی آبهای زیرزمینی در استانهای شمالی کشور اتفاق نمیافتاد تا سلامتی مردم هم تحت تأثیر قرار نگیرد. آن موقع دوستان در پاسخ به پیشنهاد ما، کمبود بودجه را مطرح کردند تا این اتفاق رقم نخورد.
کلانتری میگوید: در قدیم به محیط زیست به چشم سازمانی نگاه میکردند که متولی نگاهداری چند گونه جانوری یا حتی گیاهی بوده و چند پارک و مجموعه ملی در زیر مجموعه آن قرار داشته و تعدادی محیطبان هم در استخدام آن بودهاند؛ این تنها بخشی از محیط زیست است، به ویژه آن که مفهوم امروزی این کار تفاوت زیادی هم کرده و توسعه یافته تا سازمان شکاربانی آن روزها که به انسانها کاری نداشت، به سازمان متولی محیط زیستِ انسانها تبدیل شود. هر چند این تغییرات منجر به شکلگیری استراتژی مناسب در سازمان محیط زیست نشد تا مشکلات حل نشده و گسترش هم بیابند.
سازمان محیط زیست را نباید به چشم شکاربانی دید
وزیر سابق با آوردن نمونهای دیگر میافزاید: یادم میآید سال ۶۹ آقاینژاد حسینیان، وزیر وقت وزارت صنایع سنگین، مهلت پنج سالهای برای خودروسازها خواست تا در این مدت، تعرفه بسیار سنگینی برای واردات خودرو وضع شده و تولید کنندگان داخلی بتوانند خود را به استانداردهای جهانی برسانند؛ از نظر ایمنی، از نظر آلایندگی و... اکنون بیست و سه سال از آن زمان میگذرد، ولی هنوز هم این اتفاق نیفتاده، چراکه محیط زیست و دیگر نهادهای مسئول نسبت به موضوع بیتفاوتی نشان دادهاند تا در سایه آن، قانون موقت و پنج ساله همیشگی شده و به جایی برسیم که معضل آلودگی در بسیاری از کلانشهرها، گریبانگیرمان شود؛ مردم چه گناهی دارند که هم خودرو بیکیفیت و آلوده کننده سوار شوند و هم گران؟
کاندیدای تصدی پست ریاست سازمان محیط زیست، با تأکید بر لزوم زدودن دیدگاه نگریستن به سازمان محیط زیست به عنوان سازمان شکاربانی که صرفا وظیفه حفاظت از حیوانات را عهدهدار است، میافزاید: در روزهای گذشته، آقای زنگنه، وزیر نفت جمله خوبی گفت که از بعد اقتصادی بود و من میخواهم از دید زیستمحیطی آن را تکرار کنم. ایشان گفت، باید خودرو را ارزان کنیم و سوخت را گران که درست هم همین است و من در تکمیل آن میگویم، خودرو چه ارزان باشد و چه گران، خودروی آلوده کننده نباید داشته باشیم.
کلانتری در ادامه به نقش مردم در حفاظت از محیط زیست اشاره کرده و در تشریح موانع موجود در شکلگیری این مشارکت میگوید: نکته دیگری که برای محافظت از محیط زیست باید توجه ویژهای به آن داشته باشیم، مشارکت مردمی است؛ این حضور مردمی هم منجر به حفاظت بیشتر شده و هم موانع موجود بر راه توسعه را برمیدارد و از همه مهمتر، این حضور مردمی به محیط زیست معنا میدهد، زیرا همان گونه که گفتیم، محیط زیست فارغ از انسانها بیمعنا خواهد بود. اینجاست که NGOها و تشکلهای زیست محیطی میتوانند متجلی کننده نقش مردم در این زمینه باشند که متأسفانه نادیده گرفته شدهاند؛ چند سال پیش، بنده به همراه جمعی از دوستان کار تأسیس یک تشکل محیط زیستی را پی گرفتیم؛ اما مراحل انجام آن اینقدر طولانی شده که پس از شش سال، هنوز به ما پاسخی ندادهاند. تشکیل NGO که نباید اینقدر پیچیده و سخت باشد که گویی تعیین رئیسجمهور است.
سازمان محیط زیست را نباید به چشم شکاربانی دیدوی میافزاید: از یک سو ساختن تشکلها را اینقدر سخت کردهاند که تقریبا تشکلی شکل نمیگیرد. از سوی دیگر، به تشکلها بهایی نمیدهند، چراکه مثلا رئیس جمهور قبلی معتقد بود، تشکل بنیانی غربی است و تنها باید به تشکلهایی بها داد که از درون مسجد برآمده باشد. بدین ترتیب، نقش مردم را حذف کردهایم تا حتی در بعد نظارتی کسی نتواند وارد مسائل زیست محیطی شود. این گونه میشود که سرانجام خواهیم دید حتی به اندازه یک کشور کوچک هم تشکل محیط زیستی در کشورمان وجود نداشته و در نتیجه چشم و گوش مردم و حاکمیت برای نظارت و گزارش تخلفات بسته شده است!
کلانتری نخستین نتیجه نامطلوب این رویکرد را تصمیمگیری برای مردم بدون حضور ایشان خوانده و میافزاید: برآیند این کارها، اجحاف در حق مردم است، چراکه قطعا محیط زیست بدون حضور مردم محافظت کردنی نیست. کافی است، سری به شمال کشور بزنیم و مناظری را که میبینیم با سالهای نه چندان دور قیاس کنیم تا از شدت زباله و بوی تعفنی که پیچیده دریابیم که چه روی داده است؛ این مثال را زدم چون نخستین مسئولیت بنده پس از پایان تحصیل و بازگشت به کشور، رئیس مءسسه اصلاح بذر بود و ایستگاهی در کلاردشت داشتیم و به خوبی مناظر بکر آن روزها را به یاد میآورم و حتی یادم میآید که گاهی کلها و گوزنها را در جاده میدیدیم، ولی اکنون پس از نزدیک سی سال به کجا رسیدهایم؟
وی در پاسخ به پرسشی که آیا میتوان نقش سازمان محیط زیست را از صادر کننده مجوز به مجری قانون تغییر داده و قدرت چانهزنی را در آن افزایش داد، میگوید: بنده قائل به این نیستم که وظیفه این سازمان تقابل است، بلکه معتقدم محیط زیست باید بستر توسعه را فراهم آورد، منتها توسعه پایدار. به این معنا که اگر جایی لزوم دخالت در محیط زیست برای توسعه وجود داشت، باید در راستای توسعه پایدار و سازگار با محیط زیست باشد. نباید این گونه تصور کنیم که هر فعالیت اقتصادی مضر برای محیط زیست است، بلکه میتواند مدافع محیط زیست هم باشد. از سوی دیگر، کشور نیازمند توسعه است و نمیتوان به بهانه حفاظت از محیط زیست، مانع توسعه شد.
دبیرکل خانه کشاورز با نمونهای دیگر میافزاید: اگر اشتباه نکنم، در وین کارخانه سیمانی در مرکز شهر واقع شده و اصلا آلودگی به چشم نمیخورد، ولی در کشور ما تصمیم میگیریم برای کاهش آلودگی شهرها، مناطق صنعتی باید از شهرها فاصله گرفته و تا شعاع ۱۲۰ کیلومتری دور شوند؛ اما فرض را بر آلاینده بودن صنعت گذاشته و نگفتهایم، صنعتی به وجود آوریم که آلاینده نباشد! بهتر نبود به جای این رویکرد، بگوییم که صنعت هر جایی میتواند باشد، به شرط آنکه آلاینده نباشد؟ بگوییم در صورت آلایندگی صنعتی آن را تعطیل خواهیم کرد؟
وی میافزاید: باید توجه کنیم ما تنها کشوری نیستیم که مسائلی از این دست داریم. به هر حال بسیاری از کشورهای توسعه یافته هم با این قبیل مشکلات مواجه بوده و راهکاری یافتهاند. از نیویورک که به سمت آبشار نیاگارا بروید، اتوبانی هشت بانده از دل بزرگترین پارک ملی آمریکا گذشته؛ چگونه است که آنها موافق عبور اتوبان از جنگل شدهاند؟ پاسخ تدبیری است که اندیشیده شده: دو طرف اتوبان حصار بلندی به ارتفاع دو متر کشیده شده و در برخی مناطق اتوبان به صورت پل از بالای جنگل عبور کرده و در بقیه مسیر، به فاصلههای کوتاهی از هم، زیر اتوبان برای عبور حیات وحش گذرگاههایی در نظر گرفته شده است.
کلانتری میافزاید: همان گونه که درباره استاندارد نشدن خودرو گفتیم، در بقیه مسائل نیز با مشکلات مشابهی مواجهیم. مثلا کارخانهای که سالها پیشترتاسیس شده و استاندارد نبوده و تلاشی برای استاندارد شدن آن صورت نگرفته، حتما باید تعطیل شود. باید حساب و کتاب کرد که تولید آن چقدر است و خسارتی که وارد میکند به چه مقدار است؛ نباید اجازه دهیم کارخانهای در کنار تولید، از شدت آلایندگی هزینه دوا و درمان به مردم تحمیل کرده و بعد تصور شود تولید آن به صرفه بوده است؛ اگر این گونه باشد، ضعف سازمان محیط زیست است. جایی که باید بسته شود را باید بست، جایی که نیاز به اصلاح دارد را باید اصلاح کرد و در نهایت نباید مانع باز شدن جایی شد که نیاز است گشوده شود.
وزیر سالهای نه چندان دور کشاورزی در ادامه به معضلی که اخیرا گریبانگیر محیط زیست کشورمان شده اشاره کرده و میگوید: پدیده ریزگردها که طی سالهای اخیر مشکلات بسیاری برای هم وطنانمان پدید آورده، در حقیقت ریشه در زیاده خواهی دارد؛ زیاده خواهی همسایه شمال غربی کشورمان، ترکیه که با تاسیس سلسله سدهای آتاتورک، دجله و فرات و به تبع آن، بسیاری از تالابهای عراق را خشکاند، یا حتی اشتباهاتی نظیر تاسیس سد کرخه در کشورمان که هورالعظیم را خشک کرد تا در سایه این اشتباهات، منابعی که روزگاری بازدارنده بودند، اکنون تولید کننده گرد و غباری شوند که سالی حدود صد روز میهمان کشورمان بوده و در کنار مشکلات ملموسی که به همراه آوردهاند، بزرگترین تهدید برای جنگلهای گسترده بلوط در غرب کشور محسوب میشوند. آیا این تهدید مضاعفی نیست؟
کلانتری در پایان میگوید: مگر میشود به محیطبان سلاح بدهیم تا از منابع دفاع کند اما وقتی دفاع کرد، تا آستانه اعدام پیش برود؟ پس اصولا چرا به او اسلحه دادهایم؟گاه مثلا میگوییم به دنبال حفاظت از یوز آسیایی هستیم، ولی همه تلاشمان را در استفاده از چند کارمند دولت خلاصه کرده و حتی تلاش نمیکنیم، مردم را همراه کنیم؛ افزون بر آن، باید بروید امکانات همین محیطبانان مظلوم را هم ببینید که گاه حتی وسیله گشتزنی در مناطق حفاظت شده هم در اختیارشان قرار ندادهایم! وقتی دقت کنیم که نه به مشکلات بر جای مانده از گذشته توجه کردهایم، نه آیندگان را در نظر گرفتهایم و نه حتی حقوق کارکنان و محیطبانان زیرمجموعه سازمان را پاس داشتهایم، درخواهیم یافت که سازمان محیط زیست، نیازمند تغییرات بنیادین است.
کد خبر 25012
نظر شما