محمدرضا جمشیدی
اگر از سندیکای قند و شکر و کنسرو ایران که پیش از انقلاب تاسیس شد به نوعی عبور کنیم، نقطه آغاز تشکلگرایی در صنایع غذایی را باید مقارن با دولت اصلاحات (اواخر دهه هفتاد) بنامیم که رویکرد دولت به سوی NGOها و تشکلگرایی، بخش پرظرفیتی نظیر صنایع غذایی را به فاصله 5 سال صاحب چندین انجمن صنفی، اتحادیه، تعاونی و ... کرد.
تشکلهایی که منشاء گردهمایی بزرگان صنعت غذا بودند و نهتنها مایه انسجام و افزایش قدرت چانهزنی زیربخشهای مختلف با متولیان دولتی شدند، بلکه همافزاییهایی که به واسطه گرد همآیی بزرگان صنوف بهوجود میآید، گاها باعث تصمیمهایی شد که برخی از آنها منجر به زدودن نارساییهایی شد که سالها یک صنف را آزار میداد. اگر صنعت غذا را یکی از بخشهایی بنامیم که از فضای سیاسی موجود بیشترین بهره را برد شاید سخنی به گزاف نگفته باشیم.
چند سال پس از ظهور پدیده میمون تشکلگرایی در زیربخشهای صنعت غذا و مقارن با افزایش دامنه فعالیتهای اجرایی انجمن متخصصین علوم و صنایع غذایی که انجمنی علمی بود و به واسطه حضور پرنفوذ دکتر سیدمحمد حسینی در سالهایی که انجمنهای صنایع غذایی فاقد یک تشکل فراگیر بودند، منشاء دستاوردهای بسیاری برای این بخش بود، زعمای قوم تشکلگرایی صنایع غذایی متشکل از هوشنگ دانشمند (انجمن فرآوردههای گوشتی)، محمد شبنم (انجمن صنایع لبنی)، علی موحد (انجمن شیرینی و شکلات) و ... برای انسجام بخشیدن به فعالیتهای انجمنهای صنفی خود به فکر ایجاد تشکلی فراگیر به نام کانون انجمنهای صنفی صنایع غذایی به عنوان نگین عرصه تشکلگرایی در صنایع غذایی افتادند.
اگرچه به واسطه فرهنگ خاص ما ایرانیها که ذاتا اتوکرات (فردگرا) هستیم و از سوی دیگر ساختار دولتی اقتصاد کشور، در سالهای نخستین موانع بسیاری پیش پای کانون قرار داشت و شاید هم رقیب کهنهکارش که سالها جورکش فعالیتهای اجرایی بود تاب از دست رفتن موقعیتش را نداشت و هرازگاهی به عنوان نمونه با تشکیل مجمع تشکلهای صنایع غذایی عرض اندام میکرد حاشیههایی پدید میآمد، اما هرچه بود در اواسط دهه 80 «کانون» به عنوان مرجع شناخته شده تشکلی صنعت غذا خود را در مراجع دولتی تثبیت کرد.
اما مقارن با تثبیت کانون همان نقیصه فرهنگی تاریخی دوباره از پس پرده برون افتاد و منجر به ابطال انتخاباتی شد که دوباره موحد را بر سر کار برگرداند و اندکی بعد با برگزاری مجمعی فوقالعاده دور دوم فعالیت کانون به رهبری ابوالحسن خلیلی آغاز شد. این دوره فعالیت کانون نیز به مثابه دوره نخست با فراز و فرودها و کشمکشهایی البته بیش از دوره نخست همراه بود، اما به هرحال صیانت از اعضا به خوبی انجام شد.
اما اواخر سال 91 مصادف بود با استعفای ابوالحسن خلیلی و آغاز رخدادهایی که در نهایت کانون را به حال و روز امروز انداخته است، حال و روزی که حتی اگر اعضای محترم هیاتمدیره فعلی و دبیرکلاش قصد انکار آن را داشته باشند، باز هم مسایلی را عیان میسازد که هر دلسوز کانون باید به جای مخفی کردن آنها به فکر درمان ریشهای معضلات و بازگشت دوباره روح انسجام و وحدت به همه اعضا باشد.
برگزاری انتخابات دبیرکل توام با رنجش و دلخوری بود، کما اینکه برپایی همایش روز جهانی غذا نیز بدون ترکش نبود و حتی چالشهای بسیار جلسات هیاتمدیره نیز بر کسی پوشیده نیست. تمام این علامتها نشان میدهد «کانون» دیگر «کانون» همیشگی نیست و اگر در مجمع عمومی این تشکل یک دگردیسی واقعی رخ ندهد و در بر همان پاشنهای بچرخد که در ماههای اخیر چرخیده هر حرکت کانون دچار چنین تکانههایی خواهد بود. فعالان کانون باید در نظر بگیرند، اگر پدرخواندگی در سیستم تشکلی صنایع غذایی نسخه شفابخشی بود، هماینک مجمع تشکلهای صنایع غذایی پرچمدار صنایع غذایی کشور بود، پس ادامه این روند در راس هیاتمدیره نیز راهکار عاجلی نخواهد بود و عدهای نباید صندلیهای هیاتمدیره کانون را ارث پدری خود بدانند. نسخه تزریق جوانان جویای نام و جاهطلب به هیاتمدیره هم بهخوبی نشان داد علاج واقعه نیست و در شرایطی که بزرگان باتجربهای نظیر مهدی آثاریان، بهمن دانایی، مجید افلاکی و ... حاضر هستند، حداقل در مقطع فعلی نباید افرادی جایگزین آنها شوند که در همایشها به دنبال عکس گرفتن با وزرا برای قرار دادن در سایت کانون هستند.
امروز کانون نیازمند دمیدن روح وحدت و اجماع همه فعالان صنعت غذاست تا در فرصت بهدست آمده از روی کار آمدن دولت «تدبیر و امید» به بهترین نحو از حمیت صنعت غذا پاسداری کنند.
کد خبر 26046
نظر شما