علی اصغر شاه حسینی

برگزاری دهمین نشست شورای هماهنگی روسای مراکز روابط عمومی و اطلاع رسانی دستگاه های اجرایی با حضور دبیر شورای عالی امنیت ملی و دبیر شورای اطلاع رسانی دولت در هفته جاری، حاکی از اهمیت جایگاه خطیر روابط عمومی در امر امنیت ملی دارد و از آنجا که در این وادی بحث غذا و کشاورزی نقشی دو چندان ایفا می کند؛ لذا فعال و موثر کردن روابط عمومی های بخش های دولتی و غیر دولتی می تواند در خارج کردن رکود اقتصادی نیز موثر واقع شود. البته نوشته پیش روی نگارنده برای خوانندگان خبرگزاری کشاورزی ایران که جامعه تصمیم سازان و تصمیم گیران بخش کشاورزی را در بر می گیرد، اشاره مستقیم به تحلیل و واکاوی آن چه در نشست یاد شده رخ داده، ندارد؛ بلکه فقط تاکیدی است بر لزوم اتخاذ برنامه ریزی استراتژیک در روابط عمومی بخش کشاورزی و صنایع غذایی. البته جهت تلخیص موضوع از تاکید چند باره بر کلید واژه کشاورزی در یادداشت پرهیز شده است.

خيلي ها واژه ركود را فقط در حوزه هاي اقتصادي رصد و بكار مي گيرند، در حالي كه از اين واژه در ساير حوزه ها نيز مي توان استفاده كرد؛ البته با تفاوت هایي اندك.

در واقع صاحب نظران اقتصادي معتقد هستند ركود يعني "اضافه توليد" و پرشدن بازار از كالايي كه مشتري ندارد و زماني كه كالا فروش نداشته باشد، طبعا توليد كالا نيز كاهش يافته و كم كم متوقف و به دنبال آن تعطيلي كارخانه ها و بيكاري وسيع پيش مي آيد.

اما در حوزه اطلاع رساني عكس اين موضوع حاكم است. ركود در حوزه اطلاع رساني به گونه ديگر تعريف مي شود. مشتري كه همان مخاطبين است با ذائقه متفاوت رسانه اي هميشه وجود دارند، اما توليدات خبري و نحوه انعكاس آن براي طبقات اجتماعي و سلايق با فراز و نشيب همراه است، چرا كه تفكر و برنامه ريزي استراتژيك وجود ندارد و اگر هم باشد تعهدي براي انجام آن نيست. يادمان باشد محصول حوزه اطلاع رساني "افزايش آگاهي" است و اين مقوله بسيار با ارزش و حساس است.

تفكر استراتژيك به زبان ساده، يعني انديشيدن درباره استراتژي. آنچه در اين انديشه مهم است "جستجوي مزيت است"؛ به عبارت ديگر براي موفقيت، امتياز و برتري مشخصي بايستي وجود داشته باشد، در غير اين صورت مخاطبين دليلي براي انتخاب و ترجيح رويدادهاي يك سازمان بر سازمان ديگر نخواهند داشت. تفكر استراتژيك خاصيتي غير متوازن دارد به جاي آن كه توان و توجه خود را به صورت مساوي و متوازن بين حوزه ها تقسيم كند، به صورت غير متوازن بدان مي پردازد، بنابراين تفكر یاد شده يك سند مفصل براي همه امور نيست، بلكه چند ايده راهبردي مشخص، جذاب و خلاق براي بخش مهمي از حوزه اطلاع رساني است كه مزيت سود آوري و ماندگاري در پي خواهد داشت.

البته سيستم يا شخصي كه به دنبال راهبرد در اين حوزه هست، بايد از سواد رسانه اي لازم نيز برخوردار باشد، چرا كه با سواد بودن در حوزه رسانه ها يعني شناخت صحيح از مديريت رسانه ، تبليغات و داشتن توانايي كشف رمز اطلاعات همه انواع رسانه ها.

يادمان باشد رسانه ها انتظارات مخاطبان را ساخته و شكل مي دهند پس نقش آفريني بسيار مهمي در حوزه اطلاع رساني دارند.

به اشتراك گذاشتن مقوله تفكر استراتژيك و سواد رسانه اي منجر به "شايستگي استراتژيك " مي شود.

اما از برنامه ريزي استراتژيك نيز نبايد غافل شد، آنجه كه در اين نوع از برنامه ريزي مهم است قابل اندازه گيري بودن آن است. برنامه ريزي استراتژيك مبتني بر تجزيه و تحليل، ماتريس و خردجمعي است.

در تدوين اين برنامه ريزي، چشم انداز در حوزه اطلاع رساني بايستي تبديل به" نياز امروز "شود و اين نياز نيز تبديل به" ماموريت" اين حوزه گردد.

پس در تبديل نياز به ماموريت، بايستي به دنبال C.S.F(عوامل كليدي در موفقيت ) باشيد. كليدي ترين عامل در موفقيت حوزه اطلاع رساني، "افزايش آگاهي و اعتماد" است، نتيجه اين دو عنصر كليدي نیز "احترام" مخاطب به دستگاه است که رسيدن به اين واژه نهايت موفقيت است.

براي رسيدن اين سطح بايستي شناخت لازم از مخاطبين داشته باشيم، به عبارت ديگر اشراف كاملي به افكار عمومي داشته باشيم و در واقع اينجاست كه روابط عمومي، ديده بان مي شود و اطلاع رساني به بخشي از اين ماموريت تبديل مي شود.

شناخت مخاطب از الزمات حوزه روابط عمومي هاست. بعد از اين شناخت است كه بايد توليدات و محصولات خبري و تبليغي خود را براساس نياز امروز طبقه بندي و برنامه ريزي هدفمند داشته باشيد، در غير اين صورت این که فقط به صورت پراكنده براي انجام كارهاي هميشگي چند خبر بر روي پرتال سازماني بگذاريد، كاري بيهوده است.

بايستي به دنبال كارهای سود آور باشيم و سود آوري را با توجه به ماموريت هاي سازماني خود در حوزه اطلاع رساني تعريف عملياتي كنيم.

در سود آوري دو عامل " مزيت نسبي و ويژگي ممتاز "تعيين كننده است. در كنار اين دو جنبه تفكيك عوامل مهم از عوامل غير مهم نيز براي اجراي برنامه ريزي استراتژيك از اهميت مهمي برخوردار است، چرا كه آن ها نيز مزيت بخش (ممتاز كننده و متمايزكننده) نيستند. عواملي كه مهم نيستند مي توانند براي حذف شدن كانديدا شوند.

با تفكر و برنامه ريزي استراتژيك مي توانيم در حوزه عمل نظام مند و هدف مند ورود كنيم و به اهداف از پيش تعيين شده نائل شويم. يادمان باشد تفكر استراتژيك نتيجه گرا ست؛ نه در دام عمل گرايي كور مي افتد و نه به ايده آل گرايي رويايي معتقداست. عمل گرايي كور يعني اينكه بدون انديشه وارد تجربه شويم و ايده آل گرايي يعني اينكه بايد طرح دقيق و كاملا با جزييات داشته باشيم؛ اولي به هرچه باداباد منتهي مي شود و دومي به ناكجا آباد!

لذا بايد توجه داشت كه انديشه بدون عمل، فلج است و عمل بدون نتيجه نابينا، تفكر استراتژيك يك رويكرد تجربي- آزمايشي را اتخاذ مي كند با انجام تجربه هاي كوچك و كنترل شده هدفمند که به برداشت ها و پنداشت هاي جديد از محيط مي رسد.
کد خبر a8784b37c6074ae49896840c2bd095ce

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
1 + 6 =