وحید زندی فخر- میگویند روزی ملا نصرالدین زنش را به شدت کتک میزد. مردم دور او جمع شدند و علت را پرسیدند. او جواب داد: من این زن بیچاره را نه به گردش میبرم، نه چیزی برایش میخرم و نه با او صحبت میکنم؛ پس مردم از کجا بفهمند که این زن، همسر من است؟! این طنزی بود که وقتی به رابطه بین کشاورز و وزارت جهادکشاورزی فکر میکنیم، ناخودآگاه در ذهن تداعی میشود. کشاورز امروز تقریبا به حال خود رها شده و تنها با تصمیمات دستوری و اغلب بدون کارشناسی مسوولان، به یادش میافتد که وزارتخانهای نیز بالای سرش هست که هراز چند گاهی در کارش تداخل ایجاد کند.
اکنون موضوع کمآبی، از بحثهای روز مردم و کارشناسان شده و کشاورزی هم یکی از مقصران اصلی مصرف بیرویه آب در کشور است. در این میان، برنج، محصولی است که در آب رشد میکند و بیش از محصولات دیگر به آن نیاز دارد. بر همین اساس، حساسیت مسئولان را برانگیخته و آنها را به فکر اصلاح الگوی کشت انداخته است.
داستان از آنجا شروع شد که معاون زراعت وزیر جهادکشاورزی اعلام کرد که برنج نباید در استانهای کمآب جنوبی مانند خوزستان کشت شود.
اگر بخواهیم به صورت منطقی به قضیه نگاه کنیم، کشت برنج در استانهای مختلف کشور با دوراهی عجیبی روبهرو شده است. از یک طرف مشکل کمبود آب در استانهایی مانند خوزستان، اصفهان، ایلام و غیره به معضلی برای مردم آن مناطق تبدیل شده و از طرف دیگر کیفیت عالی برنج را در همین استانها میتوان جستوجو کرد. به عبارتی برخلاف تصور عموم، بهترین نوع برنج اغلب در استانهای شمالی کشت نمیشود.
گذشته از اینها یک ضربالمثلی ژاپنی میگوید: «برنج پای در آب و سر در آتش دارد.» یعنی اگرچه ریشه این گیاه در آب است اما ساقه آن نیاز به گرمای زیادی دارد که استانهای جنوبی مانند خوزستان، چنین پتانسیلی را داراست. البته باید در نظر داشت که بین کیفیت و کمیت، رابطه معکوس وجود دارد. بدین معنی که هرچه میزان کیفیت برنج بالاتر باشد، مقدار تولیدی آن کمتر است و برعکس.
حال سوال اینجاست که آیا دولت میتواند کشاورز را مجبور به کشت محصولی کند که تا به حال کشت نمیکرده است؟ دبیر انجمن برنج معتقد است: «اگرچه 14سال متوالی، کشور با کمآبی دست و پنجه نرم میکند اما کسی نمیتواند به کشاورز دستور دهد که چه بکارد یا نکارد.»
جمیل علیزاده شایق با تاکید بر اینکه بحث الگوی کشت باید از طریق فرهنگسازی حل شود، میگوید: «طبیعت، بزرگترین تنظیمکننده برای کشت محصول است. مسلما وقتی در استانی، آب نباشد کشاورز ناخودآگاه روش خود را تغییر میدهد. بنابراین به کار بردن جملات دستوری برای او کاربردی نخواهد داشت.»
به گفته دبیر انجمن برنج، در سال 1362 طرحی مبنی بر شناسایی مناسبترین مناطق کشت برنج تدوین شد که در آن کارشناسان از تمامی نقاطی که کشت برنج انجام میشد بازدید کردند و آن را در قالب یک گزارش به وزارتخانه تحویل دادند. بر اساس این گزارش، سطح کشت مناسب در ایران، 520هزارهکتار در 15استان کشور است که وضعیت آبی خوبی هم دارند و مازندران و گیلان اصلیترین آنها به شمار میآید. به طوری که 460هزارهکتار در مازندران و گیلان و 40هزارهکتار در گلستان وجود دارد. اما اکنون 630هزار هکتار از اراضی کشور تحت کشت برنج است. یعنی 130هزارهکتار بیشتر از مقدار اراضی که مناسب تشخیص داده شد.
با توجه به گفتههای شایق، میتوان گفت معیشت و کسبوکار بسیاری از کشاورزان برنجکار به آبی وابسته است که در حال حاضر در بحران به سر میبرد. اگرچه واجب است که تجدید نظری جدی در خصوص مصرف آب صورت گیرد اما از آن طرف هیچ اقدام جبرانی برای کشاورز در نظر گرفته نشده است. از اینها گذشته حتی برنجکاران منطقههای شمالی هم با مشکلاتی مواجه هستند که روز به روز وضعیت مالیشان تحلیل میرود. به طوری که به گفته یکی از کشاورزان، «مگر دولت چقدر به برنجکار خدمات ارائه میدهد که از او چنین توقعی را دارد؟ امسال پول برنج ما را به قیمت روز میدهند و برنج سال بعد را از ما میخواهند. در صورتی که سال بعد به احتمال زیاد قیمتها افزایش یافته است.»
اما آنچه که در واقع اتفاق خواهد افتاد، حذف کشت برنج در مناطقی غیر از شمال کشور به دلیل کمآبی و خشکسالی است. این اتفاق، دو پیامد خواهد داشت؛ یکی تولید نشدن برنج باکیفیتی که در دنیا حرف اول را میزند و دیگری بیکار شدن عدهای کشاورز که چارهای جز کشت این محصول را ندارند.
باید منتظر بود و دید که وزارت جهادکشاورزی برای حل این مسائل چه تدبیری خواهد اندیشید. آیا مانند پدری دلسوز، راهی پیش پای کشاورز بیآب خواهد گذاشت یا باز هم او را به حال خود رها خواهد کرد؟
روزنامه فرصت امروز
اکنون موضوع کمآبی، از بحثهای روز مردم و کارشناسان شده و کشاورزی هم یکی از مقصران اصلی مصرف بیرویه آب در کشور است. در این میان، برنج، محصولی است که در آب رشد میکند و بیش از محصولات دیگر به آن نیاز دارد. بر همین اساس، حساسیت مسئولان را برانگیخته و آنها را به فکر اصلاح الگوی کشت انداخته است.
داستان از آنجا شروع شد که معاون زراعت وزیر جهادکشاورزی اعلام کرد که برنج نباید در استانهای کمآب جنوبی مانند خوزستان کشت شود.
اگر بخواهیم به صورت منطقی به قضیه نگاه کنیم، کشت برنج در استانهای مختلف کشور با دوراهی عجیبی روبهرو شده است. از یک طرف مشکل کمبود آب در استانهایی مانند خوزستان، اصفهان، ایلام و غیره به معضلی برای مردم آن مناطق تبدیل شده و از طرف دیگر کیفیت عالی برنج را در همین استانها میتوان جستوجو کرد. به عبارتی برخلاف تصور عموم، بهترین نوع برنج اغلب در استانهای شمالی کشت نمیشود.
گذشته از اینها یک ضربالمثلی ژاپنی میگوید: «برنج پای در آب و سر در آتش دارد.» یعنی اگرچه ریشه این گیاه در آب است اما ساقه آن نیاز به گرمای زیادی دارد که استانهای جنوبی مانند خوزستان، چنین پتانسیلی را داراست. البته باید در نظر داشت که بین کیفیت و کمیت، رابطه معکوس وجود دارد. بدین معنی که هرچه میزان کیفیت برنج بالاتر باشد، مقدار تولیدی آن کمتر است و برعکس.
حال سوال اینجاست که آیا دولت میتواند کشاورز را مجبور به کشت محصولی کند که تا به حال کشت نمیکرده است؟ دبیر انجمن برنج معتقد است: «اگرچه 14سال متوالی، کشور با کمآبی دست و پنجه نرم میکند اما کسی نمیتواند به کشاورز دستور دهد که چه بکارد یا نکارد.»
جمیل علیزاده شایق با تاکید بر اینکه بحث الگوی کشت باید از طریق فرهنگسازی حل شود، میگوید: «طبیعت، بزرگترین تنظیمکننده برای کشت محصول است. مسلما وقتی در استانی، آب نباشد کشاورز ناخودآگاه روش خود را تغییر میدهد. بنابراین به کار بردن جملات دستوری برای او کاربردی نخواهد داشت.»
به گفته دبیر انجمن برنج، در سال 1362 طرحی مبنی بر شناسایی مناسبترین مناطق کشت برنج تدوین شد که در آن کارشناسان از تمامی نقاطی که کشت برنج انجام میشد بازدید کردند و آن را در قالب یک گزارش به وزارتخانه تحویل دادند. بر اساس این گزارش، سطح کشت مناسب در ایران، 520هزارهکتار در 15استان کشور است که وضعیت آبی خوبی هم دارند و مازندران و گیلان اصلیترین آنها به شمار میآید. به طوری که 460هزارهکتار در مازندران و گیلان و 40هزارهکتار در گلستان وجود دارد. اما اکنون 630هزار هکتار از اراضی کشور تحت کشت برنج است. یعنی 130هزارهکتار بیشتر از مقدار اراضی که مناسب تشخیص داده شد.
با توجه به گفتههای شایق، میتوان گفت معیشت و کسبوکار بسیاری از کشاورزان برنجکار به آبی وابسته است که در حال حاضر در بحران به سر میبرد. اگرچه واجب است که تجدید نظری جدی در خصوص مصرف آب صورت گیرد اما از آن طرف هیچ اقدام جبرانی برای کشاورز در نظر گرفته نشده است. از اینها گذشته حتی برنجکاران منطقههای شمالی هم با مشکلاتی مواجه هستند که روز به روز وضعیت مالیشان تحلیل میرود. به طوری که به گفته یکی از کشاورزان، «مگر دولت چقدر به برنجکار خدمات ارائه میدهد که از او چنین توقعی را دارد؟ امسال پول برنج ما را به قیمت روز میدهند و برنج سال بعد را از ما میخواهند. در صورتی که سال بعد به احتمال زیاد قیمتها افزایش یافته است.»
اما آنچه که در واقع اتفاق خواهد افتاد، حذف کشت برنج در مناطقی غیر از شمال کشور به دلیل کمآبی و خشکسالی است. این اتفاق، دو پیامد خواهد داشت؛ یکی تولید نشدن برنج باکیفیتی که در دنیا حرف اول را میزند و دیگری بیکار شدن عدهای کشاورز که چارهای جز کشت این محصول را ندارند.
باید منتظر بود و دید که وزارت جهادکشاورزی برای حل این مسائل چه تدبیری خواهد اندیشید. آیا مانند پدری دلسوز، راهی پیش پای کشاورز بیآب خواهد گذاشت یا باز هم او را به حال خود رها خواهد کرد؟
روزنامه فرصت امروز
نظر شما