محمدرضا جمشیدی
شاید شما هم در زمره افرادی قرار داشته باشید که بدون دادگاه بخش کشاورزی را متهم ردیف اول بحران آبی کشور بدانید و با ادله هایی نظیر راندمان پایین آبیاری در این بخش و یا به صرفه نبودن تولید یک کیلوگرم گوشت گوسفند با مصرف 6100 لیتر آب، یک کیلوگرم گوشت مرغ با 3900 لیتر آب ، یک کیلوگرم سیب زمینی با مصرف 900 لیتر آب و در نهایت تولید یک کیلوگرم برنج با سه هزار و 400 لیتر آب نسخه تعطیلی تولید و واردات را برای حل بحران آبی کشور بپیچد.
اما به راستی آیا بخش کشاورزی مقصر اصلی و واقعی این رخداد است یا در کنار آن عامل یا عوامل دیگری نیز وجود دارد که بدون در نظر گرفتن آن ها نتوانیم قضاوت عادلانه ای داشته باشیم.
از کل اراضی 164 میلیون هکتاری کشور، هم اکنون 18.8 میلیون هکتار در چرخه تولید کشاورزی قرار دارد که از این وسعت حدود 8 میلیون هکتار به صورت آبی، حدود 6.3 میلون هکتار به صورت دیم و مابقی آیش آبی و دیم مورد بهره برداری قرار می گیرد.
این هم قابل قبول که از حدود 93 میلیارد مکعب منابع آبی مصرفی کشور حدود 86 میلیارد متر مکعب به حساب مصارف کشاورزی منظور می شود و در حالی حدود 85 تا 90 درصد منابع آبی کشور در کشاورزی مصرف می شود که متوسط جهانی مصرف آب در این بخش 70 درصد است. البته فعالان بخش کشاورزی هم قبول دارند که استفاده از روش های سنتی آبیاری، کشت ارقام کم محصول، نبود عملیات تسطیع اصولی و زهکشی اراضی و انتقال روباز آب به مزارع چشم انداز مبهمی را فرا روی توسعه این بخش قرار داده، چرا که با توجه به منابع آبی کشور سهم این بخش در 10 سال آینده به 45 میلیارد متر مکعب کاهش خواهد یافت.
از سوی دیگر کمتر کارشناسی امروز وجود دارد که بر استفاده 80 درصدی کشور (یعنی 2 برابر عرف بین المللی) از منابع آب های تجدید پذیر که منجر به بروز خشکسالی، کم آبی، از بین رفتن تالاب ها، خشک شدن چاه های آب و پایین رفتن سطح سفره های زیر زمینی می شود که زنگ خطر بحران آب را به صدا در آورده مهر تائید بزند.
وقایعی که باعث فرونشست 30 سانتی متری دشت های رفسنجان و کاشمر ، 25 سانتی متری دشت های مشهد و زرند، 24 سانتی متری دشت قزوین ، 17 سانتی متری دشت تهران و ... شده است اما برای یافتن دلایل وضعیت فعلی بحران کم آبی کشور حقایقی وجود دارد که بدون در نظر گرفتن آن ها نمی توان به نتایج واقعی و راهکارهای اصولی دست یافت. آخرین برآوردهای یونسکو و فائو از چرخه آب در کره زمین نشان می دهد که متوسط بارندگی سالانه ایران 251 میلیمتر است که این میزان ، اختلاف معناداری با متوسط بارندگی هریک از قاره ها دارد شاید تنها بتوان با میزان بارندگی کشورهای نیمه خشک و صحرایی برخی از قاره ها مقایسه کرد.
امروز متوسط بارندگی در تمامی خشکی ها 831 میلیمتر، متوسط بارندگی در آسیا 732 میلیمتر است و متوسط سالانه ریزش های جوی در ایران در حالی حدود 413 میلیارد متر مکعب است که وسعت ایران 1.1 درصد مساحت خشکی ها و 3.35درصد مساحت قاره آسیاست ، یعنی حجم ریزش های کشور تنها 0.37درصد از کل ریزش های جوی خشکی های کره زمین و 29.1 درصد حجم بارش های قاره آسیاست . نکته مهم آمار این است که این میزان ناچیز بارش در ایران توزیع مکانی نا همگن و پراکنش نا مناسبی دارد ، بطوری که یک درصد از مساحت ایران بارشی بیش از یک هزار میلیمتر دارد ، در حالی که 28 درصد از سطح کشور از بارش سالانه کمتر از 100 میلیمتر برخوردار است.
از همه مهم تر و شاید شاکله ویا حلقه مفقوده بررسی دلایل بحران کم آبی در کشور تبخیر حدود 70 درصد نزولات آسمانی در ایران باشد رقمی که تنها با تبخیر 79 درصدی قاره آفریقا و 80 درصدی استرالیا همخوانی دارد و بالاتر از سایر نقاط دنیا می باشد.
به راستی جایگاه مدیریت منابع آب در مديريت نزولات کشور با این حجم بالای تبخیر کجاست؟ و آیابررسی کرده ایم که به جای انداختن کلیه تقصیرها برسر کشاورزان مظلوم این آب و خاک اگر به گونه ای برنامه ریزی می کردیم که تنها باعث کاهش 10 درصدی تبخیرآبهای سطحی می شدیم ، چه اتفاقاتی در منابع آب رخ می داد؟
براساس آمار موجود از میانگین سالانه نزولات آسمانی کشور حدود 310 میلیارد متر مکعب در مناطق کوهستانی با مساحتی حدود 870 هزار کیلومتر مربع و 90 میلیارد متر مکعب دیگر در مناطق دشتی به وسعت778 کیلومتر مربع می بارد و از این مقدار حدود 294 میلیارد متر مکعب به صورت تعریق و تبخیر از دسترس خارج می شود . از حدود 116 میلیارد متر مکعب با قیمانده حدود 93 میلیارد متر مکعب از طریق منابع سطحی و زیر زمینی بهره برداری می شود و مابقی صرف تغذیه سفره های آب زیر زمینی می گردد و از این مقدار 86 میلیارد متر مکعب صرف کشاورزی و در حدود 7 میلیارد متر مکعب به مصارف شرب و صنعت اختصاص می یابد .
به راستی آیا با ترازویی سنجیده ایم که با ورود منابع آبی حاصل ازکاهش 10 درصدی میزان تبخیر نزولات آسمانی یعنی همان حدود 30 میلیارد متر مکعب چه اتفاقی در زمینه تولیدات کشاورزی رخ خواهد داد و یا چه میزان از برداشت بی رویه آب های زیر زمینی خواهیم کاست ؟!
امروز هدر رفت آب در ایران بیش از میانگین جهانی است و بر اساس گزارش های موجود میزان هدر رفت آب در کشور ما حدود 28 تا 30 در صد است و این در حالی است که این مقدار اتلاف در دنیا حدود 9 تا 12 درصد گزارش شده که یکی از عوامل اصلی آن برداشت های غیر مجاز از شبکه آبرسانی و فرسودگی تاسیسات آب و شبکه های آبرسانی است .
این مساله هم قابل قبول است که کشاورزی ایران باراندمان آبیاری 33 درصدی وضعیت نا مناسبی حتی به نسبت مقایسه با ترکیه ، سوریه ، لیبی و پاکستان دارد ، اما نکته ای که هیچ گاه مدیریت آب کشور نباید از آن غافل شود ، اینکه هنوز شبکه های فرعی سه و چهار پشت سدهای کشور تکمیل نشده و میزان هدر روی آب کشاورزی در مرحله انتقال حدود 40 تا 45 درصد است
و می طلبد با عزمی ملی ابتدا مشکل زیر ساخت های تامین آب را مرتفع سازیم ، بعد به دنبال رفع معضلات بخش های دیگر از جمله بخش کشاورزی باشیم .
به واقع با تغییر موضوعی نگاه به مقوله بحران آب در کشور از دیدگاه یکسو نگرانه انداختن توپ در زمین کشاورزی اگر بتوانیم محور توجه رابه صرفه جویی های ناشی از کاهش تبخیر منتقل کنیم ، نه تنها راهکاری قابل لمس تر خواهیم داشت ، بلکه پروسه مقابله با بحران کم آبی شکل اجرایی تر و منطقی تری به خود خواهد گرفت.
شاید شما هم در زمره افرادی قرار داشته باشید که بدون دادگاه بخش کشاورزی را متهم ردیف اول بحران آبی کشور بدانید و با ادله هایی نظیر راندمان پایین آبیاری در این بخش و یا به صرفه نبودن تولید یک کیلوگرم گوشت گوسفند با مصرف 6100 لیتر آب، یک کیلوگرم گوشت مرغ با 3900 لیتر آب ، یک کیلوگرم سیب زمینی با مصرف 900 لیتر آب و در نهایت تولید یک کیلوگرم برنج با سه هزار و 400 لیتر آب نسخه تعطیلی تولید و واردات را برای حل بحران آبی کشور بپیچد.
اما به راستی آیا بخش کشاورزی مقصر اصلی و واقعی این رخداد است یا در کنار آن عامل یا عوامل دیگری نیز وجود دارد که بدون در نظر گرفتن آن ها نتوانیم قضاوت عادلانه ای داشته باشیم.
از کل اراضی 164 میلیون هکتاری کشور، هم اکنون 18.8 میلیون هکتار در چرخه تولید کشاورزی قرار دارد که از این وسعت حدود 8 میلیون هکتار به صورت آبی، حدود 6.3 میلون هکتار به صورت دیم و مابقی آیش آبی و دیم مورد بهره برداری قرار می گیرد.
این هم قابل قبول که از حدود 93 میلیارد مکعب منابع آبی مصرفی کشور حدود 86 میلیارد متر مکعب به حساب مصارف کشاورزی منظور می شود و در حالی حدود 85 تا 90 درصد منابع آبی کشور در کشاورزی مصرف می شود که متوسط جهانی مصرف آب در این بخش 70 درصد است. البته فعالان بخش کشاورزی هم قبول دارند که استفاده از روش های سنتی آبیاری، کشت ارقام کم محصول، نبود عملیات تسطیع اصولی و زهکشی اراضی و انتقال روباز آب به مزارع چشم انداز مبهمی را فرا روی توسعه این بخش قرار داده، چرا که با توجه به منابع آبی کشور سهم این بخش در 10 سال آینده به 45 میلیارد متر مکعب کاهش خواهد یافت.
از سوی دیگر کمتر کارشناسی امروز وجود دارد که بر استفاده 80 درصدی کشور (یعنی 2 برابر عرف بین المللی) از منابع آب های تجدید پذیر که منجر به بروز خشکسالی، کم آبی، از بین رفتن تالاب ها، خشک شدن چاه های آب و پایین رفتن سطح سفره های زیر زمینی می شود که زنگ خطر بحران آب را به صدا در آورده مهر تائید بزند.
وقایعی که باعث فرونشست 30 سانتی متری دشت های رفسنجان و کاشمر ، 25 سانتی متری دشت های مشهد و زرند، 24 سانتی متری دشت قزوین ، 17 سانتی متری دشت تهران و ... شده است اما برای یافتن دلایل وضعیت فعلی بحران کم آبی کشور حقایقی وجود دارد که بدون در نظر گرفتن آن ها نمی توان به نتایج واقعی و راهکارهای اصولی دست یافت. آخرین برآوردهای یونسکو و فائو از چرخه آب در کره زمین نشان می دهد که متوسط بارندگی سالانه ایران 251 میلیمتر است که این میزان ، اختلاف معناداری با متوسط بارندگی هریک از قاره ها دارد شاید تنها بتوان با میزان بارندگی کشورهای نیمه خشک و صحرایی برخی از قاره ها مقایسه کرد.
امروز متوسط بارندگی در تمامی خشکی ها 831 میلیمتر، متوسط بارندگی در آسیا 732 میلیمتر است و متوسط سالانه ریزش های جوی در ایران در حالی حدود 413 میلیارد متر مکعب است که وسعت ایران 1.1 درصد مساحت خشکی ها و 3.35درصد مساحت قاره آسیاست ، یعنی حجم ریزش های کشور تنها 0.37درصد از کل ریزش های جوی خشکی های کره زمین و 29.1 درصد حجم بارش های قاره آسیاست . نکته مهم آمار این است که این میزان ناچیز بارش در ایران توزیع مکانی نا همگن و پراکنش نا مناسبی دارد ، بطوری که یک درصد از مساحت ایران بارشی بیش از یک هزار میلیمتر دارد ، در حالی که 28 درصد از سطح کشور از بارش سالانه کمتر از 100 میلیمتر برخوردار است.
از همه مهم تر و شاید شاکله ویا حلقه مفقوده بررسی دلایل بحران کم آبی در کشور تبخیر حدود 70 درصد نزولات آسمانی در ایران باشد رقمی که تنها با تبخیر 79 درصدی قاره آفریقا و 80 درصدی استرالیا همخوانی دارد و بالاتر از سایر نقاط دنیا می باشد.
به راستی جایگاه مدیریت منابع آب در مديريت نزولات کشور با این حجم بالای تبخیر کجاست؟ و آیابررسی کرده ایم که به جای انداختن کلیه تقصیرها برسر کشاورزان مظلوم این آب و خاک اگر به گونه ای برنامه ریزی می کردیم که تنها باعث کاهش 10 درصدی تبخیرآبهای سطحی می شدیم ، چه اتفاقاتی در منابع آب رخ می داد؟
براساس آمار موجود از میانگین سالانه نزولات آسمانی کشور حدود 310 میلیارد متر مکعب در مناطق کوهستانی با مساحتی حدود 870 هزار کیلومتر مربع و 90 میلیارد متر مکعب دیگر در مناطق دشتی به وسعت778 کیلومتر مربع می بارد و از این مقدار حدود 294 میلیارد متر مکعب به صورت تعریق و تبخیر از دسترس خارج می شود . از حدود 116 میلیارد متر مکعب با قیمانده حدود 93 میلیارد متر مکعب از طریق منابع سطحی و زیر زمینی بهره برداری می شود و مابقی صرف تغذیه سفره های آب زیر زمینی می گردد و از این مقدار 86 میلیارد متر مکعب صرف کشاورزی و در حدود 7 میلیارد متر مکعب به مصارف شرب و صنعت اختصاص می یابد .
به راستی آیا با ترازویی سنجیده ایم که با ورود منابع آبی حاصل ازکاهش 10 درصدی میزان تبخیر نزولات آسمانی یعنی همان حدود 30 میلیارد متر مکعب چه اتفاقی در زمینه تولیدات کشاورزی رخ خواهد داد و یا چه میزان از برداشت بی رویه آب های زیر زمینی خواهیم کاست ؟!
امروز هدر رفت آب در ایران بیش از میانگین جهانی است و بر اساس گزارش های موجود میزان هدر رفت آب در کشور ما حدود 28 تا 30 در صد است و این در حالی است که این مقدار اتلاف در دنیا حدود 9 تا 12 درصد گزارش شده که یکی از عوامل اصلی آن برداشت های غیر مجاز از شبکه آبرسانی و فرسودگی تاسیسات آب و شبکه های آبرسانی است .
این مساله هم قابل قبول است که کشاورزی ایران باراندمان آبیاری 33 درصدی وضعیت نا مناسبی حتی به نسبت مقایسه با ترکیه ، سوریه ، لیبی و پاکستان دارد ، اما نکته ای که هیچ گاه مدیریت آب کشور نباید از آن غافل شود ، اینکه هنوز شبکه های فرعی سه و چهار پشت سدهای کشور تکمیل نشده و میزان هدر روی آب کشاورزی در مرحله انتقال حدود 40 تا 45 درصد است
و می طلبد با عزمی ملی ابتدا مشکل زیر ساخت های تامین آب را مرتفع سازیم ، بعد به دنبال رفع معضلات بخش های دیگر از جمله بخش کشاورزی باشیم .
به واقع با تغییر موضوعی نگاه به مقوله بحران آب در کشور از دیدگاه یکسو نگرانه انداختن توپ در زمین کشاورزی اگر بتوانیم محور توجه رابه صرفه جویی های ناشی از کاهش تبخیر منتقل کنیم ، نه تنها راهکاری قابل لمس تر خواهیم داشت ، بلکه پروسه مقابله با بحران کم آبی شکل اجرایی تر و منطقی تری به خود خواهد گرفت.
نظر شما