صنایع غذایی> یحیی امیری - اقتصاد غذا - این روزها که هر فارسی زبانی، در هر نقطه جهان امکان این را دارد که با یک کلیک وارد سایت "فودپرس" بشود یا پیامک اخبار آن را بر روی گوشی تلفن همراه خود مطالعه کند و هر چه خبر درباره کشاورزی و صنایع غذایی در جغرافیای ایران اتفاق افتاده به دست آورد شاید بد نباشد بدانید 100 سال پیش (حتی کم تر 70 یا 80 سال پیش) دست اندرکاران این حوزه چگونه از اوضاع و احوال تولید، خرید و فروش و موجودی کف بازار و میادین با خبر می شدند، خیلی کوتاه به این پرسش ها پاسخ می دهیم:
الف: داد زدن
دادزن ها، مردان بلند قامت و خوش صدایی بودند که می توانستند کلمات را با تلفظ صحیح و صدای بلند بر زبان آورند و در خیابان های اصلی شهر، کاروانسرا ها و میادین بزرگ و پرتردد فریاد بزنند که آهای مردم مغازه آقای فلاحتی خربزه آورده یا اولین چین انار ساوه به مغازه آقای صمدی رسیده، برنج طارم رودسر با کم ترین قیمت در مغازه آقای صحراگرد به خرواری به فروش می رسد.
دادزن ها خبرهای حساس تری هم پخش می کردند مثلا«مش حسین کلباسی در قهوه خانه ی آقای یوسفی پنبه می خرد» یا «آقای یوسفی در کارونسرای سر تپه، بز خر است.»
ب: کاروانسراها
وسیله نقلیه آن روزها عموما اسب و قاطر بود و محل اطراق مسافرین در کاروانسراها بخش مهمی از مشتریان این کاروانسرا ها تجار بخر و بفروش انواع کالاهای کشاورزی بودند.در هر توقف کاروانسرایی، اسب و قاطر تیمار می شدند و کار عرق گیری بدن اسب انجام می شد و در همین توقف اوضاع خرید و فروش و مضنه (قیمت ها) بررسی می شد و سوار اگر خریدار بود دنبال فروشنده و اگر فروشنده بود دنبال خریدار ،گاه بار اگر کم بود به صورت دو گونی یا دو جعبه روی پالان حیوان و اگر زیاد بود در گاری های کوچک و متوسط به رویت می رسید و معامله انجام می گرفت.
ج:قهوه خانه ها
قهوه خانه ها در کاروانسرا ها هم محلی بود که مشتری آن، سواره ها بودند اما در قهوه خانه های محلی مشتری ها عموما افراد بدون چهارپا می آمدند و چند ساعتی به کشیدن چپق یا قلیان و چند استکان چای و یا اگر ظهر بود یک پیاله آبگوشت می خوردند. از این محل برای رد و بدل کردن خبرهای پراکنده کشاورزی و صنایع غذایی استفاده می شد. مثلا در قهوه خانه های آذر شهر بحث فروش لپه داغ بود یا در قهوه خانه کرمانشاه نخود و چیتی و در قهوه خانه های آمل و بابل و ساری «قورمه» و در قهوه خانه های تبریز و آخیرجان بحث پنیر و کره و روغن گاوی و ... خریدار از فروشنده خبر می گرفت و فروشنده دنبال خریدار، با تمام وجود گوش می شد.
معمولا روی سکوها، قهوه خانه روی گلیم می نشستند و درباره معامله ای که باید انجام بگیرد بگومگو می کردند. وقتی معامله ای خوش انجام می گرفت یک دور چای همگان حاضران مهمان می شدند. بر سر مهمان کردن حاضران در قهوه خانه بین خریدار و فروشنده تعارف هایی صورت می گرفت و تلاش می شد فروشنده از خریدار یا خریدار از فروشنده پیش دستی کند.
د:غلامانه بگیرها
دلالی به شکل تعریف شده امروز در این اماکن وجود نداشت معمولا باغدار یا زمین دار فروشنده فلان کاسب مغازه دار، خریدار بود اما غلامانه بگیر وجود داشت و آنها شاگردان قهوه چی ها یا تیمارگر کاروانسراها بودند که از حال و روز تازه وارد اینکه فروشنده یا خریدار است خبر می گرفتند و دراختیار مشتاقان شنیدن خبر می گذاشتند و بر ای این کار مبلغی دلخواه دهنده به عنوان غلامانه می گرفتند.
الف: داد زدن
دادزن ها، مردان بلند قامت و خوش صدایی بودند که می توانستند کلمات را با تلفظ صحیح و صدای بلند بر زبان آورند و در خیابان های اصلی شهر، کاروانسرا ها و میادین بزرگ و پرتردد فریاد بزنند که آهای مردم مغازه آقای فلاحتی خربزه آورده یا اولین چین انار ساوه به مغازه آقای صمدی رسیده، برنج طارم رودسر با کم ترین قیمت در مغازه آقای صحراگرد به خرواری به فروش می رسد.
دادزن ها خبرهای حساس تری هم پخش می کردند مثلا«مش حسین کلباسی در قهوه خانه ی آقای یوسفی پنبه می خرد» یا «آقای یوسفی در کارونسرای سر تپه، بز خر است.»
ب: کاروانسراها
وسیله نقلیه آن روزها عموما اسب و قاطر بود و محل اطراق مسافرین در کاروانسراها بخش مهمی از مشتریان این کاروانسرا ها تجار بخر و بفروش انواع کالاهای کشاورزی بودند.در هر توقف کاروانسرایی، اسب و قاطر تیمار می شدند و کار عرق گیری بدن اسب انجام می شد و در همین توقف اوضاع خرید و فروش و مضنه (قیمت ها) بررسی می شد و سوار اگر خریدار بود دنبال فروشنده و اگر فروشنده بود دنبال خریدار ،گاه بار اگر کم بود به صورت دو گونی یا دو جعبه روی پالان حیوان و اگر زیاد بود در گاری های کوچک و متوسط به رویت می رسید و معامله انجام می گرفت.
ج:قهوه خانه ها
قهوه خانه ها در کاروانسرا ها هم محلی بود که مشتری آن، سواره ها بودند اما در قهوه خانه های محلی مشتری ها عموما افراد بدون چهارپا می آمدند و چند ساعتی به کشیدن چپق یا قلیان و چند استکان چای و یا اگر ظهر بود یک پیاله آبگوشت می خوردند. از این محل برای رد و بدل کردن خبرهای پراکنده کشاورزی و صنایع غذایی استفاده می شد. مثلا در قهوه خانه های آذر شهر بحث فروش لپه داغ بود یا در قهوه خانه کرمانشاه نخود و چیتی و در قهوه خانه های آمل و بابل و ساری «قورمه» و در قهوه خانه های تبریز و آخیرجان بحث پنیر و کره و روغن گاوی و ... خریدار از فروشنده خبر می گرفت و فروشنده دنبال خریدار، با تمام وجود گوش می شد.
معمولا روی سکوها، قهوه خانه روی گلیم می نشستند و درباره معامله ای که باید انجام بگیرد بگومگو می کردند. وقتی معامله ای خوش انجام می گرفت یک دور چای همگان حاضران مهمان می شدند. بر سر مهمان کردن حاضران در قهوه خانه بین خریدار و فروشنده تعارف هایی صورت می گرفت و تلاش می شد فروشنده از خریدار یا خریدار از فروشنده پیش دستی کند.
د:غلامانه بگیرها
دلالی به شکل تعریف شده امروز در این اماکن وجود نداشت معمولا باغدار یا زمین دار فروشنده فلان کاسب مغازه دار، خریدار بود اما غلامانه بگیر وجود داشت و آنها شاگردان قهوه چی ها یا تیمارگر کاروانسراها بودند که از حال و روز تازه وارد اینکه فروشنده یا خریدار است خبر می گرفتند و دراختیار مشتاقان شنیدن خبر می گذاشتند و بر ای این کار مبلغی دلخواه دهنده به عنوان غلامانه می گرفتند.
نظر شما